eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واییییییییییی عالی بود این پست😍😍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 واسه آقایون بد اخلاق😬 من تورا با تمام بداخلاقی هایت دوست دارم اینکه گاهی نا امید و غمگین میشوی دلیل نمیشود که نشود کنارت سیر خندید... اینکه گاهی سکوت می کنی و توی خودت میروی نقطه ی پایان برای حرفهای عاشقانه و خوبمان که نیست... راستش را بخواهی‌ با تمام تلخی هایت شده ای شیرینی زندگی من️️ تلخی هایت باعث نمیشود دوستت نداشته باشم... اصلا اگر زندگی تلخ و شیرین با هم نیست؟؟! خب تو هم زندگی من😍️ هرجور که باشی می خواهمت و ادامه میدمت😊😍 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 ‌ گلبانوجان بذار حریم خصوصی تو و همسرت خصوصی بمونه قدیمی ها می گفتن حمام رفتی،برای زنهای فامیل تعریف نکن نیازی نیست خوشی ها و لذت های زندگیتو عمومی کنی. از هر صحنه ی زندگیت عکس بگیری و بذاری اینستاگرام یا عکس پروفایلت. نگو حرف مردم برام مهم نیست.چون با این کار اتفاقا داری نشون میدی دنبال تایید مردم و نمایش دادن زندگیتی. چ اهمیتی داره ک ملت بدونن خیلی عاشق شوهرتی یا باهاش مشکل داری؟ تا دعواتون شد نرو پستِ غم نذار. تا یه خیر و خوشی ای بود به رخ نکش. حریم خصوصیتو خصوصی نگه دار،عمومیش نکن... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
‌🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 🔴کنترل کردن همسر، آری یا خیر؟! هیچ‌کس توقع ندارد و حتی توصیه نمی‌کند که شما نسبت به زندگی و رفتار و روابط همسرتان بی‌تفاوت باشید و برایتان فرقی نکند که همسرتان با چه کسانی رابطه دارد. این دقیقاً خلاف قداست خانواده و تعهد زوجین به هم است. اما قطعاً کنترل و چک کردن بیش از حد و مرضی همسر نیز، راهکار مناسبی برای نشان دادن توجه نیست. این تعهد و کنترل‌گری باید درونی باشد. شما با محبت، عشق، اعتماد، احترام، صمیمیت، گذشت، اعتماد به نفس، داشتن مهارت‌های زندگی و… کنترل‌گری را از منبع بیرونی به یک نیروی کنترل درونی منتقل می‌کنید که هم آرامش خودتان و هم آرامش همسرتان را تأمین می‌کند. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا همه‌ی‌ شواهد نشون میده که‌ من آدم‌عقل‌مندی‌نیستم… یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
اگه فکر می‌کنید که مردم فقط حد کمال رو از شما انتظار دارن و تو هر کاری باید بهترین خودتون رو ارائه بدید، با یادآوری این حقیقت که بیشتر مردم حتی اهمیت نمیدن که شما چیکار میکنید و تو چه وضعیتی هستید! ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 🔴 تلخی ها رو هم شیرین کنید اگر به فرض با همسر خود کرده اید سعی کنید از این مدل جملات استفاده کنید : 👈 میدونم بعضیا میخوان امروز برن بیرون، مواظب خودشون باشن یا 👈 چه غذایی درست کرده یه بنده خدایی دستش درد نکنه حیف که قهریم 😉 ✅ اونوقت تاثیر محبت و رو توی زندگی خودتون میبینید. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهمیت دفع ادرار ‌گفتگو با دکتر نورمحمدی در مورد اینکه نگه داشتن ادرار از عوامل سنگ کلیه و سنگ مثانه است است و توصیه می شود در هنگام احساس ادرار از نگه داشتن آن خودداری کنید. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
* شغل آبا و اجدادی ما خوار و بار فروشی بوده و هست. چندین نسل قبل برنج فروش بودن و بعد کم‌کم کسب و کا
قاطعیت عمو مثل عسل مرهم زخمم شد. - الانم دیگه این بحث رو تموم کنین. به اندازه کافی خون به جیگر شدیم. بسه دیگه! کمرم را از دیوار جدا کردم. هم زمان منا هم از آشپزخانه خارج شد. - وا؟ چرا اینجا ایستادی؟ گریه نکردن خیلی سخت بود. درجه ی سختی اش را هم فقط من می دانستم و خدای بالای سرم. - هیچی یه کم جلو چشمم سیاهی رفت ترسیدم لیوان از دستم بیفته. با نگرانی پرسید: - خوبی الان؟ لیوان رو بذار تو سینی برو یه کم دراز بکش. رنگت مثل گچ شده ترنج. فشاری به زانوهایم آوردم و گفتم: - نه خوبم. چيزيم نیست. و جلوتر از او راه افتادم و به سالن برگشتم. یاسر را دیدم که دستش را پشتش گذاشته و به دیوار تکیه داده بود. قرص های مادر را به دستش دادم و منظر ماندم تا همه را خورد. دلم میخواست تنها باشم اما انگار هیچ کس قصد رفتن نداشت. خواستم قند تعارف کنم که مادر بزرگ صدایم زد. - بیا اینجا یه کم پیش خودم بشین عزیزم. بچه ها هستن. تو یه کم استراحت کن. دلم از حرفش چرکین بود اما سعی کردم خودم را با مسن بودن و طرز فکر سنتی اش توجیه کنم. یاشار گفت: - می خوای یه سفر ترتیب بدیم چند روزی از اینجا دور شی و حال و هوات عوض شه؟ کاش دل نمی سوزاندند. کاش با این همه علامت سوال توی نگاهشان اینقدر مصنوعی، عادی رفتار نمی کردند. می دانستم همه نگرانم هستند. در این که دوستم داشتند هیچ شکی نبود اما من به تنهایی بیشتر از این ترحم های تمام نشدنی نیاز داشتم. - من فقط نگران مامانم. اون خوب شه من مشکلی ندارم. مادر چشمش را دزدید. انگار می ترسید با دیدن صورت من اشک هایش جاری شوند. - زن عمو که خوبه. می خوای آخر هفته با بچه ها برنامه کنیم؟ عمو چپ چپ نگاهش کرد اما چیزی نگفت. به زور لبخند زدم. - باشه. اگه حسش بود خبرت می کنم. مادر بزرگ سرم را در آغوش گرفت. - فعلاً باید به خاطر بلایی که از سرمون گذشت قربونی بدیم. شیرین که پا شه یه گوسفند خرج فقرا می کنیم. لبم را محکم گاز گرفتم و منتظر پیشنهادهای جذاب دیگر ماندم اما اینبار یاسر به حرف اومد. - شمال و برنامه و قربونی بمونه واسه بعد. فعلا باید بریم بیمارستان. زنگ زدن گفتن ترنج باید چند تا فرم رو امضا می کرده که نکرده. پاشو ترنج. نا نداشتم. - نميشه بعداً بریم؟ مامان تازه مرخص شده. راست ایستاد. - نه نميشه. عجله دارن. زن عمو هم تنها نیست. همه هستن. پاشو. عمو غر زد. - چه گیجن این جماعت. هنوز نمیدونن چه فرم هایی رو باید بدن مریض پر کنه؟ نميشه من به عنوان ولی بیام؟ ترنج حال نداره. یاسر زیر چشمش را خاراند. - دختر بیست و دو ساله ولی لازم نداره. خودم می برم و برش می گردونم. د یالا ترنج. چاره ای نبود. شلوارم را عوض نکرده بودم. مانتویم را پوشیدم و شالی روی سرم انداختم و به مامان گفتم: - چیزی لازم نداری؟ سرش را تکان داد و گفت: - نه فقط زود برگرد. *** اولین باری که اسم خواستگار اومد هفده سالم بود. تازه از مدرسه برگشته بودم. همین که در رو باز کردم صدای بلند عمو رو شنیدم. - تو خجالت نمیکشی با شورت تو خونه می چرخی؟ دستم را روی دهانم گذاشتم. باز هم یاسین! پشت تنه ی قطور درختی سنگر گرفتم. - شورت چیه بابا جون؟ شلوارکه. سه وجب زیر زانومه. - اونی که تو پهش میگی شلوارک من زیر شلوارمم نمی پوشم. بابابزرگ با خنده گفت: -چکارش ,داری رضا؟ بذار راجت باشه, خشم عمو ماجرا را خنده دار تر میکرد. - این چه جور راحتیه پدر من؟ جای مو و شلوار رو اشتباه گرفته. اونی که باید کوتاه باشه بلنده اونی که باید بلند باشه هميشه تا بیخ رونشه. زشته پسر جان. مردی مثلا! خیر سرم پسر دارم. به یاسین دید نداشتم. صدای شیطانش از دور می آمد. - واسه مردونگی سایز مو و شلوار مهم نیست بابا جونم. سایزای دیگه ملاکه که اونم ردیفه. پسرت کم نمیاره. خیالت راحته. لنگه دمپایی عمو نفیرکشان از پیش چشمم رد شد. -گمشو نبینمت بی ادب! خجالت نمی کشی جلو بابابزرگت این جوری حرف می زنی؟ ما توی این خونه دختر جوون داریم بی غیرت. صدای یاسین همچنان شیطون بود. از تشر عمو ککش هم نگزیده بود. - اولاً که فعلاً خبری از اون آتیش پاره نیست. بعدشم تا بوده هميشه دخترا باید خودشون رو می پوشوندن که چشم ما مردا بهشون نیفته و سایز به سایز نشیم ولی تو خونه‌ی ما همه چی برعکسه. این روزاست یه چادرم سرم کنین که مبادا ترنج خانوم به گناه بیفته. کی بشه شوهرش بدیم بره راحت شیم از دستش. ادامه دارد ... 🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خودم توی مسافرت چون همیشه سوزن و گیره گم‌میکنم از این مدل استفاده میکنم😂🫴🏻🦦 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡