فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_عاشقی
اینجوری عاشقی کنیم☺️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
شب قشنگترین اتفاقیست که
تکرارمیشود تا آسمان
زیباییش را به رخ زمین بکشد
خدایا ستاره های آسمان را
سقف خانه دوستانم کن
تا زندگیشان زیبا باشد
⚜شبتان در پناه خدا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🍁عجب حال وهوایی دارداین صبح
☕️نشاط وهم صفایی دارد این صبح
🍁توکل کن بـه هر کاری حسابی
☕️که می دانم خدایی دارد این صبح
آرزو می کنم 🍁
در این روز زیبا 🍂
دلتون پـراز محبت🍁
روزتون پُـراز رحمت 🍂
زندگیتون پـراز بـرکـت 🍁
لحظههاتون پـرازموفقیت🍂
وعاقبتتون ختم بخیر باشـد 🍁
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5861633398346355027.mp3
7.72M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#جاده_یک_طرفه
🎤#سینا_شعبانخانی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5861633398346355021.mp3
5.58M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🍂ارامش
سهم کسانیست
که بی منت
میبخشند🍂
بی کینه میخندند
🍂و در نهایت
با سخاوت محبتشان
را اکرام میکنند
خوبان ارامش سهم🍂
لحظه لحظه تان باد
#رادیو_انرژی😊🌱
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گلدون #دیفن_باخیا
❌❌سمی بودن گیاه دیفن باخیا
پس مراقب کودکان و حیوانات خانگی باشیم❌❌
اگر منزل پرنوری دارید با پنجره جنوبی دیفن گیاه مناسبیه👌
🍃خاک مناسب؛
خاکبرگ ترکیبی که با کود ورمی کمپوست غنی شده
🍃کود مناسب:
کودپتاس بالا(گلدهی یا کاکتوس ) هر ۲۰روز =پاکت۶۰گرمی=۳۰تومان
هیومیک اسید هر دو ماه جهت تنظیم پی اچ خاک و حفظ رنگ ابلق گیاه بطری ۲۵۰ سی سی=۶۰۰۰۰تومان
🍃دیفن باخیا گیاه گرما دوست و رطوبت دوست هست برای تامین رطوبت جزیره گزینه ی مناسبی هست با سرد شدن محیطش برگ های پایینی ریزش میگیرند.
🍃یکی از مشکلات شایع دیفن زرد شدن و ریختن برگهای پایینی هست که طبیعت این گیاه به این صورته که با رشد برگهای جدید ساقه بلند تر شده و برگهای پایینی زرد میشن پس اگر ساقه بدون برگ مونده قلمه بزنید.
🍃یکی دیگه از مشکلات سوراخ شدن برگهاست که به دلیل غبارپاشی درمقابل آفتاب هست یا نوعی حشره که با سم حشره کش رفع میشه.
🍃مشکل دیگه لول موندن برگهاست که به دلیل کمی نورو مواد مغذی خاک هست هر هفته گیاهو سمت نور بچرخانید .
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آشپزی #شله_زرد
🍃مجلسی بپز شله زرد..نکات مهم 👇🏻👇🏻
۱_اینکه اصلا پودر هل نریزین به جاش چند دونه هل بریز تو یه توری و گره بزن بنداز تو شله زردت تا تیره نشه✅️..
۲_حتما کره بزن چون عطر و طعمشو بهشتی میکنه😋
۳_نیم ساعت اخر یه قاشق غذا خوری روغن مایع بزن تا حسابی براق شه🤤😍
۴_حتما حتما بزارین برنج کاملا وا بره بعد شکرو اضافه کنین...
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_عاشقی
اینجوری عاشقی کنیم☺️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
داستان زندگی
بزن رو لینک گلی جانم🥰👇
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃 داستان زندگی بزن رو لینک گلی جانم🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍂🍃
اری کنی کوروش کمی باهام راه بیاد.
با تردید واستفهام نگاش کردم.
_متوجه منظورتون نمی شم.
_موضوع مربوط به جمیله میشه...اون بازم مخالفه.در جریان که هستین؟
دهانم از تعجب باز موند.ته دلم اینهمه سرعت عمل وجسارت رو تحسین کردم.بابا این دیگه کی بود.
_جمیله خانوم چی؟اون راضیه؟
سریع گفت:اونم راضیه...یعنی مطمئنم اگه کوروش چیزی نگه راضی بشه.
سرتکان دادم.
_باشه من باهاش حرف می زنم.
دستشو رو شونه م گذاشت.
_ممنون میشم اگه اینکارو برام بکنی.
بلافاصله بعد امیر،علی رو هم به بخش جراحی منتقل کردن.وتیم پیوند که دکتر شهشهانی هم یکی از اونا
بود،خودشونو واسه ی این عمل آماده کردن. پشت درهای بسته نشسته بودیم وسمیرا خانوم و گلاره داشتند زیر لب
ذکر میگفتن.مرتضی بی قرار طول راهرو رو طی می کرد و هرچند دقیقه می ایستاد وسرشو به سمت بالا می گرفت
وچیزی می گفت.حالشونو کامال درک می کردم.حتی با وجود موفقیت آمیز بودن عمل،اگه بدن علی کلیه رو پس می
زد تموم امید وآرزوهامون نقش بر آب می شد. مامان وجمیله خانوم هم یکساعتی می شد بهمون ملحق شده بودن
وهمگی پشت اون در های بسته منتظر وچشم به راه بودیم. بابا ومامان صفورا هم از صبح چندباری تماس گرفته
بودن.می دونستم دلشون اینجاست ونگرانن.من وگلاره تا اونجا که امکان داشت دلداریشون می دادیم ونمیذاشتیم به
خاطر این فاصله و دوری بی قراری کنن. باز شدن در نگاه همه مون رو به اون سمت کشوند.امیرو بیهوش از ازاتاق
عمل بیرون آوردن وبه بخش منتقل کردن.چون اجازه ی ملاقات نمی دادن مجبور شدیم دوباره پیش مرتضی
وخانومش برگردیم.ساعات عذاب آوری رو واقعا پشت سر گذاشته بودیم.به عمرم همچین فشار روانی ای رو تحمل
نکرده بودم. با خروج دکتر شهشهانی وهمکاراش همگی مون به سمتشون رفتیم ودکتر با لبخند اطمینان بخشی
گفت:شکرخدا عمل موفقیت آمیز بود.فعلا تا چهل هشت ساعت باید تحت نظر نفرولوژیستش که خودم هستم بمونه
و سطح پتاسیم خونش افزایش نداشته باشه.بعد این دوروز یه بار دیگه هم دیالیز میشه تا کم کم کلیه ش شروع به
کار کردن کنه.تو این مدت هم بایدبا یه سری دارو سیستم ایمنی بدنشو سرکوب کنیم که بافت پیوندی رو پس
نزنه.الانم می تونم فقط ازتون بخوام که براش دعا کنین. شونه های سمیرا خانوم شروع به لرزیدن کرد وبه آغوش
گلاره پناه برد.کوروش دستی رو شونه ی مرتضی گذاشت و اون با ناراحتی سرتکان داد وچیزی نگفت. چهل وهشت
ساعت جهنمی،که تازه می فهمیدم اون چندساعت پشت درهای بسته ی اتاق عمل دربرابرش هیچ بودن.همگی با
اضطراب به گذر لحظه ها خیره بودیم.تو این مدت دوبار دمای بدن علی به شدت بالا رفت. چون سیستم ایمنی
بدنش به نوعی از کار افتاده بود،احتمال دچار شدن به بیماری های زیادی تهدیدش می کرد. اما با رسیدن ساعات
پایانی انتظار،کم کم وضعیتش ثبات پیدا کرد و دمای بدنش پایین اومد. همینم واسه ما خبر خوبی بود.امیر خیلی
زودتر از علی به هوش اومد وخوشبختانه حالش مساعد به نظر می رسید.اما بازم ممنوع الملاقات بود. علی هنوزم تو
بخش پیوند بستری بود و ما فقط از پشت شیشه می تونستیم ببینمش. پرستاری از بخش خارج شد و مرتضی رو صدا
زد. _آقای مقدم پناه لطفا این داروها رو هرچه سریع تر تهیه کنین. نگاهمو از شیشه گرفتم وبا دهان باز به مرتضی
چشم دوختم. _مقدم پناه؟!! مرتضی نسخه رو گرفت و چون متوجه سوالم نشده بود به سمت در خروجی رفت.سمیرا
خانوم که از دور حواسش به نگاه بهت زده وگیج من بود،به حرف اومد. _فامیلی مرتضی هم مقدم پناهه. زیر لب
زمزمه کردم. _با هم فامیلین؟! _نوه عموی پدرمه. پس چرا من هیچ وقت متوجه این موضوع نشده بودم؟!چرا هرگز
نخواستم نسبت به نام خانوادگی مرتضی کنجکاوی نشون بدم؟ دوباره به سمت شیشه چرخیدم ونگاه ماتمو به چهره
ی لاغر وتکیده علی دوختم.کلی فکر توسرم بود وحسابی ذهنمو آشفته می کرد.گلاره اومد وکنارم ایستاد. _تعجب
کردی؟ به سمتش چرخیدم.هنوزم بهت زده بودم. _می دونی این یعنی چی؟ _اون رضایت بده نیست.تو بهش قول
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍃-خدايا...
توراشكرميكنمكهغمودردهای
شخصیمراكهكثيفوكشندهبودازمن
گرفتی،
وغمهاودردهایِخداییدادیكهزيبا
ومتعالبود..🤍
#شهیدچمران
@vlog_ir