فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرانه #زندگی_مشترک #زناشویی
🔸آیا کار کردن همسر بی غیرتی است؟
👤مهمان: حجت الاسلام شهاب مرادی(کارشناس خانواده)
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند سالت بود متوجه شدی😁
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزیین طالبی🍉
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نکات_آشپزی
راز اصلی تهچین و از من بشنو 🤌😋
✅ نکات مهم
۱- نطفه تخم مرغ وجدا کن(همون لخته سفیده
۲- برنج و زنده تر آبکش کن
۳- اگه از ماست چکیده استفاده نمیکنی
زعفرون وپودرکن و به مواد اضافه کن(بدون آب)
۴- میزان نمک مرغ از حالت عادی کمی بیشتر باشه تا مزه مرغ خودش و توی تهچین نشون بده
۵- حتما از اجاق گاز به جای فر استفاده کن تا تهچینت یکدست و عالی بشه
۶- حتما روی قالب فویل بکش و با نوک چنگال یا چاقو چند سوراخ روی فویل ایجاد کن تا بخار برنج خارج بشه و بهتر قد بکشه
۷- حواست باشه بیشتر از ۲/۳ از قالب و با مواد پر نکنی تا برنج زمان دم کشیدن فضای کافی داشته باشه
✅اگه نکته ای هست که نگفتم و شما بگو 🙏
✅✅ اندازه موادش و هم برات مینویسم ؛☺️
۱- سینه مرغ : ۱ عدد
۲- برنج : ۳ پیمانه
۳- هویج : ۲عدد متوسط
۴-تخممرغ : ۲ عدد(۱ عدد کامل و ۱عدد فقط زرده)
۵- ماست ترجیحا چکیده :۱ لیوان
۶- گلاب :۱ ق غ
۷- کره یا روغن : ۱ ق غ
۸- زعفران : به اندازه کرمتون😁
۹- نمک فلفل ودارچین به میزان لازم
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
در کنار آنهایی باش که نور می آورند
و جادو می کنند،
آنها که با چوب جادویی کلام ،
گفتار ، نگاه ، رفتار و منشِ ویژه خودشان
تو و جهان را متحول می کنند
و همه بازی ها را به هم می زنند.
کسانیکه قصه های زیبا می گویند
و تو را به چالش می کشند و
تغییرت می دهند.
کسانیکه به تو اجازه نمی دهند
که خودت را دست کم بگیری
و افق زندگی ات را کوچک بپنداری.
این جادوگران مهربان،
با قلبهای تپنده و پر شور ، قبیله ی اصلی تو هستند
و باید کنارشان بمانی.
امیدوارم همیشه ادمای خوب سر راهتون
قرار بگیره و قلبتون از درون آرامش داشته باشه💞
#عاشقانه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
گونی برنجتو میندازی دور😱
اخه چرا😫
بیا من بهت یادبدم چه چیزایی درست کنی ارزون🤑ارزون🤑
درامدخونگی بدون هزینه انچنانی❣
باور نداری😳بیا تو👇
https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84
توصیه ❌ این تبلیغ رو از دست ندین 💯🤗
دوستانهها💞
#ترنج دیرم شده بود اما دلم نمی آمد در این حال بگذارمش و بروم. دست دور گردنش انداختم و گفتم: - نگ
#ترنج
- اوهوم. از کجا فهمیدی؟ دستش را زیر چانهاش زد.
- وقتی چشمات از بی خوابی باز نمیشه ولی لپات این جوری گل انداخته و یه نصفه لبخند بی دلیل هم دائم گوشهی لب و لوچته یه دلیل بیشتر نمی تونه داشته باشه. چون حال تموم عاشقا همینه. باز دلبری کرده واست؟
صدایم را صاف کردم.
- این جوری که تو توصیف کردی هر کی یه بار عاشق شده باشه رازمو می فهمه. توی اون خونه هم که ماشاا... همه یه پا مجنونن.
- خب اگه تو خونه هم اینقدر تابلویی که باید عرض کنم بله همه می دونن.
برای آخرین فردی که داشت باشگاه را ترک می کرد دست تکان دادم و گفتم:
- مامان که بدون شک می دونه. خیلی هم به پر و پام می پیچه اما من همش انکار می کنم. ابروهایش را بالا داد.
- چرا؟ ممکنه مخالفت کنه؟
از گوشهی چشم نگاهش کردم.
- با چی مخالفت کنه؟ چی هست که بخواد باهاش مخالفت کنه؟ یه حسه تو دل خودم که به مخالفت و موافقت کسی گوش نمیده. واسه همینم حوصلهی نصیحت ندارم.
- یعنی میگی از طرف یاسر هیچی نیست؟
به دست خشک شدهاش در هوا اندیشيدم. به شانهای که به موهایم زده بود به حرف هایش, به "پری خانم" گفتن هایش!
- یاسر عوض شده مهربون شده اما هنوزم عجیبه. هنوزم گنگه. دچار دوگانگی شدم. دیوونه شدم. وقتی نیست بی قرار میشم. وقتی هست قلبم دائم غیرعادی و تند می زنه. نمی دونم چه کار کنم و چه جوری رفتار کنم. یه ماه من از تموم چیزایی که تجربه کردم حرف زدم اما نمی دونم اون چی تجربه کرده و توی دلش چیه. یاسر مثل میلاد نیست که از پنجرهی اتاقم بالا بکشه و دم به دقیقه بغلم کنه و ببوسه و محبت کنه. نه که بلد نباشه ها اتفاقاً خیلی خوب بلده. به کسایی که دوست داره به قشنگ ترین شکل ممکن ابراز علاقه می کنه. شاید جار نزنه ولی با رفتارش با حمایتاش ... گلویم خراش برداشت.
- یاسر به حریم و حرمت معتقده. از آدم های بی گناه واسه رسیدن به مقصدش استفاده نمی کنه. حتی اگه به قیمت از دست دادن همه چیش باشه. حواسش به همه هست به جز خودش. می دونم می دونم من آدم بی جنبهای هستم. وگرنه اون داره مثل یاسین باهام رفتار می کنه مثل یه پسر عمو با دختر عمو مثل یه برادر با خواهر. کاری رو که این چند سال نکرده بود داره جبران می کنه. وگرنه مطمئنم آدمی که هر لحظه احتمال مرگ خودش رو میده محاله به ازدواج با من فکر کنه یا بخواد من رو به خودش وابسته کنه. یاسر مثل میلاد نامرد نیست. وقتی چندین بار بهم گفته میلاد به خاطر شغلش به درد زندگی مشترک با من نمی خوره خودش چطور حاضره تن به همچین چیزی بده؟ صاف نشست و با چشمانی نگران به من زل زد و گفت:
- می دونی اینایی که میگی چقدر وحشتناکه؟ می دونی اگه حق با تو باشه, چه بلایی سرت میاد؟ می تونی یه بار دیگه این درد رو تحمل کنی؟
خواستم فقط پلک بزنم اما انگار بین دو ابر جرقه زدند و باران گرفت.
- وقتی میگم اون خونه و اون بن بست لعنتی نفرین شدهست بهم می خندین. بفرما تحویل بگیر. حال و روزم رو از وقتی که منو شناختی ببین و خودت قضاوت کن.
**یاسر
با کمر درد ناشی از بد خوابیدن برخاستم. ثامر رسماً پدرم را در آورده بود. هر بار توبه می کردم کنارش بخوابم و باز همین که می دیدمش تاب نمی آوردم. سرم را بالا گرفتم و در اوج کلافگی خنده ام گرفت و گفتم:
- پدر سوخته رو ببین چه لمی داده.
با احتیاط سرش را از روی شکمم برداشتم و قبل از این که به تخت خودش انتقالش دهم چند ماچ آبدار روی لپ های تپلش نشاندم و در دل برای ابروهای به هم پیوسته اش ضعف کردم. لبهی تیشرتم را روی شلوارم کشیدم و با انگشتانم موهایم را شانه کردم و از اتاق بیرون رفتم. عادت نداشتم از سرویس بهداشتی اتاق ترنج استفاده کنم. به هر حال یک دختر جوان بود و... دست و صورتم را شستم. بوی پیاز سرخ شده در خانه پیچیده بود. به آشپزخانه رفتم و به شیرین خانم که داشت تخم مرغ ها را داخل کاسه می شکست. سلام دادم. با محبت جوابم را داد و گفت:
- خوش اومدی پسرم. بشین الان صبحونت آماده ميشه.
زیاد با ماندن در آنجا آن هم بدون حضور ترنج راحت نبودم اما داشت این صبحانه را برای من آماده می کرد و چاره ای نداشتم. پشت میز نشستم و گفتم:
- ترنج رفته؟ سریع تخم مرغ ها را به هم زد و گفت:
- آره همین ده دقیقه پیش رفت. سفارش کرد واسه تو املت درست کنم و واسه ثامر پوره. گذاشتم آب گوجه کامل جمع شه. همون طور که دوست داری.
ترنج می دانست من املت دوست دارم اما تنها کسی که هنوز یادش بود من املت را با پیاز سرخ شده و گوجهی رنده شدهای که آبش کامل جمع شده می پسندم شیرین خانم بود.
- ممنونم اما واسه ثامر زحمت نکشین. با خودم می برمش اون طرف. اونجا یه چیزی می خوره. همان طور که چشمش به اجاق بود گفت:
- باشه. فقط ترنج گفت امروز نوبت حموم ثامره. خودت می بریش یا صبر می کنی ترنج برگرده؟
ادامه دارد ...
❤️❤️
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
🔰 ۵ مرحله اصلی شکلگیری ازدواج
🔻 ما ۵ مرحله داریم برای اینکه یک ازدواج شکل بگیرد. مرحله اول میتواند آشنایی باشد. وقتی آشنایی اتفاق میافتد بلافاصله باید برویم برای خواستگاری. خواستگاری وقتی اتفاق میافتد، یک خواستگاری چندین جلسه است. یک جلسه هم نیست.
🔹️ در مرحله سوم مرحله ازدواج است که حالا بعضیها با نامزدی شروع میکنند، بعضیها عقد میکنند.
مرحله بعدی بعد از ازدواج، اصطلاحا به آن میگویند عقد یا عروسی قطعی که سر خانه زندگیشان میروند.
🔸️ ما یک مرحله داریم، مرحله پنجم مرحلهای به نام انصراف. این مرحله، مرحله پنجم فقط نیست، این متغیر در آن چهار مرحله قبلی است باید به شناخت قطعی برسید.
✴️ شناختی که شما را حداقل بالای ۷۰ درصد به فردیت، به مشرب، به مزاج، به شخصیت، هویت اجتماعی و دورنمای ۵ سال اول زندگیتان برساند.
همین بس است. بقیهاش را چه کار کنیم؟ خب بقیهاش رو تشریف ببرید زندگی کنید. نمیشود که همه چی را قبلش بفهمید.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرزندپروری
مامان بابای مهربون 👇🙏❤️
لطفا توی مکالمات روزمره با بچه ها توجه کنید
که بیشتر روی نظر خود بچه ها متمرکز بشین
وبهشون یادآور بشین که نظراتشان خیلی ارزشمنده و خیلی دنبال تایید دیگران نباشن
تابتونند احساس رضایت کنند و به دنبال اون احساس شادی و خوشبختی🌹🙏
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir