eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ 🎞نماهنگ|🌙حَضرَتِ ماه... 🔸همخوانی شاد و موزیکال به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر اکرم 📌جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠 🚧ضبط و تنظیم صدا و تدوین فیلم: 🎙استودیو قرآنی تسنیم 🏠تصویر برداری شده در عمارت تاریخی مجیر 🌀اشعار فارسی و عربی در مدح حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله 📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/lkihz45 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت هفدهم .#حامی و سوگند سوگل گفت : سوگند و اومد طرفم دستمو بالا بردم یه کشیده زدم
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 و سوگند قسمت هجدهم هر چی پس انداز داشتم ، داشت ته می کشید اما من خوشحال بودم و از خریدهام لذت می بردم ... نگاهی به ساعتم کردم هنوز وقت داشتم ... وارد یه ارایشگاه بزرگ شدم نمیدونم از شانس خوبم بود یا نه که خلوت بود ... رفتم پیش مسئولش گفتم : اومدم برای اصلاح و رنگ مو مسئولش منو پیش یکی از کارکنان برد گفت : خانوم اصلاح کامل داره زیر دست ارایشگر نشستم و گفتم یه مدل خوب ابروهامو را مدل بده و رنگش کنه بعد از اصلاح و رنگ ابرو نگاهی به آئینه ارایشگاه انداختم و از مدل ابروهام خوشم اومد پهن و کوتاه و یه رنگ قهوه ی نه تیره و نه روشنم روش گذاشته بود موهامو کمی خورد کرد و رنگ دودی ، زیتونی کردم ... بعد از پرداخت دست مزد آرایشگر خوشحال با وسایل های دوست داشتنی ام و خریدهام به سمت خونه رفتم ... تندی مشغول تهیه غذا شدم وقتی کارم تو اشپزخونه تموم شد پریدم تو حموم یه دوش حسابی گرفتم ... لوسیون بدنمو زدم یه ارایش مات کردم ... برای اولین بار طی این چند ماه یه لباس کوتاه تا بالای زانو که یقه قایقی بود و بدون استین بود ، پوشیدم رنگ جیغ زردش با موهای رنگ شدم واقعا دلبری میکرد ... بعد از کلی سرج کردن تو نت و مدلای مختلف دلبری رفتم مثل یه کدبانو روی مبل رو به روی در نشستم و پا روی پا انداختم ... از کارای خودم خنده ام گرفته بود ببین کار ما به کجا رسیده ... استرس داشتم، از برخورد حامی می ترسیدم ... نکنه خردم کنه چیزی بگه ... در سالن باز شد و بوی گس رودریگز پیچید توی سالن و باز این دل لعنتی من زیرو رو شد ... حتی عطرشم وهم انگیز بود چه برسه به اون قیافه ی جدی و خشکش... با دیدن من یه ابروش بالا پرید، از جام بلند شدم و خرامان به سمتش رفتم " البته همه اینها آموزش من از نت بود که داشتم به بهترین نحو اجرا میکردم " با تعجب داشت به من و حرکات من نگاه میکرد ... لبخند ملیحی زدم گفتم : سلام خسته نباشی وای قیافه اش خیلی خنده دار شده بود کیف و کتش و گرفتم رفتم در حین حرکت به سمت اتاق ، گفتم : عزیزم تا دستات و بشوری میزو چیدم ... همین که از دیدش خارج شدم ، دستم و روی گونه های ملتهبم گذاشتم گفتم : پوووف چه سخته وااای رفتم بیرون میز و چیدم منتظر نشستم تا بیاد ... لباساشو عوض کرده ،اومد .. براش برنج کشیدم همون طور که خیره نگام میکرد ،گفت : حالت خوبه سرت به جایی نخورده نه خوبم ،خوب خوب چطور مگه - چه میدونم والا ، فعلا که سیمات قاطی کرده ... - حالا خوبه یا بد ؟ ِ - برای یه کلفت این پیشرفت خوبه ، ولی بازم میگم برای من هیچ جذابیتی نداره انقدم نشین واسه خودت فکرای دخترونه بکنی ... با این حرفش تو ذوقم خورد ... ناراحت شدم ، کاملا اشتهام را برای غذا از دست دادم - چیه ناراحت شدی ، اخی نقشه هات نقش بر آب شد ... چیزی نگفتم مثلا شروع به خوردن کردم اما هر لقمه برام مثل زهر بود بعد از شام از جاش بلند شد بدون کوچیک ترین تشکری رفت بیرون ،گفت : دلم چای هل و دارچین تازه دم می خواد اونم لیوانی بیار برام دستم و از حرص مشت کردم ... ادم انقدر پررو نوبره والا ... باخودم گفتم :خونسرد باش سوگند تازه اول راهی به خوشبختی فکر کن تو می تونی ،میشه ، تو موفق میشی ، فقط تمرکز کن ، عصبی نشو ... با این حرفا خودمو آروم کردم ... بعد از مرتب کردن اشپزخونه دوتا چایی خوش عطر ریختم به سالن رفتم . لبتابش روی میز بود عینک طبیشو به چشم های خوش حالتش زده بود وداشت کار انجام میداد از همینجا هم جذبه ی خودشو داشت با اون اخم بین ابروهاش ... روی میز خم شدم تا لیوانشو بذارم که یه دسته از موهام روی صورت حامی سر خورد ....با ناز موهام و پشت گوشم دادم که دیدم ای وای من ، وقتی خم شدم یقه ام که تا نا کجا آباد باز بوده و تا نافم پیدا است ، دستم و گذاشتم رو یقه ام و راست شدم که حامی پوزخندی زد و دوباره شروع به کار کرد . منم رفتم رو به روش نشستم پام را روی پام انداختم و جرعه جرعه چایی مو خوردم ... پاهای بلند و کشیده ام داشت دلبری میکرد ... اول از پوشیدن این لباس خجالت کشیدم اما بعدش پیش خودم گفتم پیش شوهرم اگه نپوشم کجا بپوشم ؟؟ حالا که این ازدواج صورت گرفته پس بهتره زندگی بکنم ... از جام بلند شدم برم سمت اتاقم که حامی هم بلند شد و سد راهم شد با تعجب به حرکتش نگاه کردم که یهو دستش و .... ترس استرس و صدجور حس های جورواجور و ضد و نقیض تو دلم به وجود اومد.... فشاری اورد سرشو خم کرد روی صورتم بوی سیگار کاپیتان بلک و بوی گس رودریگز با هم مخلوطی از بوی خاصی رو تشکیل می دادن ... با گیجی نگاهی به صورتش کردم ادامه دارد... 💝
.
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌دیگه هر روش کوتاهی شلوار بلدی بریز دور🥰 برای شلوارهای راسته از این روش استفاده کن یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند تا نکته برای گلدونتون☺️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین ک دوای دردت همینجاست😍✅️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین ک دوای دردت همینجاست😍✅️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
هدایت شده از مرکز موسیقی ماوا
47.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹نماهنگ| نگین خاتم منتشر شد 🎙 با صدای : گروه سرود نجم الثاقب تهران 🎬کارگردان:علی اردو 👤تهیه کننده:محمد حسن ندائی 🎼شعر و ملودی :امیر طلاجوران 🎹 آهنگسازی و موسیقی : آریا شمس مرکز موسیقی مأوا🔰 اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روبیکا
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
میلاد پیامبر اکرم(ص) و هفته وحدت گرامی باد💚 النبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی از من میخواهد فراموشت کنم و این چیزی ست که دلم نمیتواند بفهمد ‌ 🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂