eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
♨️ کشف راز درمان تمام بیماری ها😨👇 ⚠️محاله ایتاداشته باشی اینجاعضونباشی ⭕میدونستی؟ تمام این بیماری هارو ریشه ای درمان میکنیم😎👇 ✔️ کبدچرب ✔️کیست تخمدان ونازایی ✔️ بلغم ✔️کم خونی و تیروئید ✔️ یبوست وبواسیر https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671 ⭕️ما سلامتی رو بهتون هدیـــه میدیم ☝️
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🍃💕💕 قسمت نهم #حامی و سوگند جلوی این بشر با این لباس نشسته بودم از این وضعیتی که داشتم خجالت می
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت دهم چرا من و اذیت میکنی مگه من گفتم سوگل فرار کنه مگه تقصیر منه ؟ -اره تقصیر تو این که شبیه خواهرتی شنیدی میگن وقتی جنگل آتیش میگیره تر و خشک با هم میسوزه ... وقتی خواهرت به تو رحم نکرد و نامزدت و قاپید رفت .. چرا من باید به کسی که شبیه اون خائنه رحم کنم ... وقتی تو درد بکشی حتما اونم این درد و احساس میکنه و این برای من لذت داره حالام ساکت شو مثلا شب عروسیمونه ... البته اگه دختر باشی با نفرت به چشمای سیاهش نگاه کردم گفتم : هر چی توهین کنی چیزی نمیگم فقط بخاطر این که درک میکنم چه شرایط سختی براتون بوده اما اجازه نمیدم به نجابتم توهین کنین ... چشماش و تنگ کرد گفت : عجب سخنرانی ؟؟ وای متحول شدم ... لازم نکرده تو منو درک کنی ... سرشو آورد جلو ... دستشو پشت سرم گذاشت تا سرم تکون نخوره ... با هر نزدیک شدن حامی و اون بوی گس رودریگز حس تهوع بهم دست میداد چشمام و بسته بودم تا نبینم ... هرم نفسهاش توی صورتم می خورد ... هر لحظه منتظر بودم تا بدترین اتفاق زندگیم رخ بده ... وقتی دیدم هیچ کاری نمیکنه چشمام باز کردم ... صورتش هنوز روی صورتم خم بود ... وقتی دید دارم نگاهش میکنم ... پوزخندی زد و گفت : آخی منتظر بودی؟ داشتی رویا می بافتی حیف که هیچ چیزت برام جذاب نیست تا تحریکم بکنه ... ههه نه طنازی داری نه وسوسه برانگیزی تو هیچی نیستی جز یه مریض بدبخت ک خانوادت نخواستنت... از جاش بلند شد بلوزش و برداشت گفت : ببخشید که تحریکم نکردی ... حالا تو خماری بمون ... بعد قهقه وحشتناکی سر داد از اتاق خارج شد ... "روانی " وقتی مطمئن شدم رفت ... اشکام روی صورتم روان شدن ... زانوهامو بغل کردم لبم و به دندون گرفتم تا صدای هق هقم از اتاق بیرون نره ... مردم شب عروسیشون چطوره... شب عروسی من چطوره ... مردی که تو رو برای خاموس کردن آتیش خشم و نفرتش بخواد ... تو براش جذاب نباشی ... یک زن همیشه دوست داره دیده بشه حتی تو بدترین شرایط .. وقتی شب عروسیت هر کسی ببینتت بگه چه خوشگل شدی اما برای خودت و مردی که اسم همسرتو یدک میکشه هیچ جذابیتی نداشته باشی چقدر دردناکه که حتی خودت از خودت و ضعفی که داری بدت بیاد ... حتما برای سهرابم جذاب نبودم... که ولم کرد حتی یه کلمه نگفت چرا این کارو با من کرد ... آروم روی بالشت سُر خوردم مثل جنینی که توی شکمه مادرشه پاهامو توی شکمم جمع کردم چشمام بستم تا خوابم ببره و این شب نحس هر چی زودتر تموم بشه ... با همون لباس عروس خوابم برد .ِ.. چه خوابی صدبار کابوس دیدم ... دم دمای صبح بود که به خواب رفتم ... با تابش نور آفتاب چشمام و باز کردم با گیجی نگاهی به لباس عروسم انداختم وقتی مغزم اپدیت شد و فهمیدم دیشب خونه ی بخت رفتم ... پوزخندی زدم از جام بلند شدم رو به روی آئینه قدی اتاق ایستادم نگاهی از موهای بهم ریختم تا لباس چروک شدم انداختم ... آرایشم روی صورتم پخش شده بود ... چه منظره ی دیدنی شده بودم ... حوله تن پوش لیمویی مو از توی کمد برداشتم رفتم سمت حمام وان و پر از آب کردم زیپ لباس عروسمو باز کردم سرخورد و افتاد کف حمام با پام به گوشه ی حمام شوتش کردم ... با قدم های لرزون ب طرف وان رفتم ... توی وان دراز کشیدم چشمام و بستم ... باید یه تصمیم درست میگرفتم حالا که از روی حماقت تن به این ازدواج دادم ... اه خدایا چطور با این مرد سرد و یخی زندگی کنم منی که حتی از بوی ادکلن گسش میترسم ... چه برسه باهاش همکلام بشم ... سرمو زیر آب کردم انقدر توی همون حالت موندم تا نفس کم آوردم ... بعد از اینکه خودمو خوب شستم حوله مو پوشیدم از حمام بیرون رفتم موهای بلندمو که نه مشکی مشکی بود و نه خرمایی سشوار کشیدم یه دست لباس ساده پوشیدم بدون هیچ آرایشی از اتاق خارج شدم ... خونه توی سکوت فرو رفته بود ... زیر کتری رو روشن کردم داشتم میزه صبحانه رو آماده میکردم که فهمیدم آقا وارد آشپزخونه شدن ... همیشه بوی ادکلنش زودتر از خودش اظهار وجود میکرد ... بدون حرفی مشغول کارم بودم اما زیرچشمی یه نگاه بهش انداختم با یه شلوارک مشکی که حوله کوچیکی دور گردنش بود ... نشست روی صندلی گفت : بهت یاد ندادن سلام کنی ؟؟ توی سکوت مشغول ریختن چایی شدم چایی های خوش رنگ و روی میز گذاشتم خودمم نشستم ... - ببین دختر خانوم خوش ندارم سوالم بی جواب بمونه فهمیدی یا نه ...؟ هه وقت کردی یه چیز بمال به اون صورتت آدم رغبت کنه نگاهی بهت بندازه ادامه دارد... ❤️❤️
.
🔕زنگ خطر!!!برای خانمهایی که عفونت را جدی نمیگیرند❌ 😷بوی بد ونامطبوع در ناحیه تناسلی داری؟ 🥴درد یا سوزش هنگام ادرار داری؟ 🩸خونریزی و ترشحات غیر معمول داری؟ ‼️میدونی اگه عفونت رحم رو درمان نکنی چه ⚠️خطراتی برات داره😱 درمان کامل رحم و چاره مشکل شماست!!👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/506134858Ca15cb403a7 😱فکر کن عفونت اگه یکجا بمونه و دفع نشه چی میشه⁉️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
ازبوی بد دهانت و بدنت رنج میبری😷 صورتت کک ومک زده خال شده 🤷‍♀ وسواس فکری و استرس داری💆‍♀ بیا تابگم دلیل چیه و چاره کجاس 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/506134858Ca15cb403a7 ♨️رفع تیرگی اندام فقط و فقط با روش اینجا ☝️
🌹پیامبر اکرم(ص) وشیطان🔥 ❣روزی پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلم، شيطان ملعون را دید وازاو پرسيد: 👌چند نفر در میان امت من، دشمنان تواند؟ 🔥شیطان گفت: 16 نفر که : 👈۱. اولینشان توئی ای محمد، 👈۲. سپس دانشمندی که به علمش عامل است، 👈۳. اهل قرآنی که به آن عمل کند، 👈۴. مؤذن اذان های پنجگانه، 👈۵. کسی که دوستدار فقراء و مساکین و یتیمان است 👈۶. آدم رحیم و مهربان 👈۷. شخص متواضع در برابر حق 👈۸. جوانی که أهل نماز شب باشد در حالی که مردم در خوابند 👈۹. کسی که خود را از ارتکاب بحرام باز می دارد 👈۱۰. کسی که بخاطر خدا دیگران را نصیحت کند 👈۱۱. کسی که همیشه در حال وضوء است 👈۱۲. صاحب اخلاق خوب 👈۱۳. آدم تصدیق کننده به وعده های خدا 👈۱۴. زنان پاکدامن 👈۱۵. افرادی که خود را برای مرگ آماده می سازند 👈۱۶. آدم سخاوتمند 📔 المواعظ العدديه، ص 226 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
دیروز جشن تولد دخترم غوغایی کردم 🎊💗 همه فامیل مات و اتاقش شدن😉 وقتی قیمتشو گفتم بهشون فوررری آدرس گرفتن برن بخرن 😱 همرو از این خریدم مفتت😍👇 https://eitaa.com/joinchat/3588292619C14329b8289 تازه علاوه بر قیمت مناسب ارسالشونم 😉👆
دوستانه‌ها💞
🌹پیامبر اکرم(ص) وشیطان🔥 ❣روزی پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلم، شيطان ملعون را دید وازاو پرس
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕 قسمت۱۱ و سوگند فقط سری تکون دادم ... اما دروغه اگه بگم نشکستم فرو نریختم غرورم له نشد لقممو به زور فرو دادم تا بغضمم باهاش پاین بره ... وقتی دید جوابشو نمیدم بعد از خوردن صبحانه اش آماده از خونه زد بیرون بدون حتی کلامی یا حرفی ... ساعت نزدیک 1 بامداد و نشون میداد و جناب پارسا هنوز برنگشته بودن ... بعد از رفتن حامی مامان زنگ زد و با هم کمی صحبت کردیم ... بهش اطمینان دادم که حالم خوبه و جای نگرانی نیست دوباره آهنگ عبدالمالکی رو گذاشتم ... چشمام و بستم غلطی روی تخت زدم الان سوگل و سهراب چیکارمیکنن عقد کردن اصلا کجا هستن اونا که جز ماشین سهراب دیگه سرمایه ای نداشتن ... با اینکه ازدستشون ناراحت بودم ، غرور و شخصیتم زیر سوال رفته بود ولی مگه میشه خواهرم کسی که قُلم هست 24 سال با هم بودیم در کنارهم وقتایی که جای هم سوالا رو جواب میدادیم و دبیرا نمی فهمیدن یا وقتایی که بچه های دانشگاه رو سرکار میذاشتیم و کلی می خندیدم اونام مثل گیجا نمیدونستن سوگل کیه سوگند کدومه ... اشکامو پاک کردم با صدای بلندی گفتم : گریه نکن سوگند گریه نکن ... صدای حامی پیچید تو اتاق ... از ترس دستمو روی قلبم گذاشتم ... - اوخی ترسیدی ... چیه خل شدی با خودت حرف میزنی ... پاشو بیا قهوه می خوام ... - کافی شاپ تعطیله اقا ... با این حرفم عصبی خیز برداشت طرفم مثل وحشیا یقه مو چسبید گفت : نشنیدم چی گفتی ... من نون خور اضافه لازم ندارم پاشو ببینم ... موقع مرگت هم اول باید کارایی که من میگمو انجام بدی بعد بمیری ... یقمو ول کرد ... دستم به تخت گرفتم تا پرت نشم ... با گامهای بلند از اتاق خارج شد ... از جام بلند شدم .. ساکت و صامت از اتاق خارج شدم ... الحق که این مرد با اون جذبه و تن صدای خشدارش ترس داشت حتی بوی سیگار کاپیتان بلکش با اون عطر گسش ... وجودش فقط ترس رو القا میکرد ... قهوه ی ترک اصلی که توی کابینت بود برداشتم بعد از درست کردنش با شیر و شکر بردم کنارش روی میز گذاشتم ... اون هیکل گندش یه مبل سه نفره رو اشغال کرده بود ... یکی از دستاش روی پیشونیش بود و سه دکمه ی اول لباسش و باز گذاشته بود ... پاهاش و روی میز دراز کرده بود ... تا خواستم از کنارش رد بشم مچ دستمو چسبید ... گرمی دستش روی مچ دستم آتیش به پا کرده بود ... تا حالا به هیچ مردی انقدرنزدیک نبودم ... حتی سهراب که نامزدم بود ... سوالی نگاهش کردم با چهره ی اخمو گفت : کجا خانوم اقور بخیر ... - قهوه گذاشتم برات میرم بخوابم - اِه خوابت میاد ... سری تکون دادم - اول جورابمو در بیار پاهام درد میکنه کمی ماساژ بده بعدهرقبرستونی خواستی برو ... " تا حاالا شده حقارت وتا عمق وجودت احساس کنی ...آخ که هیچ دردی بالاتراز درد حقارت نیست " - چیه وایستاده خوابت برده زود باش خسته ام با بروبچ فوتبال بودم پاهام درد میکنه ... توام که فکر نکنم جز کلفتی کاری بلدباشی ؟ حرف زدن بااین مرد هیچ سودی نداشت جورابای سفیدشو ازپاش در اوردم " لعنتی حتی جوراباشم بوی گس رودریگز میداد ... " تو دلم گفتم : هه اقای حامی پارسا کجای کاری که یه پا مساژورم الکی اون همه پول ندادم تاهیچی بلد نباشم ... ادامه دارد... ❤️❤️
زن خانه داری که با وجود داشتن همسر و بچه تونست در عرض دو ماه با تمرینات سبک آلفا ۲۰ کیلو وزن کم کنه و به گفته این خانم بعد از کاهش وزن بدون قرص و دمنوش و ورزش و رژیم سخت دیگه بازگشت وزن نداشته 😳 راه حل چربی سوزی شکم و پهلو رو در سنجاق کانال زیر ببینید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/774832352Cf50d608b79 https://eitaa.com/joinchat/774832352Cf50d608b79 ۱۵ کیلو لاغری تضمینی دو ماهه👋 سریعا ثبت نام کنید ☝️☝️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
از بین اعداد زیر عدد نزدیک به وزنت رو انتخاب کن👇👇 ۱۰۰🍏 ۱۰۲🍏 ۱۰۴🍏 ۱۰۵🍏۱۰۶🍏 ۹۰🍏 ۹۲🍏 ۹۴🍏 ۹۷🍏۹۹🍏 ۸۰🍏 ۸۵🍏 ۸۶🍏 ۸۸🍏۸۹🍏 ۷۰🍏۷۳🍏۷۵🍏 ۷۷🍏 ۷۹🍏 ثبت نام با تخفیف ویژه شروع شده 🎁 فرمول لاغری شکم و پهلو رو در سنجاق کانال زیر ببین 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/774832352Cf50d608b79 https://eitaa.com/joinchat/774832352Cf50d608b79
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🥘🥩🌿 ترکیبی از عصاره گوشت، بادمجون، گوجه، ادویه‌های خوش‌طعم😋😋 حرفامو با دقت گوش کن، نکاتو بخون، هرسوالی داشتی جواب میدم عزیزم😘😘 مواد لازم: ۵۰۰ گرم گوشت گوسفندی(ترجیحا دنده) ۲ عدد پیاز بزرگ ادویه: گرد غوره، گرد لیمو، کمی زیره، پودر زعفران و‌نمک ۲ پیمانه برنج سبزی پلویی بادمجان سرخ شده گوجه سرخ شده سیب زمینی(اصل این غذا با کدوحلوایی هست) - دو تا سه ساعت با حرارت خیلی خیلی کم دم بکشه، سعی کنید از شعله پخش کن استفاده کنید. خیالتون راحت گوشت کاملاااا میپزه ✌🏼😎 -اگر از دنده استفاده نکردین، تکه های کوشت نازک باشه. حتما زمان طولانی گوشت بیات بشه. یک تا دوروز عالیه. - برنج باید دون تر برداشته بشه تا شفته نشه. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88