و اکثر این تفکرات غلط که منجر به شکل گیری این باورها شده تلقینی بودن. ینی وقتی میای و یه حرف مخالفش میزنی تازه طرف بعد از این که حسابی گارد گرفت ممکنه با خودش بگه که عه، از این سایدم میشد نگاه کرد و من ندیده بودم. چرا؟ چون آزاداندیش نبوده، تحت تاثیر تلقین و نفوذ بوده. نفوذ شخص، ایده یا حتی احساس. مثلا یکی که سرکوب میشه تفکر افراطی یا تفریطی ای نسبت به اون مسئله ای که سرکوب شده سرش پیدا میکنه. میدونید چی میگم؟ و هممون فک کنم از این تفکرات داریم به نحوی، که باید پیداشون کنیم و یه بار دیگه با منطق و آزاداندیشی بشینیم روشون فکر کنیم و نظریات بقیه و بزرگان رو بشنویم و سعی کنیم دید متعادل، درست و منطقی و به دور از تعصبی به اون موضوع پیدا کنیم. #ThinkTime

به این راحتیاهم تو سطح جامعه درست نمیشه ها، زمان بره. ولی خب شدنیه. بعد یه خاصیتی داره که بار اول که آدم یه چیزی کاملا خلاف عقیدش میشنوه خیلی گارد میگیره و رگ تعصبش میزنه بالا اینطوره که نهه ممکن نیست و فلان، چون فک میکنه که با فکر و تلاش بسیار به این عقیده و طرز فکر رسیده و دیگه هرچیزی خلافش اشتباهه، درصورتی که باید طرز فکرت جوری باشه که بتونی نظرات مخالفشو نقض کنی. و خب اگه آدم حق طلب باشه، و بتونه از تعصب و طرز فکری که خوشایندشه دست بکشه و یه کم سختی بکشه؛ کم کم با اون جواب و فکر منطقی کنار میاد و درصورت درست بودن تغییر عقیده میده. خودم به شخصه خیلی اینطور شدم، مثلا بابام خیلی رکه مستقیم یه حقیقتی که ازش فرار میکنی رو منطقی میاد میگه، اولش خیلی بهم بر میخوره و خوشم نمیاد ولی بعد که بهش فک میکنم میبینم حقیقته و منطقیه و میپذیرمش و وقتی میپذیرمش خیلی بهتر میشه. خلاصه که همونطور که نباید مث گلابی هر حرفی میزنن بقیه رو بدون تحقیق و تفکر و شنیدن نظرات مخالفش و دلایل منطقیش بپذیری، از اونورم نباید جوری باشی که کلا بسته باشه فکرت و توان عوض کردن تفکرات اشتباهتو نداشته باشی در حدی که موقع شنیدن نظر مخالف منطقی حتی روش فکر هم نکنی. اصن از تضارب آرا آدم به حق میرسه، اینطور که داری درمورد یه موضوع تحقیق میکنی یکی یه نظری میده دلایلشم میگه، تو باید بری نظر مخالفش و دلایل اون نظر مخالفم بشنوی تا بتونی با تفکر و منطقت متوجه بشی کدومش درست تر و منطقی تره. #ThinkTime

اصن نمیدونم حال دارید این همه متنو بخونید یا نه ولی بخونید مفیده😂

- #Photography #aesthetic

تو کل این دو ترمی که خوابگاه بودم فقط دو بار رفتم بیرون، اونم به زور🗿 کلا خیلی حال نمیکنم با بیرون رفتن، کارای جذاب زیادی واسه انجام دادن تو چاردیواری هست حتی همیشه ترجیح میدم یه خونه میداشتم رفیقام میومدن خونم و نمیرفتیم بیرون آره میگفتم، یه بار رفتیم سینما، که نمیخواستم برم ولی خب همه هم اتاقیام داشتن میرفتن و من تنها میشدم که تو اون شرایط روحی اون موقعم توانایی تنها موندن نداشتم و از اونور فیلمشم بد نبود، یه بارم امروز که تا دقیقه نود نمیخواستم برم ولی آخرش پاشدم رفتم کتاب فروشی باهاشون:/ #خوابگاه

طبق معمول اول ادبیات روس جذبم کرد:) #Photography #aesthetic

اینارم گرفتم مخصوص نقاشی دوستا🗿 #Photography #aesthetic

اینارو که دیدم ناخودآگاه دلم خواست برای بچه نداشتم کتاب بخرم، آخ کی بشه برم واسه بچم از اینا بگیرم:) #Photography #aesthetic