🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
عزیزان دلم دوستای من عاشقانهی داستان زندگی رو تو کانال ما بخونید
بزن رو لینک گلی جانم🥰👇
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃 عزیزان دلم دوستای من عاشقانهی داستان زندگی رو تو کانال ما بخونید بزن رو لینک گلی جانم🥰👇
🍃🍃🍃🍃🍂🍃
هیچ حرفی وجود نداشت.با خشم پیامشو پاک کردم.گوشیم دوباره زنگ خورد می خواستم خاموشش کنم که نگام
به شماره ی بابا افتاد.نفس عمیقی کشیدم وسعی کردم بغض نکنم.بالاخره که باید می فهمیدن.بذار یه روز کمتر زجر
بکشن.
مامان پشت خط بود...حالش زیاد خوب به نظر نمی رسید...مسموم شده بود...گفت خواب بد دیده...تو خوابش من
داشتم یه خوشه انگور می خوردم...گفت انگور غمه.حسابی مواظب خودم وامیر باشم...نگفتم خوابت تعبیر شده
مامان...دیگه نگران نباش...نگفتم غمت نباشه...گلاره ت همین دیروز پرپر شده.
به محض قطع شدن تماس مامان صفحه ی گوشیم دوباره روشن وخاموش شد.پیامک داشتم.
)می دونم نمی خوای منو ببینی.به خدا از دیروز تا حالا عذاب وجدان یه لحظه راحتم نذاشته.بذار باهات حرف بزنم.(
بلافاصله یه پیام دیگه رسید.
)من لایق بخشیدن نیستم.فقط بذار پای اشتباهم بمونم واین آبروی ریخته رو یه جوری جمعش کنم(
پوزخندی زدم وزیر لب گفتم:حس جوونمردیتو واسه خودت نگه دار نامرد.
دیگه پیامی نفرستاد ومن موندم وکلی احساس متضاد که یه لحظه راحتم نمی گذاشت.حالا دیگه ترس هم به احساس
گناه وخشم وشرم که باهاش درگیر بودم اضافه شده بود.
ترس از اینکه خبر این بی آبرویی تو کل شهر بپیچه وهمه منو بادست نشون بدن و توگوش هم پچ پچ کنن.
ترس از اینکه آبرو وحیثیت خونواده مو نا خواسته به باد بدم.ودیگه نتونم سرمو جلوی کسی بلند کنم.چون هرچقدر
هم که تو این قضیه ثابت می شد من بی گناهم باز احساس مقصر بودن می کردم.من نباید تا به این حد حماقت به
خرج می دادم.
ناخن هامو با خشم کف دستم فرو کردم.دلم می خواست خودمو بزنم.منی که همیشه خیلی راحت از خطای دیگرون
می گذاشتم.حالا نمی تونستم خودمو به خاطر این اشتباه ببخشم.
بی اختیار قدم هام به طرف اتاق خوابم کشیده شد.انگار همه چیز واسه عذاب دادنم محیا بود.درو با دستای لرزونم
باز کردم.وتو چارچوبش به اتاق نورگیر وروشنم خیره شدم.
چشمام از اون تخت لعنتی گریزون بود.اما هنوز صدای فریادهای عماد وجیغ التماس های خودم به گوش می
رسید.نگام به شی براقی که کنار پایه ی میز مطالعه رو زمین افتاده بود دوخته شد.
بی اختیار سر خوردم و وچهار زانو نشستم.دکمه ی صدفی رنگ مانتوم داشت از دور بهم پوزخند می زد.درد
ناخواسته ای به قلبم تحمیل شد ومن تو خودم مچاله شدم.بغض بازم رو گلوم سنگینی کرد.اما ذهن سخت گیر
وعصبانیم اشکامو پس زد.دیگه ریختنشون بعد از این بی فایده بود.باید همه ی تالشمو می کردم که بتونم رو پاهام
. ٰ تا به دوش کشیدن بار سنگین این حادثه ی دردناک در توانم باشه بایستم
صدای زنگ در باعث شد.تکان شدیدی بخورم همه ی اون اعتماد به نفسی که در خودم ذره ذره جمع کرده بودم یک
جا از بین بره.این ترس ناغافل هم حاصل گوش به زنگی ونبود تمرکز ذهنیم بود که همین دیروز بهم تحمیل شد.
امیر از اتاقش بیرون اومد وبا دیدن رنگ وروی پریده م با تردید گفت:نترس فکر کنم دوستم پویان باشه!
به طرف در هال رفت.
ـمی خواد باشگاه ثبت نام کنه.
نگاه گذرایی به ساعتم انداختم.
ـالان باید بری؟!
ـباشگاه؟!
سرتکان دادم.با کمی مکث گفت:نه پویان خودش میره.من فقط آدرس وشرایط ثبت نام رو بهش می گم.
نفسی از سر راحتی خیال کشیدم وبه زحمت از جام بلند شدم.بدون اینکه نگاه دوباره ای به اتاق بندازم درشو
بستم.دوست نداشتم بادیدن اونجا همه چیزو دوباره به خاطر بیارم.هرچند این کارمم بی فایده بود.تموم اون لحظات
وحشتناک مدام تو ذهنم تکرار می شد. ومن با در ماندگی مجبور به تحملش بودم.
واسه خلاص شدن از این وضعیت به آشپزخونه پناه بردم تا با انجام کاری ذهنمو مشغول کنم که دوباره درگیر
اتفاقات بیست وچهار ساعت گذشته نشه.
امیر واسه ناهار آبگوشت بار گذاشته بود.یه نگاهی بهش انداختم تا چیزی کم وکسر نداشته باشه.طبق معمول کارش
بی عیب ونقص بود.واین به اون روحیه ی خودساخته ش که سعی می کرد همیشه درست عمل کنه مربوط می شد.و
یه جورایی تحسین بر انگیز بود.به طوریکه گاهی فراموش می کردم اون ازم هشت سالی کوچیکتره.
ـچه حرفی؟...برو بیرون ببینم.
بی اراده دست از کار کشیدم.این صدای امیر نبود؟!...داره با کی بحث می کنه؟...پویان یا...
از چیزی که به ذهنم رسید وحشت زده قدم تند کردم تا خودمو دم در برسونم.من نباید می گذاشتم امیر از اون
قضیه چیزی می فهمید.
با دیدن چهره ی مردد وناراحت اون سر جام میخکوب شدم.دیدنش اونم وقتی فقط یه روز از این حادثه وحشتناک
می گذشت واسه م قابل هضم نبود.اما دیگه نمی خواستم بهش اجازه بدم خورد شدنمو ببینه.
حسی بهم می گفت باید یه امروز ویه این لحظه رو همون گلاره ی همیشگی باشم.مطمئن ،قوی وبدون تردید.
نگاش که بهم افتاد دست از التماس کردن به امیر برداشت.
ـگلاره تورو خدا بذار با هم حرف بزنیم.
از قسمی که به زبون آورد نا خواسته چشمامو بستم.)تو روخدا؟!!(...واقعا این موجود حقیر خد
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃تمبر هندي خاصیت ضد درد، ضد باکتریایی وضد ویروسی داشته و برای ازبین بردن انگل ها و کرمهای بدن توصیه میشود این میوه اشتهاآور بوده و منبعی از آنتی اکسیدان ها نیز به حساب می آید
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
اندازه نگهدار که اندازه نِکوست،
هم لایقِ دشمن است و هم لایقِ دوست..😏
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#امام_حسین
آن قدر شکستند دل خستهِ ما را
چشم از همه بستیم...
دل رو فقط دست شما دادیم آقای
امام حسین..💚
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
19.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چیدمان #جهیزیه #خونه_نو_عروس
دیگه خلاصه کپشنش طولانی بود خلاصه کردم😎👇👇
ما برای هرچیزی که میخوایم تلاش میکنیم🤞🏻
اگه از جون و دل تلاش کنی هیچ چیزی محال نیست☺️
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃سیب زمینی شیرین منبع ویتامین A و بتاکاروتن است. این دو ماده معدنی هم به رشد موها و هم به سلامت پوست سر کمک می کنند
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
15.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#خانه_داری #ترفند
❌توی خونه کرم گل محمدی بساز❌
✅این کرم ضد چین و چروک🥑
✅چربی پوست رو کنترل میکنه🥑
✅سفید کننده اس🥑
✅رفع افتادگی پوست🥑
✅طراوات بخشیدن به پوست🥑
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃مصرف ماست به همراه گوشت قرمز و سفید ایجاد کبد چرب میکند!
🍃همچنین خوردن ماست به همراه ماهی ایجاد پیسی میکند
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃خواص ميوه و سبزيجات سبز !
¹ کیوی: پیشگیری از سرماخوردگی
² فلفل دلمه: تقویت حافظه
³ کاهو: خواب آور
⁴ کرفس: تقویت اعصاب
⁵ زیتون: سلامت قلب
⁶ بروکلی: ضد پوکی استخوان
⁷ خیار: زیبایی پوست
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
🍃هر دو روز 2 چای کیسه ای سیاه را در 3 فنجان آب بجوشانید و 20دقیقه پاها را در آن قرار دهید
¹ از عفونت جلوگیری
² بوی بد و باکتریها را نابود
³ و به بهبود زخم و التهاب پا کمک میکند
⁴ ترک پاشنه پارا درمان میکند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#حاجات #ذکر #دعا
حاجت داری بنویس الله🙏
خیلی مجربه این د-عا حتما قبل از خواب بخون☺️🌱
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺
یاس هستم حرفاتو بهم بگو
@Yass_malake
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺