eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
#چکاوک درحالی که داشتم غش می کردم از جذابیت لحن پرخشونت کلامش ،گفتم : -اما ... اما ... دارین زور
حالم دگرگون میشد و به شدت زیرپایم را خالی احساس می کردم. و احساس عدم امنیت تمام وجودم را فرا می گرفت ! به دنبالش رفتم و وارد زیرزمین مخفی اش شدم . حتی دِر ورود ی اش را به گونه ای طراحی کرده بود که اگر کسی از قبل درمورد این زیرزمین اطلاعی نداشت ؛ نمی توانست تشخیص دهد اینجا یک در وجود دارد ! وارد شدم . مکانی تمیز و بزرگ و مجهز که در حال حاضر از کلیه وسایل پزشکی خالی شده بود. جایی پر از گل و گیاه ، دیوارهایی با رنگ ها ی شاد ، فضایی با تهویه مناسب و مدرن و زیبا ! هیچ چیز کم نگذاشته بود برا ی پروانه !از پله های ما رپیچ ورودی که پایین رفتم؛ چشمش به من افتاد و متعجب نگاهم کرد. -اینجا چرا اومد ی؟ -اجازه دارم بیام تو ؟ سرش را به نشانه ی مثبت تکان داد.جای قشنگ و تمیزیه ! -الان دیگه متروکه شد. در کنارش ایستادم . -چرا بهم نگفتی ؟! بارها ازت سوال کردم . پوزخند ی زد و گفت : -میگفتم که به دوستات لو می دادی ؟ الان می فهمم چه کار خوبی کردم که بهت اعتماد نکردم . بارها تا مرز گفتن پیش رفتم و لحظه ی آخر نتونستم . این رازی بود که حتی داریوش هم ازش خبر نداشت . و بعد از فهمیدنش خیلی داغون شد . خیلی ساکت شد . خیلی تو ی خودشه و من به شدت نگرانشم ! -توی هر شرایطی باید طعنه بزنین ؟ -دروغ میگم آهی کشیدم و گفتم : -می خواستم از گذشته تون مطلع بشم تا بهشون ثابت کنم دارن اشتباه می کنن. و شما اون آدمی که اونا فکر می کنن نیستین . باز پوزخند ی زد و گفت : -به دلیل و مدرک نیاز داشتی تا ثابت کنی من قاتل نیستم؟! پس تو هم بهم اطمینان نداشتی ! واقعا متاسفم ! انتظار داشتم اونقدر بهم اعتماد داشته باشی که با هزار تا سند و مدرک ، حرفشون رو باور نکنی ! نه اینکه با یک جمله و حرف و بدون مدرک ، اینجوری باهاشون همکار ی کنی! ناراحت و مغموم از گوشه کنایه های آبدار و دل خراشش، رو ی صندلی نشستم. و باصدایی پر از درد گفتم : -نمی دونین با این حرفها چقدر آزارم میدین بدون اینکه نگاهم کند؛ همانطور که دستش در جیب شلوارش بود گفت : -نگران نباش . بزود ی از این گوشه کنایه ها خلاص میشی ! برآشفته از جایم بلند شدم . ناباورانه نگاهش کردم . -من...منظورت ... چیه ؟ با سنگدلی تمام ، بدون هیچ نرمش و لطافتی گفت : -منظورم واضحه ! -یعنی چی ؟ ... خب چرا اینجوری با من حرف می زنی ؟ چرا اذیتم می کنی ؟ چرا نمیگی یوسف تو ی زندان چی بهت گفت ؟ چرا نمیگی تصمیمت چیه ؟ داری ذره ذره منو میکشی ضیاءالدین ! -تصمیمم واضحه ! قبل از رفتنم بهت گفته بودم . یوسف هم اومده بود که همینو بگه . که دادخواست طلاق رو بیاره . اما بهش گفتم نیازی به این کار نیست . به محض خروج از اینجا، خودم کارای قانونیشو انجام میدم. پاهایم سست شد . زانویم خم شد و توان تحمل این حد از سنگدلی را نداشتم . دستم را به صندلی گرفتم تا نیفتم . اشک ، بی محابا جاری شد . کلافه گفت : -بس کن تو رو خدا ! تو یک ماه وقت داشتی که با این قضیه کنار بیای در میان اشک هایم گفتم : -دیگه ... دوستم... نداری ؟ آه کلافه ای کشید . -دیگه نمی تونم باهات بمونم. بهت اعتماد ندارم خیلی ... بی انصافی ! پس چرا منو ... عاشق خودت کردی ! من که ... سرم تو کار ...خودم بود. من که ... داشتم زندگیمو می کردم . اومدی ... و دلم رو بردی و ... حالا خیلی راحت ...میگی می خوای از زندگیم بری ؟! کجای این کار مردونگیه ؟! چند قدم به سمتم برداشت و در مقابلم ایستاد. نگاهی از روی تاسف و دلسوز ی به اوضاع رقت انگیزم انداخت و دستهایش را روی بازوهایم گذاشت و گفت : -ببین چکاوک ... فریاد زدم : -به من دست نزن ! و دستهایش را از رو ی بازویم پرت کردم و هیستیریک وار فریاد زدم باشه ! باشه ! طلاقم بده ! از من جدا شو ! اینهمه عشق رو نادیده بگیر و برو ! و به سمت پله ها به راه افتادم . اما قبل از اینکه پایم را روی اولین پله بگذارم نگاهش کردم و با همان چشمان پر اشک و بغض لعنتی که هرچه می باریدم؛ تمام نمیشد گفتم: -یادت نره ضیاءالدین دریاسالار ! تو هم به من دروغ گفتی ! تو زن داشتی و به من نگفتی ! تو طلاقش نداده بودی و عاشق من شدی ! زنت بود و کار ی کردی من عاشقت بشم . گناه تو نابخشودنی تره ! پوزخند ی از سر ناباوری زد و گفت : -وای خدای من ! نگو که پروانه با اون وضعیتش، حسادت تو رو برانگیخته می کنه ! با درد گفتم.... ادامه دارد... 🍃🍃🍂🍃
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ﴿۱۳۱﴾ 🔸 و هرگز به متاع ناچیزی که به قومی از آنان (قومی کافر و جاهل) در جلوه حیات دنیای فانی برای امتحان داده‌ایم چشم آرزو مگشا، و رزق خدای تو بسیار بهتر و پاینده‌تر است. 🔅 وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ۖ لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا ۖ نَحْنُ نَرْزُقُكَ ۗ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ ﴿۱۳۲﴾ 🔸 تو اهل بیت خود را به نماز و طاعت خدا امر کن و خود نیز بر نماز و ذکر حق صبور باش، ما از تو روزی (کسی را) نمی‌طلبیم بلکه ما به تو (و دیگران) روزی می‌دهیم، و عاقبت نیکو مخصوص (اهل) پرهیزکاری و تقواست. 💭 سوره: طه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🥰✋اگه خوشت اومد بفرست برای دیگرانآرزو میکنم در هفته پیش رو خداوند عطا کند به همه ما بهتر از آنچه ما دوست داریم استو بزرگتر از آنچه میخواهیم .....الهی آمین🤲دوستان عزیزم از حمایتهاتون ممنونم❤️😊😘 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📌این همه که به خدا میگی من در بسته دارم بازش کن ، تا بحال به این فکر کردی امکان‌داره خدا بیاد در خونه ی تورو بزنه و تو باز نکرده باشیش ؟؟؟ . 📖.داستان تصویری    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🔹من تو رابطه …..اینارو میفهمم!!!🪽🥹.نظراتتون رو برام حتماً بنویسید👇.(بفرست برای ۷نفر از آدمای مهم زندگیت😇).    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
You're Enough!! تو کافی هستی✌️🏻🤩 ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 📕همه‌ی‌خرها را به یک چوب نمی رانند مردی از دهی می گذشت، ناگاه بوی ناخوشایندی به مشامش رسید. از جوانی روستایی پرسید: این بو از کجاست؟ جوان گفت: در همین نزدیکی خری عمرش را به شما داده و این بو از آن خر مرده است! 😠 سئوال کننده از جواب ابلهانه و تعبیر جوان سخت ناراحت شد و به راه خود رفت و در راه به مردی سالخورده رسید و گفت: چرا مردم این ده، این اندازه بی تربیت هستند؟ 👨‍🦳 مرد پیر گفت: شما به چه دلیل چنین حرفی را می زنید؟ مرد ماجرا را باز گفت. پیر مرد گفت: عجب عجب! خیلی ببخشید آن جوان پسر من است، و متوجه حرف زدن خود نشده؛ من هزار بار به او گفته ام که همه خرها را به یک چوب نمی رانند ولی باز به شما چنین حرفی زده!!! ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
🌼 شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند اولین بار بود که کلم می‌دید. با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگها است ‌اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما میوه‌ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه‌اش نهادند. گرسنگی‌اش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگها را می‌کند و دور می‌ریخت. وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه‌ای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعه‌ی همین برگهاست. 🌼 ما روزهای زندگی را تند تند ورق می‌زنیم و فکر می‌کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم بنابراین قدر فرصت‌ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم. ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴