عزییییزم من چرا باید اذیتت کنم منم مثل شماها کار دارم ممکنه یه روز نتونم بفرستم پارتارو و مطمعنا چنان که تا به امروز ثابت کردم حتما روزای دیگه جبران میکنم خودتونم میدونید ایلای اگه یادتون باشه جمعه ها پارت نداستیم ولی من احترام شماها که همراهان واقعی بودین جمعه ها هم پارت میدادم پس اینجوری بی انصافی نکنین دیگه
امروز ۳پارت میدم علی الحساب😁
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
اگر نمیتوانید از رابطهای بیرون بیایید که به وضوح در آن آسیب میبینید و در حالِ از دست دادن بخشهایی از هویتِ مستقلتان هستید یعنی گیر کردهاید.
درست است که علایم بدنیمان شبیه به زمانهای عشق و عاشقی عمل میکنند، درست است که اگر او را نبینیم احساس میکنیم به مرگ نزدیک شدهایم،
درست است که نمیخواهیم او را با کسی جز خودمان ببینیم،
درست است که تپش قلب داریم وقتی بعد از مدتها او را میبینیم؛
اما اینها به معنای عشق نیست. اگر اصرار دارید که بگویید "عاشقش هستم به همین علت نمیتوانم جدا شوم" ، بهتر است بگویید بخش بیمار من عاشق بخش بیمار اوست. این جمله صادقانهتر است.
چون در عشق و دوست داشتنِ اصیل، آدمها هویت، سلامتِ روان، شادابی، امید و هدفهایشان را از دست نمیدهند.
در رابطههای آسیبزا، بخشی بیمار در درون ما با بخشی بیمار در درون او از هم خوششان میآید و میخواهند با کمک هم یک داستان از پیش تعیین شده را جلو ببرند.
مثلا بخش بیمارِ شما میخواهد وابسته و درمانده بماند و بخش بیمارِ او میخواهد با حکومت کردن، میل به قدرتمند بودن خود را ارضا کند و این داستانیست که قطعا به همین شکل جلو میرود و دو شخصیت اصلی داستان هم شما دو نفر هستید و اگر دقت کنید حتی سالها با هم ماندن هم چیزی را در خط اصلی داستان تغییر نمیدهد!
یعنی تم اصلی داستان هیچوقت تغییر نمیکند.
در رابطههای بیمارگونه، سالها یک داستان با شیوههای متفاوت تکرار میشود و در نهایت انتهای داستان هر دو شخصیت خسته و درمانده میشوند.
نه با هم احساس سرزندگی و راحتی دارند و نه بدون هم میتوانند در زندگیشان جلو بروند. به همین علت است که هر چقدر زودتر رابطههای بیمار تمام شوند فرسایشِ روانیِ هر دو طرف کمتر است و هنوز جانی در روانشان باقی میماند که بروند و با بخشهای سالمشان با شخصی دیگر ارتباط برقرار کنند.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#تجربه_اعضا
#ایده_زیبایی
سلام خوبی جان دلم واسه پوست چرب دوستی سوال داشتن واسه بعد آرایش ک براق نشه پوستشون
حالا من ی پیشنهاد میدم ...حنا وسدر ب اندازه. مساوی قاطی کن و آرد برنج... همرو با ماست قاطی کن 15دیقه زمان بده ب پوستت وبعد بشور...وبعد آبرسان یا مرطوب کننده بزن...دیگه چربیه پوستت کم کم از بین میره..ولی هفته دوبار بزنن ب پوستشون
اگه جواب گرفتین بیاید واسمون بگید
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
4_5778576998653759641.mp3
7.38M
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
-عشقیعنے..!💞
فورواردڪنبراےدلبرٺ^^!
به یاد عشق کیمیا❤️
@ElayOnline
@Malakeonline
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#دو_شنبه است قطعا #خیر است🌱
ذکر امروز❤️یا قاضی الحاجات❤️
۱۴۰۲/۰۴/۰۵
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✅سلام وقت بخیر بزرگوار، من یه دختر باهوش خوش هیکل داشتم بعد از ۱۱ده سال از خدا یه بچه ی دیگه خاستیم البته همسرم زیاد دوست داشتن ما به لطف خدا بچه دار شدیم اما تو غربالگری گفتن سندروم داون داره باید سقط کنید اما من گفتم قلبش میزنه نمیزارم بندازن گفتم هرچی دکتره میرم خرج میکنم اگه همه گفتن منم اون وقت سقط میکنم خلاصه خیلی اذیت شدم شد هفت ماه به همسرم میگفتن باید تو هفت ماهگی برین سونو شاید مغز بچه مشکل داشته باشه همسرمم خیلی مومنه به اونا گفته بود ببین الان بچه ی من هفت ماهشه هرچی هست ماله منه خدا خودش داده،
وقتی بچه ام به دنیا اومد دیدم شکل قیافش یه جوریه من شک کردم رفتم بهترین دکتر اونجا رو اوردم بالا سرش گفتم چرا بچه ی من این جوریه دکتره گفت قیافش به عقب مانده ها میخوره وای اونجا بود من حالم خراب شد، هردکتری میدیدم میوردم بالا سر بچه نگاه میکردن هرکی یه چیزی میگف اما یه دکتر اومد گف الان معلوم نمیشه باید ۳ماهش تموم بشه ۱۵روز هم دخترم بستری بود. وای کیه که بتونه، ۳ماهو تحمل کنه وقتی از بیمارستان مرخص شد بردم پیش مشاور اونم گفت باید صب کنی بشه ۳ماهش بعدا بیار بگم برات چی کار کنی. واقعا شب و روز نداشتم همسرم منو میبرد ارامبخش میزد می اورد، وقتی ۳ماهش تموم شد بردم دکتر دکتر گفت سالمه اون روز بهترین روزم بود،اخه قیافشم فرق میکرد گوشاش، دستاش کلا خط زیاد داشت انعطاف بدنش زیاد بود دستاش قشنگ پیچ میخورد چن روزم به خاطره اون گریه کردم هرچی بزرگتر میشد عیبش زیاد میشد بعد شم حرف نمیزد، مشاور بردم دکتر مغز اعصاب،گفتار درمانی..... همه گفتن سالمه یه مدت هم به خاطر پاش بردم دکتر دکترم گف کف پاش صافه گوشاشم از تست جواب مثبت نگرفته بودخلاصه اونجابود متوجه شدم پول فامیل، دوست، خانواده، نمیتونه بچه ی منو سالم کنه همه چی برام بی ارزش شده بود خواب خورد خوراک به هیچ کسم نگفتم حتی مادرم فقط به خواهر بزرگتر از خودم گفته بودم خودمم تو شهرغریب بودم با مادر شوهرم تو یه ساختمان زندگی میکردیم حتی به اونم نگفتم به خودم قول داده بودم اگه خدای ناکرده عقب مانده شد حتی به خواهرشم نگم یعنی دختر بزرگم. الان دخترم ۶ساله شه تو مهد خانم معلمش ازش تعریف میکرد از هوشش از تمکزش... به لطف خدا دخترم هم باهوشه هم شیرین زبون هم سالم از هر نظر، اینجا بود متوجه شدم نه پول، نه خانواده، فامیل دکتر،... هیچ کس نمیتومه بچه مو سالم کنه همش از خدا کمک میخاستم الان هر لحظه کارای دخترمو میبینم خدا رو شکر میکنم از ته دل وقتی میوه میبینم به قدرت خدا ایمان میاورم بدون چسب کنار هم وایسادن، وقتی جوجه میبینم که چطور از تخم مرغ سر بسته بیرون میاد یا بچه، تغییرفصلها، اب، خاک سنگ، اتش، هوا، سیاره ها، روح، وخیلی چیزای دیگه به تک تک نعمتاش هم شکر میکنم هم قدرتشو حس میکنم به ادما هم احترام میزارم چون میدونم روح خدا رو تو وجودشون دارن. مال دنیا برام مهم نیست چرا؟ چون الان بمیرم چی میتونم با خودم ببرم درسته خودم کار میکنم پس انداز میکنم اما بخاطر محتاج نبودنم به کسی اما از راه حلال وهر جا هم از خدا چیزی ببینم یا بشنوم فوری پیگیر میشم تو کانال شما هم یه بنده خدای چن جلسه ویس گذاشته بود منم دان کردم گوش دادم ایمانم شناختم اطلاعاتم بیشتر شده نسبت به قبل الان باخدای عزیزتر از جانمون دوست شدم به خواهرام میگم احساس میکنم پدر دختریم با خدا چون خیلی ارامش دارم، عید رفته بودیم روستا تو یه جایه دور از روستا و تاریک مسافر خونه اجاره کرده بودیم امازاده هم داشت ما رفتیم زیارت اومدنی خواهرام رفتن منم فاتحه میخوندم به مرده ها اخه کنار امامزاده قبرستون هست من تنها توی تاریکی موندم اونجا اصلا ترس نداشتم از بس به خدا ایمان داشتم که مواظب منه من قبلا زیاد میترسیدم از مرده ها. ارامشم زیاد شده چون میدونم اتفاقات تلخ ماندنی نیستن به مشکلات هم ایجوری نگاه میکنم که خدا میگه من میخام باهات حرف بزنم این مشکل ریزه پیزه رو میزاره جلو پامون که باهاش حرف بزنیم بگیم جان خدا کارم داشتی، کی رو دیدین تو عروسی بزن و بکوب یاد خدا باشه؟ اما بیمارستان ها همه یاد خدا میکنن، اگه خواستی بزار کانال اگه هم نخواستی جونت سلامت.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂