🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام یاس 🙋♀🙋♀
جنیفرم
یه خاطره هم ازمادرشوهرم بگم یعنی درسی که یادم داد😉من این خواهرشوهرم که گفتم موهاشوتوحموم شونه میکردوباسلیقه بودخیلی خواهرشوهربو😁😁خواهرشوهربودا، یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین
خونه مادرشوهرجان بودم که طبق معمول این خواهرشوهرچالش برانگیزبا ما دعوا راه انداخته بود، بعدآقای همسرکه ازسرکاراومدن داشتن غذامیخوردن منم رفتم ناراحتیموازخواهرش به اقامنتقل دادم، همسربنده هم عصبی و زودجوش وخیلی روی من حساس خلاصه که دعوایی به پاشدبعدکه جو آروم شدمادرشوهرم بااینکه ازم ناراحت بودبهم گفت دخترم یادبگیرکه هروقت شوهرت ازبیرون میادوخسته وگرسنه است درموردهیج موضوعی باهاش صحبت نکنی حتی اگه موضوع خوبی هم باشه چون مرداخسته وگرسنه که باشن خون به مغزشون نمیرسه بذاروقتی حالش خوبه حرفاوخواسته هات روبهش بگو
اینم درس زندگی مادرشوهربه جنیفر😅😅😅
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#شربت_خانگی_خواستگاری🍸
دخترا یاد بگیرید☘
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
زندگی یک ترنس در ایران
قسمت دوم2⃣
همه اینا گذشت و ادامه داشت تا وارد دبیرستان شدم البته کتک خوردنهام تا دوره راهنمایم بود ولی سرزنش و سرکوب و توهین و مقایسه و...هنوز توی زندگیم بود بابام ولی برعکس مامانم برام بابای خوبی بود هیچ وقت کتکم نزده بود و بهم محبت میکرد و به مامانمم بارها و بارها میگفت حق نداری بزنی بچه هارو ولی مامانم که حرفهاش گوش نمیداد هرکار دلش میخواست میکرد
اول دبیرستانم گذشت ی دختردایی داشتم از خودم کوچکتر یک سال از نظر سنی ،و با پسریکی ازاشناهای نزدیکمون نامزد کردن و مامانم باز مقایسه هاش و تحقیرهاش بیشتر شده بود جوری شده بودم که وقتی مامانمم نبود خودم اون حرفهارو برای خودم تکرار میکردم و حق رو میدادم به مامانم که اره بین اون کوچکترهه ازدواج کردهه من هنوز مجردم،اون قرارهه ی زندگی رو اداره کنه و من بی عرضه ام
در صورتی که شاید در واقعیت من هیچی کمتر از اون نبودم اون درسش خوب نبود و تجدید میشد ی سال مجبور شده بود ی کلاسی رو دو بار بخونه
ولی من بازم خودم چون مامانم اونو برتر از من میدید به این باور رسیده بودم که اون خیلی بهترهه روز عقد و عروسیشون از حسرت و حسادت اشک توی چشمام جمع میشد هربار ب بهونه دسشویی میرفتم خودمو مرتب میکردم میومدم من نمیخاستم حسادت کنم ولی دست خودم نبود این حس توی من به وجود اومده بود
من هرساله جز نفرات اول تا سوم کلاس و از نخبه های علمی مدرسه میشدم اول دبیرستان اینکه جز نفرات برتر بودم هنوز حفظ شده بود دوم دبیرستانمم همینجور ولی چون هرروز این مقایسه ها و تو سری خوردنها بود من دختردایی ام مثال زدم من با همه مقایسه میشدم هرکسی که یا از من کوچکتر یا بزرگتر بود ولی حس حسادتم و حساس بودنم نسبت به اون بیشتر بود میشه گفت شاید اون رو میدیدم زندگی اون رو
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆اسماعیل بی نماز!
بسیار زیبا و شنیدنی 👌
🎙حجت الاسلام #عالی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــلْفَـــرَج
ꕥ࿐❤️https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b🕊
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام در مورد چالش یاد گیری از خانواده شوهر بی خیالی چون هیچی نبود که ازشون یاد بگیرم ولی در عوض اونا همه چیوه ازم یاد گرفتن 😊
سلام یاسی در مورد چالش خانواده همسر:
خانواده همسر من خیلی صبورن هیچوقت از زندگیشون نمینالن همیشه آرامش دارن وقتی کنارشونی آرامششون بهت منتقل میشه🌷
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
زندگی یک ترنس
قسمت سوم3⃣
دوم دبیرستانم تموم شد عروسی گرفتن.منم مثل افسرده ها حال و حوصله هیچی نداشتم حتی درسهامو
میرفتم طبق عادت همیشگیم درس بخونم کتاب رو باز میکردم میخوندم به خودم میومدم میدیدم شاید دو ساعت روی ی صفحه و خط اولم ولی ذهنم و فکرم کلا یکجا دیگه بود دیدم نمیتونم درس بخونم نمیتونستم تمرکز بکنم بازده نداشتم یهو افت شدید تحصیلی همه معلما شوکه شده بودن همه دنبال دلیل بودن بفهمن چرا یهو اینقدر درسم بد شده و فکر میکردن عاشق شدم یا دوست پسر دارم هربار منو نصیحت میکردن توی خلوت که پسرها اینجورن اونجورن درس مهمه، تو درست خوب بوده چرا اینجوری شدی و من نمیتونستم چیزی بگم و نمیدونستم چی بگم همیشه میگفتم پیش خودم من درس خوب بود کسی منو نخاست اونکه تنبل بود اونو خواستن دائما میگفتم چرا من نه اون اره چون همیشه مقایسه شده بودم باهاش
سالهای مهم تحصیلیم رو که سرنوشت ساز بودن نتونستم جلو ببرم بخاطر روحیه ایی که داشتم
و کنکور رسید آرزوم رشته خوبی بود ولی خب دوسال اخر که برای درسهای مدرسه به زور میخوندم کنکور که بماند و یک بازنده بودم توی همه چی زندگی،گفتم میمونم پشت کنکور دوباره شروع میکنم موندم ولی نتونستم شروع کنم هربار فکر بازنده بودنم ترس شکست نمیگذاشت دوباره موندم و دوباره همون روال زندگی مامانم گیردادنهاش بیشتر شد که هیچی نشدی دخترفلانی فلان چیز قبول شده تو هیچی نشدی
دیگه از زندگیم خسته بودم پیش خودم میگفتم من اینجوری نمیتونم وقتی ازدواج کردم رفتم توی خونه خودم میخونم برای کنکور و رشته ایی که همیشه آرزوش داشتم قبول میشم ولی خب خواستگاریم نداشتم .از نظر قیافه معمولیم ،بیشتروقت خودمو توی مجازی میگذروندم ی حس خوبی داشتم که فیلمهای توی اینستاگرام رو میدیدم انگار اون موقع غصه هام یادم میرفت سرگرم بودم ی جورایی،
مامانم فحش های بدی بهم میداد که روم نمیشه بهتون بگم و اون موقع هنوز به این درک نرسیده بودم که به حرفهاش نباید اهمیت بدم
من هنوز ازدواج نکرده بودم همیشه میگفت تو رو هیچکسی نمیگیرهه تو اینجوری اونجوری عیبهای ظاهریمو میگفت و ...
و در نهایت میگفت حالا اگه یکی گرفتت تو که بچه دار نمیشی تو نازایی
و من همون موقعها ترس از نازا بودنمم توی وجودم بود اصلا درک نداشتم که بفهمم اون داره این حرفهارو الکی میگه و من باور میکردم که من نازا هستم😞توی همون موقعها با پسری توی مجازی اشنا شدم اولش خیلی سخت جواب پیاماش دادم ولی کم کم با گفتن دوستت دارم و...منم که تاحالا محبت ندیده بودم یک دل نه صد دل عاشقش شده بودم انگار دنیارو بهم داده بودن میگفتم پیش خودم اون میاد خواستگاریم و زندگیم عالی میشه خوشبخت میشم دیگه منم ازدواج میکنم با پسرهه که حرف میزدم خیلی بهش میگفتم اگه من بچه دار نشم چی منو طلاق میدی😕اونقدر که باور کرده بودم احتمال زیادیه که نشم ۳سال باهاش بودم خیلی باهاش خوب بود رابطمون محدود به همون چت و پیام و خیلی کم مثلا شاید ماهی ی بار زنگ بود
قرارمون بود بعد از سربازیش بیاد خواستگاری
و در نهایت بعد از سربازیش خیلی شیک ترکم کرد
گفت تو خیلی خوبی من لیاقت تورو ندارم من توی زندگیم احساس خوشبختی نمیکنم نمیتونم تورو خوشبخت کنم وقتی خودم حس خوشبختی ندارم تو لیاقتت خیلی بهتر از منه و من کلا نمیخام ازدواج کنم اگه روزی بخوام ازدواج کنم مطمن باش انتخابم تویی ولی نمیخام ازدواج کنم
کلی التماسش کردم بهش میگفتم تو لیاقتمو داری خودم کلی تحقیر کردم به هردری زدم که بدستش بیارم دوباره فقط از طرف اون یکی از دوستای پسرهه در جریان رابطه ما بود از اون خواستم باهاش حرف بزنه منو تنها نزارهه دوستش باهاش حرف زد ی روز بهم گفت چی بگم والا تلاش میکنی واسه هیچی،فایده ایی نداره برو دنبال زندگیت گفتم باشه فقط بهم بگه چرا منو نمیخاد من یک دلیلی داشته باشم خودمو قانع کنم یهو چیشد اخه بگم به خودم بخاطر فلان مشکل اخلاقیم یا هرچی منو نخاست و حق داشت فقط دلیل اینکه منو نمیخاد بدونم و اونم چیزی برای گفتن نداشت_ و از اونجایی که فکر میکردم قرارهه ازدواج کنیم به مامانم گفته بودم و همینطور به دوستامم میگفتم از عشقمون
خب اینجا تجربه شکست عشقی هم اضافه شد دوباره روحیه ام بدتر از قبل شده بود دیگه به هیچ کسی اعتماد نداشتم من هم از مادر ضربه خورده بودم هم از عشق
و در مقابل خوشبختی بقیه رو میدیدم نمیفهمیدم کجای زندگیم اشتباه کردم منکه اون همه سعی کرده بودم خوب باشم من براش صبرکرده بودم
همون موقع ها یکی اومد خواستگاریم که شریک بابام بود اختلاف سنیمون زیادبود حالا نه بخاطر اختلاف سنی ولی من نمیتونستم اونو دوس بدارم ته قلبم ی حس تنفری بهش داشتم از اینکه اون بخاد شوهرم باشه بدم میومد ولی خب دیگه ام کسی نبود که منوبخاد من در نهایت هرچی سعی کردم دیدم نمیتونم و گفتم نمیخامش
واون همیشه از اون موقع سعی کرد دل منو بدست بیاره و من هربار بیشتر ازش بدم میومد
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#خاطرات_دوس_جونیا
✅سلام یاس جونم 😁 روزت بخیر 😍
درباره چالش باید بگم ک من و همسرم هرررربار درباره عقدمون توی حرم امام رضا حرف میزنیم ، اخر تک تک جمله هامون میگیم یادش بخیر😍
اون روز عصر ، بعد از اینکه عقد کردیم و خانواده هامون رفتن ، ما شام رو مهمون امام رضا بودیم🥲😍بعدم رفتیم یکم توی صحن نشستیم و بعد پیاده رفتیم تو خیابونا قدم زدیم تااااا ساعت یک شب😍😍تازه از ترس خانواده ها ، زود برگشتیم وگرنه تا صبح همینجوری راه میرفتیم😂😂 فقط قدم زدیم و حرف زدیم و خندیدیم و تک تک ثانیه هاش برای جفتمون به شدت لذت بخش بود 🥲😍 بنظرم دیگه هیچ تجربه ای به لذت و شیرینی اون شب نمیرسه😅
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام می فرمایند :
ایمان خود را با صدقه دادن و اموالتان را با زکات دادند نگهدارید و امواج بلا را با دعا از خود بدانید:
📚 نهج البلاغه حکمت ۱۴۶
ꕥ࿐❤️https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b🕊
┄┅┄✶🍃🌸🍃✶┄┅┄
﷽
ســـلام
روزتـون پر از خیـر و برکـت 💐
🗓 امـروز شنبــه
☀️ ۲۷ خـــــرداد ١۴٠۲ ه. ش
🌙 ۲۸ ذیالقعده ١۴۴۴ ه.ق
🌲 ۱۷ ژوئـن ٢٠٢۳ ميلادى
#السلامعلیڪیاصاحبالزمانعج 🤍🌿
جوابِ سلام، واجب است!
پس بیایید...
هر روز ... به مولا سلام ڪنیم!
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ
🥀 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْــ 🥀