.

🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃

❤️❤️ #چکاوک -ببین چکاوک! بازپرس دست گذاشته روی تو! از وقتی فهمیده تو دختر عموی منی و دوستِ کمیل ،از ما میخواد از تو به عنوان یه مهره برای دست یابی به اسناد و مدارک برعلیه ضیاءالدین دریاسالار استفاده کنیم .نقشه و برنامه ریزی ها هم انجام شده .اما تو همین الان هم میتونی پاتو از قضیه بکشی بیرون .اعلام کنی حاضر نیستی اینکارو بکنی و از کارخونه و اون خونه ی لعنتی بیای بیرون! من تمام مسئولیتشو به گردن میگیرم و ازت حمایت میکنم!خواهش میکنم چکاوک! قضیه شوخی بردار نیست من و کمیل رو تا امارات پی این مرد فرستادن .اونا بدجور بهش شک دارن .کمیل تونسته متقاعدشون کنه که این مرد یه غلطایی داره میکنه!کمیل دست بردار نیست، تا قاتل خواهرشو پیدا نکنه دست نمیکشه دیدی که !خودش هم گفت !یکی از مهم ترین هدفش برای ورود به این تشکيلات، به جریان انداختن دوباره ی پرونده ی خواهرش بوده! اون توی این مسیر از هر ابزاری استفاده میکنه،حتما تا حالا خودت هم اینو فهمیدی! تا حالا چندبار تو رو تا مرز خطر برده؟! من نمیتونم !نمیتونم تحمل کنم که برای تو همچین شرایطی پیش بیاد! -پس برای همین به من اطلاع دادین! قراره مهره باشم! -آره درسته! دقیقا همینه! این برنامه ریزی از قبل تعیین شده است،خب حالا پا پس میکشی؟خودتو عقب میکشی؟ -اگه..اگه من پا پس بکشم.. شما چجوری میخواین عمل کنین و این پرونده رو ادامه بدین؟از یه نفر دیگه استفاده میکنین؟ممکنه به ناحق اون مرد رو متهم کنین؟حتی ممکنه کمیل سند بازی کنه ، اینقدر که میخواد ضیاءالدین دریاسالار رو قاتل و مقصر اصلی معرفی کنه؟ آره؟ همینه؟دندانهایش را بر هم فشرد.خشم در تمام زوایای صورتش بیداد میکرد.دستش را مشت کرد و از میان دندان هایش گفت: -گیرم که اینطور باشه! گیرم که همه ی اینا اتفاق بیفته .به تو چه! تو چرا ناراحت اون مرتیکه ای؟! یک لحظه از خشم بی نهایتش ترسیدم -خب..من..نمیتونم اجازه بدم...یه بی گناه .. -وای وای چکاوک! بس کن! داری منو دیوونه میکنی! تو نمیدونی من چقدر خودمو کنترل کردم تا وقتی ماجرای تو رو از زبون کمیل شنیدم؛ نرفتم و اون خونه و کارخونه رو روی سرشون خراب نکردم! -میدونم که میکنی ! میشناسمت! اما من..کنار نمیکشم،تو بذار پای لطفی که توی این مدت به من کردن!وای خدایا !نمیدانم این جرأت و جسارت را از کجا آوردم،شاید از همسر ضیاءالدین بودن! شاید از اینکه احساس میکردم باید او را حمایت کنم ،او را که هنوز نمیدانستم کجای این قضیه قرار دارد و واقعا مقصر هست یا نه !اما ریسک خشم و حتی سیلی یوسف را به جان خریدم و محکم و قاطعانه این حرف را زدم! -اووه خوشگله بیدارشده! و یوسف تمام خشم و غضبش را سر کمیل بیچاره خالی کرد و او که تازه از خواب بیدار شده بود و وارد آشپزخانه گشته بود؛ مشت محکمی نثار گونه اش شد. -صددفعه گفتم درست صداش بزن احمق! و عصبی از آشپزخانه بیرون رفت،کمیل بیچاره! دستش را روی دهانش گذاشته بود.گفتم: -چی شدی؟حالت خوبه؟ -لامصبا همتون هم مثل همید! وحشی و بی اعصاب و دست بزن دار! دستا هم که همه سنگین! اصلا معلوم هست چتونه؟ نمیدانستم به حالش بخندم یا گریه کنم قرص سردرد را خوردم و کنایه گویان گفتم: -انگار مجبوری دمت رو به ما ببندی! فک نکن با این مظلوم نمایی باعث میشی دروغاتو فراموش کنم شارلاتان!و از آشپزخانه بیرون رفتم،و صدایش را شنیدم که میگفت: -خدایا،آخر و عاقبت ما رو با این خونواده ی دیوونه و اون خونواده ی قاتل بخیر بگردان! یک ساعت بعد هرسه دور هم نشسته بودیم و کمیل ،نقشه ی وامانده ی کذایی شان را برایم توضیح میداد. -که اینطور !هدف پس اینه! از من میخواین جاسوسی ضیاءالدین رو بکنم!یوسف با اخم نگاهم کرد.خود را جمع و جور کردم -منظورم ضیاءالدین دریاسالار بود!کمیل گفت: -آره خوشگ...یعنی..آره چکاوک خانوم! و نگاهی به یوسف عصبی انداخت. پوف کلافه ای کشیدم و گفتم: -و اگه نخوام انجام بدم؟کمیل گفت: -نمیتونی جونم !تو موظفی که با پلیس همکاری کنی! یوسف با سر و ابرو ،سرزنش کنان اشاره کرد که نگفتم ؟! آب دهانم را فرو بردم و گفتم: - خیله خب باشه! من کارایی که میگید رو میکنم. البته تا زمانی که این کارا آسیبی به اون خانواده نمیزنه !یعنی چاره ی دیگه ای هم ندارم .چون هم پای پلیس درمیونه و هم ،اگه من هم اینکارا رو نکنم شماها دست بردار نیستین .راه دیگه ای برای تهمت زدن به این مرد شریف پیدا میکنین. ولی مطمئن باشین چیزی دستتون رو نمیگیره ! اون مردی که من دیدم امکان نداره قاتل باشه! امکان نداره ! اما نمیدانستم خودم چقدر به این حرف اعتقاد داشتم ! یوسف پوزخندی زد و گفت: -مگه قاتلا شاخ و دم دارن ! اتفاقا همیشه از بین مضنونین، اونی که از همه کمتر بهش میاد، معمولا قاتله ! -قضاوت کردن و پیش داوری خیلی راحته . بستگی داره بتونین ثابت کنین یا نه. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🦋🌹امیدواریم...‌‌ روز به روز شاهد پیشرفت تک تک عزیزان باشیم انشالله که همیشه شاد و سر بلند باشید. خدایا بابت همه چیز های که دادی و ندادی شکرت 😍     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88

هر #روز یک صفحه از #قرآن🌱💚💚💚 #صفحه۷۶ @Malakeonline

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 #ارسابی_اعضا الهی که هر کی آرزوشو داره به زوری دامنش سبز بشه😍😍😍😍 🥺🥰وااای من که ملدم 🥺آب قند بیارین بعد ببینید🥰😘     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88

#خلاقیت #ایده قول میدم این پست یکروزی بکارت میاد پس سیو‌کن و برای دوستات بفرست یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

‌ یه جا خوندم نوشته بود: “ نمیتونم بهت قول بدم که کنار من بی درد ترین آدم روی زمین میشی، اما میتونم بهت قول بدم که هروقت درد اومد سراغت من برات بهترین مرهم میشم. “ به نظرم این میتونه قشنگ ترین ملاک برای پیدا کردن آدمای درست زندگی هر کسی باشه :) @vlog_ir

‌ #آهنگ همه‌ی دار و دار دل تو هستی!🩵 - بادلبرگوش‌کنید ^^ ‌یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir