eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حال عبادت ندارم، چکار کنم؟ 👤مهمان: آقا شهاب مرادی(کارشناس محبوب جوانان یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
-من سپردم به خودش، هر چه خدا می‌خواهد..♥️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال خوب کن ترین اهنگ دنیا🥰 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
🕳‍داستان چاهی که انتها ندارد! بر اساس یک افسانه محلی در منطقه‌ای به نام «ماناستاش ریج»‌ در نزدیکی ایالت واشینگتن، چاه مرموزی وجود دارد که داستان آن به یک معما تبدیل شده است. مردم این منطقه برای سال‌ها از این چاه به عنوان یک زباله‌دان استفاده می‌کردند. - در سال 1997، مالک زمین که «میل» نام داشت، متوجه شد هرچقدر هم که زباله داخل این چاه می‌ریزد، نه تنها چاه پر نمی‌شود، بلکه صدای برخورد زباله با انتها چاه را هم نمی‌شنود! حتی او وقتی به دهانه چاه می‌رفت و فریاد می‌کشید، پژواک صدای خودش هم نمی‌شنید. - همین‌ امر باعث شد او تصمیم به متر کردن ارتفاع چاه کند. میل که ماهیگیر بود، یک وزنه به سر قلاب بست و آن را به داخل چاه انداخت. وقتی نخ هر قرقره تمام می‌شد، قرقره ی به انتهای آن گره می‌زد. او تمام ۱۸ قرقره ۱۵۰۰ متری نخ ماهیگیری‌ که داشت را به هم وصل کرد. ولی باز هم به انتها چاه نرسید! - بعد این ماجرا بود که میل متوجه شد چرا هرموقع حتی نزدیک این چاه می‌شد، ناخودآگاه احساس رعب و دلشوره به او دست می‌داد. و یا اینکه چرا سگ خانگی او نزدیک چاه نمی‌شد و وقتی هم که خود او نزدیک چاه می‌رفت، سگش پارس‌های بلندی می‌کرد. - میل در یک مصاحبه خبر این چاه را منتشر کرد و بعد از مدتی چاه بسیار معروف شد و نهایتاً کل منطقه و حتی خانه‌ی میل در اختیار ارتش آمریکا قرار گرفت و کسی به هیچ‌ عنوان اجازه نزدیک شدن به آن را ندارد ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
شیطانی چاق روزی با شیطانی لاغر برخورد نمود شیطان چاق از شیطان لاغر پرسید: عزیزم! چرا تو چنین لاغر و ضعیف شده ای؟ شیطان لاغر در پاسخ گفت: من بر شخصی مسلط و مأمور گمراه کردن او هستم ولی او در اول هر کاری از قبیل خوردن، آشامیدن و موارد دیگر زبانش به ذکر بسم الله گویا است بدین جهت از نفوذ در او و شرکت نمون در کارهایش محروم هستم و همین سبب لاغری من است. حال توای عزیز بگو بدانم چرا چاق شده ای؟ شیطان چاق پاسخ داد: چاقی من به خاطر آن است که شاد هستم زیرا برشخصی غافل و بی خبر و بی تفاوت مسلط شده ام که در هیچ کاری بسم الله نمی گوید مثلاً به هنگام ورود و خروج و خوردن و آشامیدن و سایر موارد، او در هرکاری آنچنان غافل و سرگرم است که اصلاً به یاد خدا نیست و همین سبب چاقی من است. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم حسین کنار زینب خانوم و حسن آقا اومد و ازشون خواهش کرد تا به خونه برگردن ولی زینب خانوم با بغض گفت ____کجا برم مادر بچه‌ام رو تخت بیمارستانه من کجا برم گلی کنار حسین اومد و گفت ____ مامان کیمیا بیهوشه و تا فردا صبح هم مطمئن باشید به هوش نمیاد هر دو ساعت پرستار وضعیتش رو چک می‌کنه من و حسین هم اینجا هستیم خواهش می‌کنم برید الان کوثر و زهرا هم نگرانند ۱۰ بار زنگ زدن گناه دارند زینب خانوم با صدای آرومی گفت _ ایلیا پیششونه من دلم نمیاد برم خونه اصلاً کاش لال می‌شدم خودم بچه‌مو به این روز انداختم گلی با مهربانی گفت ____مامان خواهش می‌کنم این حرفو نزن اگر نمی‌گفتی که بدتر می‌ش د نمیشه که بشینی حرف قول و قرار عروسی بزاری بعدش بفهمی حقیقت چیه شما بهترین کار رو کردی الانم دست از سرزنش خودتون بردارید اتفاقی بوده که افتاده تقدیر خداوند این بوده ما خیلی به اینجور چیزها اعتقاد داریم مطمئناً هیچ کدوم از این اتفاقات تصادفی نبوده خدا خواسته که این راز ۲۰ ساله اینجا آشکار بشه همه چیزو بسپارین دست خدا کاری از دست ما بر نمیاد حسین و گلی با اصرار زیاد حسن آقا و زینب خانوم رو راهی خونه کردند و خودشون بیمارستان موندند زینب خانوم قبل از خداحافظی کمی تو فکر رفت و بعد روبه گلی گفت _ اگه خبری از اون پسر گرفتی به منم بگید اونم به آتیش پدرش سوخت گلی چشمی گفت و بالاخره زینب خانم و حسن آقا رفتند همان لحظه گوشی الهام زنگ خورد و کاملا معلوم بود که ایلیا پشت خط الهام بلافاصله حال سبحان رو پرسید و بعد از یکی دو دقیقه صحبت خداحافظی کرد و رو به گلی و حسین گفت _ مثل اینکه حالش زیاد مساعد نیست آی سی یو هستش و وضعیتش بی‌ثباته وای گلی فکر کدومشون رو بکنم کیمیا یا سبحان بیشتر دل آشوبه گرفتم همه ساکت بودند سیلی که ناغافل اومده بود و توان هر عکس‌العملی را ازشون گرفته بود الهام به اتاق کیمیا رفت دست‌های کیمیا رو تو دستش گرفت بوسی بر پشت دست کیمیازد و بعد از گلی و حسین خداحافظی کرد و رفت به خونه بیدار موندن بی فایده بود هر دو روی صندلی‌های راهرو خوابشون گرفت نصف شب بود که با سر و صدای پرستارها گلی چشماشو باز کرد از دویدن پرستارها حس بدی گرفت و فکر کرد کیمیا طوری شده وحشت زده به سمت اتاق کیمیا دوید ولی با دیدن کیمیا که هنوز هم خواب بود خیالش راحت شد از پرستار خواهش کرد کنار کیمیا بمونه پرستار اولش مخالفت کرد ولی بد با دیدن کارت پزشکی گلی نرم شد و صندلی تخت خواب شویی به گلی داد پارت 656رمان رفیقای من تو چالش نظر ناشناس شرکت کنید😌 https://harfeto.timefriend.net/16804976915633 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ورود به کانال چالش و زاپاسمون https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 @ElayOnline ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
📘حکایتی از بزرگمهر حکیم بزرگمهر وزیر ‌‌ دعوی دانستن زبان حیوانات می کرد و انوشیروان مترصد فرصتی بود تا صدق آن را معلوم کند. تا روزی که با هم برای گشت و گذار رفته بودند و پادشاه بر کنگره خرابه ای دو جغد کنار هم نگریست و با تمسخر از وزیر خواست که برود و ببیند چه می گویند. بزرگمهر نزد جغدها رفت و بعد از لحظاتی برگشت و گفت: قربان یکی از جغدها پسری دارد و نزد جغد دیگر که دختر دارد به خواستگاری آمده. جغد صاحب دختر صد خرابه مهریه طلبید و جغد صاحب پسر به او گفت: اگر زمانه چنین و سلطان زمان نیز همین باشد به عوض صد خرابه، هزار خرابه پشت قباله دخترت اندازم.... گر مَلک این باشد و این روزگار زین ده ویران دهمت صد هزار ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
ذهن شما محیطی مقدس برای شماست. می‌توانید پنجره‌های آن را بسته و همه جا را تاریک کنید یا اینکه پنجره‌ها را باز کرده و بگذارید نور داخل شود. انتخاب با خودتان است. خورشید همیشه به قسمتی از زندگی‌تان در حال تابیدن است. به حرف‌هایی که در ذهنتان می‌زنید توجه داشته باشید. چون شاید فقط شاید، تنها چیزی که باید تغییر کند تا بتوانید شادی، عشق یا موفقیت بیشتری را تجربه کنید طرز فکرتان است. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 *مهمترین عامل سلامتی بانوان * 🔻 بیشتر آدما به ۸ ساعت خواب احتیاج دارند ولی این خواب ۲ صبح تا ۱۱ صبح به دردمان نمی‌خورد. این خواب باید ۱۱ شب باشه تا ۷ صبح، ۶ صبح، تا ۵ صبح، ۱۱ شبش برای ما ثابت است. 🔴 ولی اگر شما یک آدم پرکار هستید هرچند بعضی اوقات بانو خانه دار است، می‌گوید راحتترم شبها کارهای آشپزخانه رو بکنم مثلاً یک صبح سبزی پاک کنم. مثلاً تا یک ظهر هم می‌خوابد، این‌ها اشتباهات خیلی بزرگی است. ♨️ وقتی فرصت از دست می‌رود تنظیم هورمونی هم از دست می‌رود. بعد شما می‌گویید کاری بکنید که دلبندمان قدش بلندتر شود. شما ۱۲ سال گذشته را سوزاندید. هورمون رشد او را سوزاندید و حالا دنبال این هستید که قدش بلند شود یا مثلاً دنبال این هستید که ما هیچ کداممان کیست نداشتیم، حالا مثلاً دلبند من کیست دارد. ✴️ خب وقتی یک فرد با بی‌نظمی، ۱۲ سال ۱۳ سال ضربدر ۳۶۵ روز ضربدر ۲۴ ساعت اینگونه زندگی می‌کند، ببینید چه اتفاقاتی می‌افتد. این خواب شبانه خیلی خیلی برای ما ارزشمند است. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ با این ادم ها ازدواج نکن ❌️ . در انتخاب شریک زندگی خود دقت کنید تا بعد از ازدواج از انتخاب خود پشیمان نشوید💫 . انتخاب شریک زندگی شوخی نیست، ازدواج با فرد نادرست می تواند زندگی شما را خراب کند🥲 . برای داشتن یک ازدواج موفق ملاک هایی بسیار مهم را باید در نظر گرفت که شاید کمتر کسی به آنها توجه می کند و بعد از گذشت زمان متوجه اشتباه در انتخاب خود می شود❤️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیاست_زنانه مدیریت کار و زندگی با هم هست که آرامش و حال خوب رو میاره یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡