eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ زندگی یعنی همین که تو باشی و من تو را دیوانه وار دوستت بدارم ... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟧 🟧 🟧 ⛔️ به هیچ وجه عضو این کانال نشید🤦🏻‍♀ https://eitaa.com/joinchat/2850619719C9a07f76081 چون پر از نینیه ممکنه غش کنی 🔥😍 ‼️کسایی مشکل قلبی ندارن ببینن😂👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2850619719C9a07f76081 😱پاااااااااکش کنم حسرت بخوری؟😈
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
‼️‼️ببینید چی براتون آوردم😱🔥 👧🏻 اگه ویدئو و عکس نینی های گوگولی میخوای اینجاااااا کلیک کن😍👇🏼 💖💖💖💖💖💖 💖💖💖💖💖💖 💖💖💖💖💖💖 👀 انقدر خوشگلن دلت نمیاد بیای بیرون🥺❤️‍🔥
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
#ترنج - می دونم اشتباه کردم. عاشق بودم، خر بودم، بچه بودم. معذرت می خوام. غلط کردم به خدا. من بمیر
❤️❤️ - دلم واسه این سر و صداهاتون تنگ شده بود. گفتم منا بره دنبال بقیه صبحونه رو همینجا دور هم بخوریم. همان لحظه منا با بینی یخ کرده داخل آمد دست هایش رابهم مالید وگفت: - خانوم بزرگ گفت پام درد می کنه نمیام شیرین جون هم... زیرچشمی نگاهی به من انداخت. - گفت حوصله نداره. مادر هم با من قهر بود. کلاهم را روی سرم گذاشتم و گفتم: - منم بهتره برم پیش مامان ایشالا یه وقت دیگه. عمو سری تکان داد. - باشه. برو بابا جون. منا دستش را زیر بازویم انداخت و گفت: - من کمکت می کنم. چند قدم کنار هم راه رفتیم اما صدای خنده‌ی از ته دل پسرهای یاشار جفتمان را متوقف کرد. اینقدر قشنگ می خندیدن که من و منا هم بی اختیار به خنده افتادیم. مسیرمان را به سمت اتاق بچه ها کج کردیم. در اتاق باز بود. یاسر بینی اش را روی شکم ایمان پسر بزرگ یاشار گذاشته بود و قلقلکش می داد. او که از شدت خنده ضعف کرده بود و عرفان پسر کوچک تر هم از خنده‌ی بلند برادرش غش غش می خندید. منا مرا رها کرد و به چهارچوب در تکیه داد. در نگاهش شادی و غم و حسرت با هم موج می زد. یک لحظه خودم را جای او گذاشتم. بزرگ کردن دو پسر بچه‌ی بی پدر چقدر سخت و خوفناک بود. - عمو نکن. جون من نکن. شکمم سوراخ شد. و یاسر همچنان بی وقفه دماغش را روی پوست مور مور شده اش می غلتاند. در این مدتی که به خانه برگشته بودم به عینه می دیدم که یاسر و یاسین چقدر مقتدرانه جای خالی یاشار را برای بچه هایش پر کرده اند. یاسین جنبه‌ی تفریح و خوش گذرانی و بچه بازی هایشان را پوشش می داد و یاسر جنبه‌ی محبت پدرانه و حمایتگر را. همه می دانستیم چه مسئولیت سخت و پر مشقتی بر دوش گرفته اند چون یاشار هرچه که نبود پدر فوق العاده ای برای فرزندانش بود و جای خالی اش به این راحتی ها پر نمیشد ،بالاخره یاسر رضایت داد و دست از سر ایمان بیچاره برداشت. او هم سریع بلوزش را پایین کشید و از دست عموی بدقلقش گریخت اما یاسر با یک جست ناگهانی دوباره گرفتارش کرد و این بار موهای به هم ريخته اش را به هم ريخته تر کرد و گفت: - از این به بعد هرکی واسه مدرسه دیر بیدار بشه حال و روزش همینه. شیرفهم شد؟ ایمان که زیر دست های قدرتمند یاسر کم آورده بود داد زد: - غلط کردم عمو جون. ولم کن تو رو خدا. قول شرف میدم زود بیدار شم. یاسر خندید و گفت: - آها الان شد. زود پاشین برین صبحونه هاتون رو بخورین بیینم. یالا. امروزم میام مدرسه ببینم در چه حالی ایمان خان. ایمان و عرفان با هیاهو و پر شیطنت از اتاق بیرون دویدند. منا با محبت به یاسر گفت: - شما زحمت نکشین. من میرم مدرسه‌ی ایمان. یاسر لیوان چایش را که روی میز تحریر گذاشته بود برداشت و گفت: - زحمتی نیست. خودم میرم. و بعد ساعتش را دید زد و بدون این که به من نگاه کند ادامه داد: - واسه ساعت نُه هم با دکتر هماهنگ کردم. نیم ساعت وقت داری صبحونه بخوری و حاضر شی. از سوت و کوری خانه مشخص بود که مادر از اتاقش بیرون نيامده. روی فرش تندتر راه می رفتم چون کمتر از افتادن می ترسیدم. لای در را باز کردم و آرام صدایش زدم. - مامان؟ داخل تختش نشسته و به رو به رویش زل زده بود. نگاه دلخور و بی رمقش را متوجه من کرد. - من می خوام با یاسر برم فیزیوتراپی. میگه فیزوتراپی خودشونه. تجهیزات و کادرش خیلی فرق دارن زودتر خوب میشم. دوباره به رو به رو خیره شد. - باشه. برو. - نمیای صبحونه بخوریم؟ - من میل ندارم. تو بخور. سرشیر تازه گرفتم. با عسل بخور جون بگیری. در اوج دلخوری اش هم نگران خورد و خوراک من بود. - نه تنهایی نمی چسبه. منم نمی خورم. میرم حاضر شم. تو حالت خوبه؟ نفس پر بغضش را فرو داد. - مگه تو حالی واسه من گذاشتی که خوب يا بد باشه؟ حالا حالاها باید سرزنش همه را به جان می خریدم. روزهایی که فکر می کردند چیزی به خاطر ندارم بهترین ایام من بود. از این به بعد باید پاسخگو می بودم. - آبروم رو جلوی عموت و پسراش بردی. تو زندگیم اینقدر خجالت نکشیده بودم. فقط پسر تو خونه نیاورده بودی که آوردی. می دونی اگه به گوش مامان بزرگت برسه چه فاجعه ای به بار میاد؟ حالا بیا و ثابت کن هیچی نشده. فکر کردی اون به حرف قانع میشه؟ تا برگه پزشکی قانونی و گواهی نگیره ولمون نمی کند. به خیالته اینجا سویسه؟ صدایم را صاف کردم و گفتم: - معذرت می خوام. اشتباه کردم. من از همه معذرت می خواستم. حرفی هم نبود اما کاش یک نفر هم بابت تمام سردرگمی های که برایم پیش آمده بود از من معذرت می خواست. - یه عمر توی اين خونه با عزت و آبرو زندگی کردیم. الان جلوی برادر شوهر، پسر برادر شوهر و عروس برادر شوهر سرم پایینه. دست و دلمم می لرزه که مادربزرگت بفهمه. دیگه کیلو کیلو حرف اون رو کی جمع کنه؟ تازه این همه بدبختی به سرم آوردی کم بود؛ این ادای فراموشیت رو کجای دلم بذارم؟ لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
هدایت شده از حتما حتما بخوانید:
🧠 کم حافظه‌ها 🧠 کند ذهن‌ها 🧠 کُند خوان‌ها اگر می‌خواهید سرعت مطالعه خود را چندبرابر کنید تندخوانی را ازدست ندید👇🚨ورود کنید https://eitaa.com/joinchat/4188274736Cc6e3f318a0 باورنکردنی 😳 📖 🚀با راز تندخوانی، روزی یک کتاب بخوانید
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
فوری 🔞 زیر۱۸سال نخوانند ✋🏻 چرا خلوت کردن با زن نامحرم حرامه؟😮 🧪دلیل پزشکی آن رو بخوان👇 https://eitaa.com/joinchat/2061369427Cc5c0894323 🩺 چرا حجاب، اجباریه؟😡 👩‍🔬فایده پزشکی حجاب رو بخوان👇 https://eitaa.com/joinchat/2061369427Cc5c0894323 🫀
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 پگاه جون میگه بعضی وقتا خودتو بزن به بیخیالی یه کاری کن بعضی چیزارو نفهمی عاخه فهمیدن هر چیزی خوب نیست واسَت! برو یه جایی که دور شی از همه چی اونقد دور که حتی دیگه صدای نفساتم به گوشت نرسه بعضی وقتا بذار همه رشته هایی که دلت بافته پنبه بشن تنبیهش کن دلتو میگم .. بهش بگو بره یه گوشه وایسه یه پاشم بگیره بالا بهش بگو دلتنگی کاره شیطونه شیطونم دشمنه خداست تو که دوست نداری دشمنه خدا باشی!؟؟هان!؟ چشماتو .. چشماتو ببند و چیزای خوبُ تصور کن زیاد بازشون نکن چیزای خوب اینجا واسه دیدن خیلی کمه دستاتو انقد بشور تا دیگه ردی از دستای دیگه روش نمونه پاهاتو واسه رفتن به جاهای دور آماده کن مباداا باهاشون بری تو خاطراته ممنوعه!! هرشب قبلِ خواب دعا واسه دلت یادت نره؟ همین الان بدو یه علامت بزن رو دستت که یادت بمونه! خلاصه بگم حالِ خودتو .. دلتو .. حالِ زندگیتو خوب کن آدما میان و میرن تو اما بمون واسه خودت رفیق "تو" نرو .. بمون واسه خودت ..! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃 آرامبخش ترین کلیپ ها دنیا😍 بیا اینجا یه کلیپایی داریم که عاشق کانالش میشی بیا 1دقیقه ببین❤️👇 https://eitaa.com/joinchat/1179058760C364c8c8a8e https://eitaa.com/joinchat/1179058760C364c8c8a8e
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
4_5836756423781912858.ogg
542.1K
زنگ خور گوشی شیک ، باکلاس رسید 💜👇         •••  @zang ‌   ‌‌    •••  @zang همه از اینجا زنگ گوشی شون برمیدارن😛
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرامـش محـض یـعنی   ((حـضورتُـودرهرثانـیه من‌))🌸✨ ‌••تو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ... ﺗﺎ کم ﻧﯿﺎورم! ‏ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نکنم! ‏ﻧﻔﺲ کشیدﻥ ﺭﺍ ‏ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ‏ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ‏ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ...💜💜 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️