#Piano جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن دراومد خورشید شد هوا سپید وقت اون رسید که بریم به صحرا آی نازنین مریم:)

- ••اَلْحَمدُ اللهِ الَذے خَلَقَ الحُسيـــن (ع)••♥️

#racism .

دوشب از محرم رفت من هنوز هیچ جا نرفتم تو شهر قم که مرکز کار فرهنگیه اینو اینجا میگم اگه یه وقت کهیر زدم مردم نگید چرا غیبش زد

Not alone!... .

و بالاخره چای حرم امام رضا:) #Photography #aesthetic

قبول کنید هیچی کتاب نمیشه:) کتابی که ارزش خوندن داشته باشه👌🏻 #Dark_academia #book

انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبه‌ی او، روز دشمن شد سیاه قصه‌ی کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر إِنَّا فَتَحْنا اشک می‌ریزد ولی گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچ‌گاه بر سرش می‌ریخت خاک از بام‌ها، می‌سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان غنچه و گل سَر دَر آغوش هم‌اند او به زینب یا که زینب می‌برد بر او پناه تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید با سرِ بابا سخن می‌گفت، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ ناله‌ی من بر دل دشمن فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم: آه جنگْ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی سلاح اربعین من نیستم، از او سراغم را نگیر این امانت‌دار را شرمنده‌تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر پای من زخمی‌ست اما روبه راهم رو به راه... #سیدحمیدرضا_برقعی .

آمــــد به دیدارت پــدر رقیه جـــان اما میان طشت زر رقیه جان...)

00:00+03((; .

از شما: .

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/Daysoflove_114 میشه به خاطر علی اصغر شش ماهه هم شما و هم ممبرای عزیز حمایت کنن؟ ان‌شاءالله روزیتون اربعین💚 #دایگو

دوستان من حمایتی نمیزارم چرا ادمو قسم میدین؟!... .

کل ناشناس من فقط حمایتی هستش😑🤦🏽‍♂ .

📪 پیام جدید 💬وات د هل. دیروز ظهر خواب دیدم که تو یه فضایی مثل قرن ۱۸ هستم و لباس‌ها مثل لباسایی که انگلستانی ها میپوشیدن بود بعد یه پسره بود خداااااای من بعد اومد یه سناریو چید تا بگه که عاشق کی شده، یه فنجون چایی خوشگل تو دست من بود اونو ازم گرفت رفت چند قدم اونور تر بعد اینجوری بود که اون فنجون از دستش میوفتاد و اون طرف هرکی میدویید و بغلش میکرد عاشق اون شده بعد که فنجون و افتاد برگشت طرف من و بغلم کرد🥲😭 خدا لقدم کنه من بشدت آدم منطقی‌ای هستم ولی دو روزه هعی یادم میوفته و قلبم میلرزه خیلی حسش قشنگ بود اصلاااااااا بعد لحظه‌ای که من و گرفت تو بغلش انگار همه میدونستن اون فرد منم و خودم نمیدونستم کلا هم من و یه دختر مو قرمز بودیم و اون با لباس‌هایی مثل لباس استیفن و دیمن تو قرن ۱۸ که بودن من واقعا افسردگی گرفتمممممم تهشم نفهمیدم چیشد و کجا رفت🥲 من غمگینم کی الان میخواد جواب منو بدهههه #دایگو

دقیقا این پیام رو داخل ناشناس ادمین پیرهن چارخونه ی سبز هم داده بودین😂😂 .

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/Chocolate2005/5562 خوابی که برات تعریف کردم اون اینشکلی بود🥲 #دایگو

👌🏻👌🏻 .

منم هنوز خواب میبینم سر جلسه کنکورم😂💔 .

📪 پیام جدید 💬بینهایتشو ۶ شرکت میکنی؟ #دایگو