eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
از اتاق خارج شدم .حالم خوب بود .هیچ گاه فکر نمیکردم نتیجه جلسه خصوصی من و پدرداریوش اینگونه باشد .با
حالاهم که از قصد من آگاه شده بود با ترفندی زیرکانه مسئولیت ارائه ی گزارشات روزانه را به چکاوک سپرده بود.چکاوک سمج بود.سوال می کرد.صحبت میکرد. مشکلات را مطرح میکرد.از من بودجه میگرفت. برای واحدشان امتیاز می گرفت.در این یک ماه آنقدر که من برای بخش انبارداری به این ها امتیاز داده بودم به هیچ بخشی نداده بودم .این دختر جسارت داشت ! جرات داشت! جربزه داشت! من خوشحال بودم از اینکه با ایجاد یک بستر مطمئن و سرشار از انرژی مثبت برای او ،این امکان را برای او فراهم کرده بودم تا تاخت و تاز کند ،خود را نشان دهد و تاثیر مثبت و مستقیم خود را بر کارخانه بگذارد .او دختر بی حاشیه و بی شیله پیله ای بود.به هیچکس کاری نداشت .از تمام حرف های خاله خانباجی و خاله زنک بازی ها دور بود و اصلا حوصله ی این کارها را نداشت .آنقدر هدف و انجام کار در ذهنش پررنگ شده بود که دیگر به مسائل حاشیه ای توجه نمیکرد .البته چون تازه کار بود؛ زیاد اشتباه میکرد.و وقتی اشتباه میکرد خیلی راحت اشتباه خود را میپذیرفت وعذرخواهی میکرد .در واقع من همیشه اعتقاد داشتم ادمها وقتی اشتباه نمی کنند؛ یعنی که کار نمی کنند. وگرنه کسی که خود را در کار غرق می کند ؛قطعا و یقینا اشتباهاتی هم دارد.چکاوک در برابر مافوقش با ادب و با شخصیت بود .منش و متانت رفتار داشت .اصیل برخورد میکرد.قلب و ذهن پاکی داشت .قلب وذهنی بکر و دست نخورده .او با این پشتکار به شدت توجه همه اعضای هیئت مدیره ی کارخانه را به خود جلب کرده بود .بعد از یک ماه دیروز برای اولین بار او را به جلسه هیئت مدیره فراخواندیم.داریوش باید گزارش کار ماهانه اش را میداد . اما با خیال راحت نشسته بود، پاهایش را روی هم انداخته بود و هدایت جلسه را به چکاوک سپرده بود. چکاوک هم با جسارت و شهامت و اعتماد به نفس ،گزارش کار واحدشان را ارائه میداد و نگاه همه ی هیئت مدیره را به خود اختصاص داده بود. به داریوش نگاهی انداختم .کیف میکرد از ببین انتخابش و مغرورانه مرا می نگریست و با چشمهایش میگفت "انتخابم درست بود. ببین مدیر داخلی ام چه میکند. "چکاوک انرژی داشت .تازه نفس بود .علمش را هم داشت و چه کسی بهتر از این نیرو برای بخش راکد و فراموش شده ی انبار داری ! داشتم طرحی را که تازه دیروز چکاوک به دستم رسانده بود مبنی بر نحوه ورود و خروج مواد از انبار و همچنین نحوه ورود مواد اولیه به انبار و نحوه چیدمان نگهداری آنها به صورت کاملا علمی با رفرنس هایی که داده بود مطالعه میکردم که در اتاقم به صدا در آمد . داریوش بود .وارد شد و روی مبل تک نفره نشست و لم داد و پایش را روی پای دیگرش انداخت .صدبار گفته بودم جلو بزرگتر از خود مخصوصا در کارخانه درست و صاف بنشیند. ترجیح دادم سکوت کنم تا از همین اول صبح کج خلقی نکرده باشم. -سلام بابا ! -سلام پسرم صبح به این زودی خیر باشه . خمیازه ای کشید و گفت : -خیره اگه شرش نکنی ! خودکارم را روی کاغذ گذاشتم و موشکافانه نگاهش کردم . -چی شده داریوش ؟ -یه موضوعی پیش اومده که میخوام بهت بگم بابا .انتظار دارم مخالفت نکنی ! -بگو میشنوم! درمورد کارخونه است؟ -نه در مورد چکاوکه ! -خب ؟ - ببین این مسئله ای که میخوام بهت بگم رو تا الان هیچ کس نمیدونه به هیچ کس نگفتم .به خودت هم نگفتم؛ چون لزومی نداشته بدونی. اما الان مجبورم که بگم ،چون به کمک ات احتیاج دارم .پس خواهش میکنم خوب گوش کن. مخالفت نکن و کمکم کن .کمی مکث کرد و وقتی سکوت و انتظارم را دید ادامه داد : -ببین بابا !چکاوک یه عمو داره که خیلی سخت گیره و به سختی بهش اجازه داده از قشم بیاد بندر درس بخونه .فقط به این دلیل اجازه داده؛ که توی خوابگاه بمونه. چون اعتقاد داره خوابگاه امنیت داره و توی این شهر به این بزرگی ،خطرناکه یک دختر تنها بخواد توی یه خونه تنهایی زندگی کنه و خلاصه از این چرت و پرتای قدیمی ! -داریوش !! -بحرحال! این خوابگاه ،خوابگاه روزانه است و چکاوک دانشجوی شبانه! حالا خوابگاه ،عذر شبانه ها رو خواسته و گفته که تا مهر فرصت دارن برای خودشون خونه بگیرن و از خوابگاه برن. -خوب؟ میخوای بهش کمک کنی که خونه بگیره؟ -نه ! قضیه این نیست .اگه این بود که خودم انجامش میدادم و دیگه تورو تو زحمت نمی انداختم رئیس !تازه ! اون پسره ی نفهم هم همین قولو به چکاوک داده بوده و به این بهانه داشته گولش میزده ! شاخک هایم تکان خورد : -کدوم پسره؟ همون پسره مانی که به من زنگ زد ؟ یعنی اون از شرایط و گرفتاری چکاوک سوءاستفاده کرده تا ازش امتیاز بگیره ؟ _دقیقا ! دست خودم نبود که بدو بیراهی از دهانم خارج شد . -رذل کثافت ! - من که گفتم پسره ی لندهور داره سوءاستفاده میکنه. به همین خاطر این جریانو بهت گفتم تا کمکم کنی. ادامه دارد ... 🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌼 🌼 🌼دل هوای 🕊روی ماه یار دارد جمعه‌ها 🌼دل هوای 🕊دیدن دلدار دارد جمعه‌ها 🌼جمعه ها 🕊چشم در راهیم ما ای عاشقان 🌼یار با ما 🕊وعده دیدار دارد جمعه‌ها 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🤲    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🗓۱۴۰۲/۱۱/۱۳ امروز درهای گذشته را می‌بندم و درهای آینده را می‌گشایم. نفسی عمیق می‌کشم و گام می‌نهم به سوی فصلی جدید در زندگانی‌ام سلامتی و دلی خوش هدیه‌ی هر روزتان... سلام صبح بخیر دوستان🌷     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5902255190441988288.mp3
4.33M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 هیچوقت تو دایره راحتی خودت نمون هر روز به دنبال یک چالش جدید باش هر روزبه دنبال یاد گرفتن یه مهارت تازه  باش هر روز بخواه یکمی بهتر باشی کمی بهتر از دیروز باشی زندگی ارزششو داره ، تو فقط یه  بار به دنیا میایی. ارزشمندترین دارایی های شما فقط زمان شماست ! با وقتتان همانند پول برخورد کنید اما یادتان باشد تفاوت زمان با پول این است که آن را نمی شود پس انداز کرد.💐 😊🍃 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت 🐺گرگ و الاغ🐴 میان گرگ و خر بحث افتاد. خر می گفت: علف آبی رنگ است گرگ می گفت: نه سبز است نزد سلطان جنگل رفتند و ماجرای اختلاف را گفتند... شیر دستور داد که گرگ را زندانی کنند. گرگ پرسید: دلیل این کار چیست؟ آیا مگر علف سبز نیست!؟ شیر گفت: سبز است. اما دلیل زندانی شدن تو، بحث کردن با خر است. هرگز با نادان بحث نکنید...! ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 بفرمایید صبحانه خوشمزه ودلچسب🍳    😋😋😋😋😋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سه دخترون ببینیم😍 چه روش درستی بود برای انتخاب لباس 👌یکیشون شکموتر بودا😁 یکی هست که حواسش به بقیه هم هست مدیریت واحساس مسیولییت یعنی این😅👌 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از خبر۲۴
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتخاب شما برای ازدواج کدام است؟ 🔹گزینه یک یا دو؟ @bistoo4news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 🦋👌 در ژاپن مردمیلیونری  برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند و چشمان او خوب شد. تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود مرد میلیونر میگوید: خوب شدم ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام... راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد ! برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی... بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری..  تغییر دنیا کار احمقانه ایست ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه  است.‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️