.
بـــــرای یافتن آرامــــش چیـــزی را سرکوب نکــــــن؛
سعی کن آن را درک کنی؛
زیرا تسلط تنها از راه فهمیدن بدست می آید. هر آنچه را که بفهمی دیگر توانی در برابرت نخواهد داشت.
این معجزه ی درک است از آگاه بودن آگاه شو، فکر کن یا بگو، «من هستم» و هیچ چیز دیگری به آن اضافه نکن.
از سکونی که به دنبال «من هستم» می آید هشیار باش. حضورت را حس کن همان بودن عریان آشکار و حقیقی.
.
❤️🤍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺تسبيح جبرئيل عليه السلام:
سُبْحانَ الدّائِمِ الْقائِمِ،
سُبْحانَ الْقائِمِ الدّائِمِ،
سُبْحانَ الْواحِدِ الاَْحَدِ،
سُبْحانَ الْفَرْدِ الصَّمَدِ،
سُبْحانَ الْحَىِّ الْقَيُّومِ،
سُبْحانَ اللّه ِ وَ بِحَمْدِه،
سُبْحانَ الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ،
سُبْحانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ،
سُبْحانَ رَبِّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ،
سُبْحانَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى،
سُبْحانَهُ وَ تَعالى.
هر كس اين تسبيح را هر روز تا يك سال بگويد، از دنيا نمى رود تا آنكه جايگاه خويش را در بهشت ببيند.
📙بحار الانوار : 84 / 6 ، مفاتیح الجنان /انیس
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
#رزق_معنوی
♥️🦋هر روز اول صبح و اول شب
⚠️آیه الکرسی➕معوذتین(سوره های ناس و فلق) هر کدوم یک بار ، قرائت سه مرتبه سوره توحید
【به نیت دفع قضا و بلا
و روز خوب بخونید】
وصدقه هر چند اندک بدهید، ان شاءالله بلا وگرفتاریهای ناخوشایند دور می شود...
# آرامش_با_قرآن
.
❤️🤍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
با تمام مداد رنگی های دنیا
به هر زبانی که بدانی و ندانی
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام
تنها یک جمله برای تو خواهم نوشت
دوستت دارم خاص ترین مخاطب خاص دنیا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
❤️❤️
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #گلچهره چشم از اب زلال برداشت وبهم خیره شد.نتونستم خودمو کنترل کنم آغوشم رو براش باز کردم
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#گلچهره
گفتم اره چیه چه خبر شده؟ با ترس تشت لباس ها رو زدم کنار از جا بلند شدم دستهای کثیفمو با گوشه لباسم پاککردم تا زمانی که مه لقا(یکی از خدمتکار های عمارت) به ما برسه فکرم هزار جا رفت تا اینکه بالاخره بهمون رسید و بریده بریده گفت..سلام
کلثوم پرید وسط حرفش و گفت +چیه مهلقا چیشده؟..خانوم..خانوم.. و کوفت جون بکن ببینم چی شده؟مهلقا نفسش بالا نمیومد دستشو رو قفسه سینه اش گذاشته بود و تند تند نفس عمیق میکشید کلثوم کلافه پوفی کشید چند ثانیه بعد مه لقا گفت .
.جواهر ..حالش خراب شده...طبیب داره م...میاد.کلثوم چنگی به صورتش زد و گفت
+وای خاک برسر شدیم.مهلقا منو خانوم کوچیک برمیگردیم عمارت تو این لباس ها رو آبکشی کن و برگرد باشه؟مهلقا سری تکون داد کلثوم دست منو گرفت و دوید سمت عمارت
_وای گلچهره دعا کن فقط به جواهر چیزی نشه با اینکه خیلی ظالمه باز هم صد برابر بهتر زلیخاست.. اگه جواهر چیزیش بشه زلیخا همه رو از خونه بیرون میکنه
فرصت جواب دادن نداشتم سفت از چادرم گرفته بودم که نکنه از سرم بیفته...
خدایا نمیدونم چه حکمتی بود که اون روز کنار چشمه نتونستم به کلثوم بگمکه چه چیزایی دیشب دیدم و چه اتفاقی افتاده شاید اگه مه لقا فقط چند دقیقه دیر تر میومد و من با کلثوم حرف زده بودم سرنوشت هممون عوض میشد ای کاش درنگ نکرده بودم ای کاش زبونباز کرده بودم و شیطان صفتی جواهر رو برای کلثوم رو میکردم...این بزرگترین چیزیه که براش افسوس میخورم
سکوتم باعث شد که روز به روز بدبخت تر از قبل باشیم.بالاخره به عمارت رسیدیم جمعیت زیادی جلوی در ایستاده بودن و مثل همیشه آتیش بیار معرکه بودن .به سختی از بینشون رد شدیم و وارد عمارت شدیم...با دیدن زن امیر خسرو که رو زانو نشسته بود و گریه میکرد و زلیخا بالا سرش ایستاده بود نفسم تو سینه حبس شد.کلثوم رو به خدمتکار ها گفت
_اینجا چه خبره؟هیچکس جرئت جواب دادن نداشت تا اینکه زلیخا اومد جلو و گفت
+خانوم از عرررروس جدید خواستن که قرص و دوا هاشونرو ببره، بلافاصله بعد از خوردن آب حالش بد شد طبیب میگه اون آب به سم آلوده بوده.. کلثوم هینی کشید و چنگ محکمی بهگونهاش زد.زلیخا با خباثت نگاهم کرد و گفت .+بالاخره عروسه دیگه.خواستههمین روز اولی خودی نشون بده..
با صدای امیر خسرو چشم از زلیخا که برق خوشحالی رومیشد توچشماش خوند برداشتم
_مهری خانوم .تو همچین کاری کردی؟راستشو بگو...
❤️❤️
45.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🍃
تقدیم به نگاه زیباتون 😍😍
#حال_خوب
.
❤️🤍❤️