eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چکار کنم بچه‌م نمازخون بشه؟ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
❤️❤️ #ترنج یاسین مثل هیولا کاسه‌ی دوم را هم بلعید و در حالی که دور دهانش را پاک می کرد جواب داد:
❤️❤️ اسکرین گوشی دوباره روشن و خاموش شد. خم شدم و پیام را خواندم. - جواب بده. یادته وقتی باهام قهر می کردی از دیوار بالا می کشیدم و می اومدم تو خونه؟ هنوزم بلدم. جوابم رو ندی یه جوری خودم رو بهت می رسونم. رازت پیش من محفوظه. اگه تصمیم گرفتی همه رو فراموش کنی منم حرفی ندارم. فراموش کن اما جواب منو بده. تایپ کردم. - چی می خوای؟ جوابش طول کشید. - میای بیرون؟ نوشتم. - نمی تونم. اون قدرحالم خوب نیس که مامانم اجازه بده تنها از خونه بیام بیرون. جوابش سریع آمد. - با لیلا بیا. - لیلا مدرسه‌ست. بعد ازظهرم کلاس داره. نیستش. دستم را روی قلبم گذاشتم تا طپش بیش از حدش را کنترل کنم. - خب پس من میام پیشت. یاسر که نیستش. تو فقط حواست به پنجره‌ی بالکن باشه. کمی فکر کردم و نوشتم. _باشه ساعت یک شب منتظرتم. او دیگر جواب نداد اما من صفحه‌ی چتم را به اسم یاسر تغییر دادم و تایپ کردم. - ميشه امشب بیاین خونه‌ی ما؟ یه مساله مهمه که باید باهاتون در میان بذارم. خیلی منتظر ماندم که جواب بدهد اما نداد. گفته بود چند روزی نیست و شاید ماموریت رفته بود. مثل همان وقت ها که جواب ثمر را هم نمی داد یا شاید هم عادت نداشت جواب بدهد. مگر من تا کنون چند بار با او تماس گرفته بودم؟ شاید هرگز. چند بار اس ام اس داده بودم؟ مطمئناً هیچ وقت. ذهن آشفته ام را توی بقچه ای جمع کردم و داخل جمجمه ام گذاشتم تا به وقتش سر و سامانش دهم. کوفتگی بدنم زیاد بود. مجبور بودم دوش بگیرم اما تا اراده کردم دل از گوشی ام بکنم صدای زنگ موبایلم برخاست. هیجانزده به اسم نقش بسته روی اسکرین خیره شدم اما یاسر نبود. - سلام خانوم دکتر. - سلام عزیزم. حالت چطوره؟ - خوبم. شما خوبین؟ همه خوبن؟ صدایش گرفته بود. - همه خوبیم. تو چطوری؟ دردات بهتره شده؟ از وقتی به هوش آمده بودم هرچند وقت یک بار تماس می گرفت و حالم را می‌پرسید. هم خودش و هم خانواده اش. - بهترم. چه خبر؟ صدایش دور شد. - سلامتی. گفتم هم یه احوالی ازت بپرسم هم این که... سکوت بعد از "هم این که" اش باعث شد دلم فرو بریزد. - چیزی شده؟ انگار برای حرف زدن چاقو زیر گلویش گذاشته بودند. - چیز جدیدی نیست. خیلی با خودم کلنجار رفتم که چه جوری بهت بگم.. دیگر نتوانستم بنشینم. به سمت بالکن رفتم. - چی شده؟ - واقعیتش... داشت جان به سرم می کرد. - بهم خبر رسیده که خانواده‌ت به خاطر شرایط حافظه‌ت... تا آخرش را خواندم. - میخوان پولام رو از چنگم در بیارن؟ - درخواست دادن که قیومیت و مدیریت اموال و داراییات به اونا سپرده بشه. - می تونن؟ - نه! پزشکی قانونی صلاحیت عقلیت رو تایید می کنه مگر اين که بخوای به این بازی ادامه بدی. که اگرم بخوای همچین کاری بکنی من بهت اجازه نمیدم. به دیوار تکیه زدم. هرچند که حتی دیوارهای این خانه هم مستحکم نبودند. - یعنی ادعا کردن که من دیوونه‌م و نمی تونم از اموالم محافظت کنم؟ آه کشید. انگار او هم در این حجم بیرحمی مانده بود. - یه همچین چیزایی. هنوز متن شکایت به دستم نرسیده. فقط شنیدم. ولی باید آمادگیش رو داشته باشیم. تو باید تصمیمت رو بگیری. منم باید دفاعیه و مدارکم رو بر اساس تصمیم تو جمع و جور کنم. نباید آچمز بشیم. چشم و بینی و گلویم می سوخت. از این که همچنان دنبال مال و منال من بودند تعجب نکردم. تعجبم از این همه دورویی و ریا بود. - حالا متوجه شدین من چرا از این خونه فرار کردم؟ حالا درکم می کنین؟ نفس کشیدن برای او هم سخت شده بود. - خودت رو نباز دخترم. من باهاتم. نه به عنوان وکیل تو هم عین نسیمی واسم. واسه همین باید به حرفم گوش بدی. تو این بازی رو شروع کردی که به خانواده‌ت یه فرصت دیگه بدی تا ثابت کنن برداشتت از کاراشون اشتباه بوده اما انگار نبوده. منم شوکه شدم. منم باورم نميشه. اما دیگه مجبوریم با واقعیت کنار بیایم. این دفعه فرق داره. نه تنها کوتاه نمیایم بلکه سهمت از اون خونه باغ رو هم می گیریم. دندان های انتهاییم را روی هم فشار دادم. - مگه هنوز چند وقته که من مرخص شدم؟ یعنی نمی تونستن یه کم صبر کنن تا حالم بهتر شه؟ من با این آدما چی کار کردم که اين جوری دلم رو خون میکنن خانوم دکتر؟ اصلاً بر فرض که من دختر این خونه نیستم و یه غریبه آدم با کسی که هنوز نمی تونه درست راه بره این جوری تا می کنه؟ شما با دشمن جونتون هم این کار رو می کنین؟ - ترنج.. من می فهمم چقدر سخته.. حرفش را قطع کردم. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 👌دکتر هلاکویی چقدر زیبا میگه :‌ بهترین انتقام از کسی که تو رو ترک کرده اینه که بعد از رفتنش ،‌ روز به روز خوشبخت تر ، خوشحال تر و زیباتر زندگی کنی !‌ نه اینکه خودتو آزار بدی ..‌ خیلی از آدم‌ها حتی لیاقت ندارن که بهشون فکر کنی !‌ چه برسه به اینکه خودتو به آتیش بزنی ..‌ ‌اینو یادت باشه اونی که رفتنیِ ، میره ...‌ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«پیراشکی لقمه ای بدون فر و همزن 🍩🥯🥐» مواد لازم برای 🍩🥯خوشمزه 🤌: تخم مرغ دو عدد ماست یک لیوان بکینگ پودر دو قاشق چایخوری وانیل نصف قاشق چایخوری پودر نارگیل ۴ قاشق غذاخوری آرد یک لیوان شکر یک لیوان🍫🍓 . «این پیراشکی تو ۲۰ دقیقه آماده میشه و خیلی خیلی خوش طعم و جذاب حتما امتحانش کنید و این پست برای پیراشکی دوست ها بفرستید 🍫🍓🍩» یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شک نکن😲😲😲😲 که این ترفندا کلی کاربردی😍😍😍 . . ✅یخ گوشت سریع با این روش باز میشه ✅برای اولویه از آب مرغ گمی بریزین چون این آب خوش طعم میشه ✅برای تخم مرغ اون و تو پلاستیک بندازین یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
اینا رو بدون..♡ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏یه زمانی بدون اینکه خودت بفهمی یه آدم دیگه ای میشی بیشتر سکوت میکنی دیرتر باور میکنی و‌ کمتر رنج میکشی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 چه باور داشته باشیم چه نداشته باشيم زندگی ما عکس العمل عملکرد رفتار و شخصیت ماست     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88