🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃درمان از بین بردن کسالت و بی حالی
🍃کافیست چند پر زعفران را با یک تکه چوب دارچین و 2 عدد هل داخل آب جوش بریزید
🍃سپس بعد از چند دقیقه دم دهید و با کمی گلاب میل نمایید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#تزئین_سالاد #سفره_آرایی
خیلی ساده و کاربردیه همه براحتی میتونن درست کنند😍
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃درمان نفخ معده زیاد
🍃مقداری آب،یک تکه زنجبیل،مقداری لیمو و یک نبات را استفاده کنید .زنجبیل را با آب دم کنید و لیمو و نبات به آن اضافه کنید و بعد از هر وعده غذایی یکفنجان میل کنید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
30.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#زناشویی #مشاوره #سیاست_زنانه
توجه گرفتن اختیاری و مرد و ماله خودتون کردن به نظرم خیلی سادست ، اقایون خیلی راحت عاشق میشن ، اقایون خیلی راحت نرم میشن فقط کافیه قلقشونو بگیری اونم که کاری نداره کافیه یه مرد بهت از درون اقایون بگه که چه خبره تو ذهنشون و دنبال چی هستند فقط نکته مهمشون اینکه بروز نمیدن ، چون از بچگی اینطوری یادشون دادن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃اگر کودکی قد بلند می خواهید، جعفری را در برنامه غذایی اش قرار دهید!
🍃بی اشتهایی با سوپ جعفری از بین می رود (روی سوپ لحظه آخر جعفری بریزید)
🍃تب، سرخک، آسم و بوی بد دهان با جعفری نابود می شود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
به تو از دور سلام #اباعبدلله
#سه_شنبه است قطعا #خیر است🌱
۱۴۰۲/۰۵/۲۴
ذکر امروز⭐️یا الرحم الرحمین⭐️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
❤️خدا🌹
ببین رفیق فقط خداست که میشه بهش اعتماد کرد و ازش ضربه نخورد...
آرزومیکنم خوشبختی بارو بندیلشو ببنده وبیاد بشینه گوشه قلبت❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
عزیزان دلم دوستای من عاشقانهی داستان زندگی رو تو کانال ما بخونید
بزن رو لینک گلی جانم🥰👇
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃 عزیزان دلم دوستای من عاشقانهی داستان زندگی رو تو کانال ما بخونید بزن رو لینک گلی جانم🥰👇
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
با حرفای عماد اونا هم راضی شدن.از مامان انتظار داشتم مخالفتی نکنه،چون اون به هر طریقی می خواست من تن به
ازدواج بدم.چشمش از احساسی که به بهراد داشتم ترسیده بود.نمی خواست آینده مو فدای علاقه ای کنم که هیچ
پیامد ونتیجه ای نداشت.
به خیال خودش با این صیغه ی محرمیت من تو منگنه ی قبول وضعیت جدید قرار میگیرم و راضی می شم با عمادی
که از نظر اون جوون معقول وخوبی بود ازدواج کنم.
بابا هم همه چیزو به خودم سپرده بود وبیشتر از همیشه بهم اعتماد داشت.قرار شد یه هفته ای به خواسته ش جواب
بدم.
توتموم طول این مدت کوتاه هفت روزه،به جای فکر کردن در مورد اون صیغه ی یه ماهه به عماد فکرکردم.به اینکه
می تونم در کنارش یه زندگی خوب وسعادتمندانه داشته باشم یا نه.
یک روز مونده به موعد جوابم ،که از دید همه ی خونواده مثبت بود لباس پوشیدم و برای اتمام حجت با خودم سری
به خونه ی قدیمی زدم.
اون در سبز رنگ کوچیک رو با کلیدی که داشتم بازکردم و وارد شدم.اواخر تیر ماه بود و گرمای هوا به شدت آزار
دهنده.
برگ سبز شمعدونی های هفت رنگ دور حوض زرد شده بود.چادرمو از سرم برداشتم وشیر آب روبازکردم.ومشت
مشت آب تو گلدون ها ریختم.
نگام بی اختیار به طرف پنجره ی بسته ی اتاق بهراد کشیده شد.یک لحظه آرزو کردم اون الان پرده ی جلوی پنجره
رو کنار بزنه وبا خنده بهم خیره شه.
صدای زنگ تلفن همراهم منو از فکر وخیال بیرون کشید.مامان بود وطبق معمول دل نگران.
_سلام گلاره جان کجایی مادر؟...اومدم دیدم خونه نیستی.
شیر آب رو بستم و از جام بلند شدم.
_یه سر تا این یکی خونه اومدم...گفتم یه نگاه بهش بندازم وبه گل ها آب بدم.
با کمی مکث جواب داد.
_کار خوبی کردی.ولی کاش قبلش یه خبر می دادی ،دلواپس نشم.
از پله ها بالا رفتم.
_فرصت نشد...یهویی تصمیم گرفتم بیام.
_باشه.فقط زود بیا.
نگاهی به ساعت مچیم انداختم وگفتم:هفت خونه م.فعلا خداحافظ.
در هال رو باز کردم و وارد شدم.هوای مونده ی اونجا باعث تنگی نفس می شد.پنجره هارو هم باز کردم و نور با
شتاب بیشتری وارد خونه شد.
نگاهمو خیلی سریع از دار خالی از فرش گرفتم وبه دربسته ی اتاقش دوختم.خاطره ها به طرز درد آوری به ذهنم
هجوم می آوردند.حرفهاش...خنده هاش..عکس العمل هاش.
)این کار به درست لطمه نمی زنه؟...من 04سالمه آقای صدر...می دونم اینجورچیزا تو فرهنگ شما پذیرفته
نیست.سعی می کنم رفت وآمد هامو کم کنم...سر وصدای ما بیدارتون نکرد؟...بدنیست گاهی آدم از صدای خنده ی
کسی بیدار شه.(
بی اراده وارد آشپزخونه شدم و پشت میز نشستم.
)شما صبحونه نمیخورین؟...لااقل با یه فنجون چای همراهیم کنین آخه اینجوری که...من عادت دارم فقط تو لیوان
سرامیکی خودم که روش طرح بانی خرگوشه رو داره چای بخورم.(
قطره ی اشک داغی روگونه م سر خورد .و با یاد آوری خاطره ی قشنگ اون صبحونه ی دونفره بی اختیار وعصبی
خندیدم.و دهانم تلخ شد.
از جام بلند شدم وبه طرف اتاق خواب رفتم.در بسته شو با یک اشاره باز کردم ونگاه گذرایی بهش انداختم.
یاد اون تلاش چندروزه م افتادم.برای دوختن پرده ی اتاقش چقدر ناشیانه سر وکله زدم وبالاخره خود مامان دوخت
ومن نصبش کردم.واون قالیچه ی کف اتاق،که خواستم بافته ی دست خودم باشه.
)اون تغییرات تو اتاق خواب کار شما بود؟...فکرکردم اونجا یه پرده لازم داره.آخه صبح،آفتاب اذیت می کنه...اون
قالیچه هم کار دست خودتونه؟...بهترین کاری بود که تا حالا بافتم(
روی تخت نشستم وبه طرح های برجسته ی سفید وآبی روشن رو تختیش دست کشیدم.بغض با هجوم بیشتری به
گلوم فشار آورد.دستمو تو جیب مانتوم کردم وگوشیمو در آوردم و آهنگی رو که همیشه با گوش دادن بهش ،یاد
بهراد می افتادم، آوردم.
بی اختیار دراز کشیدم وپاهامو تو شکمم جمع کردم وغریبانه برای روزهایی که هرگز بر نمیگشت اشک ریختم.دلم
به این سوگواری چند ساعته نیاز داشت.
دلگیر دلگیرم مرا مگذار ومگذر
ازغصه میمیرم مرا مگذار ومگذر
با پای از ره مانده در این دشت تبدار
ای وای می میرم مرا مگذار ومگذر
سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ
دل بر نمی گیرم مرا مگذار ومگذر
باهلل غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی جرم وتقصیرم مرا مگذار ومگذر
با شهپر اندیشه دنیا گردم اما
دربند تقدیرم مرا مگذار ومگذر
آشفته تر زآشفتگان روزگارم
از غم به زنجیرم مرا مگذار ومگذر.
به خودم که اومدم ساعت هفت وبیست دقیقه ی عصر بود.از جام بلند شدم وآخرین قطره ی اشکی رو که هنوز
گوشه ی چشمم جا خوش کرده بود،پاک کردم.
نگاه گذرایی به دور تا دورم انداختم وسعی کردم همه ی غم ها وشادیهام،خاطرات تلخ وشیرین گذشته و احساسی
که مدت ها منو درگیر خودش کرده بود،تو این خونه جا بذارم وبرم.
چادرمو برداشتم واز اتاق بیرون اومدم.تموم پنجره ها رو دوباره بستم .وبه در ورودی هال قفل زدم.نگاهمو از شیشه
های رنگیش گرفتم واز پله ها پای
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃لیموترش را منــــجمد شده استفاده کنید!
🍃لیموترش سرشار از ویتامین ث است اما لیمو ترش یخ زده 10 برابر حاوی مواد معدنی ، روی ، پتاسیم ، منیزیوم ، کلسیم و 3 برابر ویتامینهای ای، آ و بی دارد.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
19.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#تزئین_سالاد #سفره_آرایی
سالاد دوستا دستا بالا🖐😅
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃اگر گرسنه بخوابید چه اتفاقاتی در بدنتان می افتد؟🤔
¹ خوابیدنتان سخت تر می شود
² اضافه وزن پیدا می کنید
³ عضلات خود را از دست می دهید
⁴ دیرتر لاغر می شوید
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787