هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥🎥تماشای این کلیپ بسیار مهمه😳📣
⏪با اطمینان #نفربعدی شما هستید⏩
🤦🏻♀ سریع برا سلامتی تون اقدام کنید
« درمان مشکلات کلیوی، کبد، فشار خون، مشکلات حرکتی، گوارش، اعصاب، قوای جسمی و...» با #ابردوا_معجزه_قرن 👇🍃🔻
https://eitaa.com/joinchat/3582460605C6f7643a330
دوستانهها💞
#ثریا کلافه بودم از حرفای خانم جان .منتظر بودم تا یکی بیاد و بهش بگم یه لیوان آب برام بیاره ، به خ
#ثریا
بعد اون روز محبتم به هادی از سر عشق و علاقه بود انگار همون چند کلمه صحبت بین مهتاب و محمدرضا چشمای منو باز کرده بود .
آذر چشماش شبیه باباش شده بود ، آبی بود . اما صورتش شبیه خودم بود
هادی میگفت آدم باید بختش قشنگ باشه وگرنه هیچکس از سر خوشگلی خوشبخت نشده ، میگفت شکر ببین از اون خوشگل تر کیو دیدی ولی شوهرش خواستش ؟ خوشگلیش براش خوشبختی اورد؟
خبر حاملگی دوبارهی سیمزار مثل پاشیدن نمک روی یه زخم قدیمی بود ، وقتی مامان خبرشو داد شکر سعی میکرد بی تفاوت باشه ولی خدا میدونست چرا چشمای ابیش دوباره موج دار شدن،آذر ده ماهه بود که فهمیدم حامله شدم ، این بار از ته دلم خوشحال بودم چون آذر سالم بود دیگه دلهره یه بچه معلول رو دلم نبود ، گاهی وقتا از عمد تو خونه وسیله ها رو بهم میزدم و آذر میزد زیر گریه و من از ته دل خوشحال میشدم که دخترم صداها رو میشنید
🌼🌼🌼🌼🌼
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجب آشفته بازاریست دنیا
تا انتها ببینید خیلی زیباست
.
.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
15.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیک نارگیلی برای تغذیه مدارس 😌🥥
مواد لازم :
سه عدد تخم مرغ
دو سوم پیمانه شکر
نصف ق چ وانیل
نصف پیمانه شیر
نصف پیمانه روغن
یک و نیم ق چ بیکینگ پودر
یک و نیم پیمانه آرد
نصف پیمانه پودر نارگیل
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یه #ترفند کاربردی برای نظم دادن
به جا کفشی😃🤚🏻
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
32.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣حس زیبای زندگی در روستا و
آشپزی به سبک میجان بانو
بفرمایید سوپ جو خوشمزه😋
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
🍃🍃🍃🌼🍃
گفت: یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم
یعنی بنده من نگران فردایت نباش
از اَفعال آدمها دلگیر نشو
کاری از آنها برنمیآید
دستت را به من بده
تا من نخواهم
برگی از درخت نمیافتد🌹
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
♦️خواص اسپند و تاثیر آن در لاغری
♦️بهترین مسکن های گیاهی را بشناسید
♦️با عوارض مصرف زیاد دارچین آشنا شوید
♦️ دستور هفت دمنوش گیاهی ضدافسردگی
♦️راز داشتن پوستی زیبا با طب سنتی
♦️تازه های دارو گیاهی و طب سنتی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1776091301Ca369b3f55f
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸
💞💞💞
#داستان_ایل_آی
به قلم پاک #فاطمه_دادبخش(یاس)
#پارت
مثل کسی که دستش رو شده باشه آروم گفتم من برات توضیح میدم آیناز جان
حق داری ناراحت باشی
صدای گریه الوین از اتاق اومد و آیناز مجبور شد بدون اینکه جواب من رو بده به اتاق خواب بره
انگار فرشته نجات شده باشه تو دلم گفتم خیر ببینی بچه چه به موقع گریه کردی
دیگه کسی در این مورد صحبتی نکرد بعد از ناهار و میوه و شیرینی و رسوهای متعارف مهمونی خانواده محمد قصد رفتن کردن
طبق معمول آیدین تو بغل پدر شوهرم جا خوش کرده بود و قصد بیرون اومدن نداشت
محمد و کیارش هم صحبت میکردن و از قیافه جدی هر دوشون معلوم بود صحبتشون موضوع مهمیه
آیناز همچنان دلخور نگاهم میکرد ولی مامان علی الظاهر موضوع را فراموش کرده بود و خداحافظی گرمی با مهتاب خانم و رومیا که از اول تا آخر در حد چند کلمه صحبت کرده بود کرد
بعد از رفتن مهمونا آیناز فرصت نداد و گفت آقا محمد خواهرم به کنار ولی از شما دیگه انتظار نداشتم
دارین میرین خیلی خوب به قول امیر صلاح مملکت خویش خسروان دانند
هرچند من این صلاح رو هم صلاح نمیدونم
من فقط از این ناراحتم چرا به ما حرفی نزدید
در حالی که همه خانوادتون میدونستن
مامان آروم گفت آیناز جان اجازه بده توضیح میدن دیگه مادر دزد که نگرفتی
محمد با خنده گفت من تسلیمم آیناز حق داری ناراحت باشی
بیاید بشینید الوینم بده بغل من اگه زحمتی نیست یه چایی بریز بیار همه چیزو توضیح بدم
پا شدم گفتم خودم میریزم ولی آیناز عصبانی پا شد و رو به من گفت زحمت نکش خواهر به من گفتن خودمم میرم میریزم
امیر ریز ریز خندید آیناز عصبانی به امیر نگاه کرد و بعد به سمت آشپزخونه رفت
کنار مامان نشستم و نگاه دلخورش مثل تیری بود که به قلبم میخورد
شرمنده گفتم محمد میخواد یه مدت از این فضا دور باش
خودت میدونی خوشبختی رو فقط در کنار تو میخوام ولی به محمدم نه نمیتونم بگم
خودمم میخوام مثل محمد یکم تو خلوت باشم
تنها چیزی که اذیتم میکنه دور شدن از تو مامان
نمیدونم طاقت میارم یا نه
مامان سرم رو نوازش کرد و گفت قسمت این بوده
دیروز عصر یهو هوای خونمونو کردم
حتی دلم برای اقدسم تنگ شده بود
میگفتم یعنی الای راضی میشه با هم بریم یه چند ماه اونجا زندگی کنیم
اگه شوهرت میخواد که بره برو مادر من حرفی ندارم
محمد برای ما ثابت شده است
چقدر میمونید اونجا ؟؟؟
__فعلاً هیچ چیزی نمیدونم
باور کنید چیز زیادی نمیدونم فقط محمد گفته دوست داره یه مدت از ایران بره
__کجا میرید؟؟؟؟
___لندن...
_پس کارخونه ؟؟
تو همین لحظه آیناز با سینی چایی اومد و همونجور دل خورد نگاهم کرد که محمد گفت
شماها غریبه نیستین اونقدری که با شما راحتم با خانواده خودم راحت نیستم
آیناز آروم طوری که محمد نشنوه گفت آره جون عمت دیدیم چه جور راحتی....
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
لینک پارت اول
https://eitaa.com/Mgbaely/82323
❤️پارت روزهای تعطیل در کانال دوستانه ها❤️
لینک دوستانه ها
https://eitaa.com/chslesh1402
لینک کانال
https://eitaa.com/Mgbaely
🌺
🍃🌺🍂
🍂🍃🌺🍂🍃🌺
❤️🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🌺۳۹۱