eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.9هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
「وَ ألقَیتُ عَلَیکَ مَحَبَةً مِنّی 」 +و تورا بین همه محبوب کردم..♥️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
-میگفت.. من کلمه ثواب را می‌دیدم و می‌خواستم ببینم این «ثواب» یعنی چه؟ مثل اینکه "ثواب" یعنی: همدیگر را حفظ کردن... @vlog_ir
23.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دمکنی خیلی کاراییش بیشتر از مدل های دیگه هست😍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کسانی نباش که رنج‌ هایت و گرفتاری هایت را از نگاه و چهره و حالت هایت به هر کس منتقل کنی! . یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅همه آدما دوست دارن در روابط عاطفی خودشون موفق بشن و طعم شیرین یک ازدواج بدون شکست رو بچشن. به همین دلیل هر فردی تلاش میکنه همسر و شریک آینده‌اش رو با دقت بالا و حساسیت انتخاب کنه. 📌اما گاهی اتفاق میافته بعضیا تو روابطی قرار میگیرن که برای ازدواج با هم‌ دیگه مناسب نیستن و در صورت ازدواج ممکنه به یک ضربه روحی جبران‌ناپذیر ختم بشه. انتخاب‌های اشتباه در زندگی میتونه بسیار سنگین تمام بشه و زندگی طبیعی آدما رو از حالت نرمال خودش خارج کنه. ✅در نتیجه شناخت و آگاهی از روابطی که برای ازدواج مناسب نیستن امری غیر قابل چشم پوشی هستش... یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقد درست بود یاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌸این چهار جمله ی کوتاه و بخاطر بسپار ۱_پادشاه جهنم خودت باش نه کارگر بهشت دیگران ...! ۲_همیشه با هم تراز خودت بگرد کوچیکتر کوچیکت میکنه و بزرگتر تحقیرت ...! ۳-از حرف مردم درس بگیر ولی هرگز به حرف مردم زندگی نکن ...! ۴-جوری خوب باش که اگر کسی ترکت کرد به خودش بد کرده باشه ...! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 👌دور دو نفر رو خط بکش؛ 👌اول اونی که جلو روت میگه میخنده ولی از شما جدا شد پشت سرت صفحه میزاره 👌دوم اونی که هر موقع بیکار و کسی دورش نیست یاد شما می افته 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند براي خوشمزه تر شدن قرمه سبزي 🤌🏻😍 اين كارارو انجام بديد و يه قرمه سبزي جاافتاده ي مجلسي خوشمزه تحويل بگيرين 😍 مطمئن باشين توي درست كردن قرمه سبزي زبانزد فاميل ميشين 🥰 پس سيوش كن كه حتما انجام بدي اين ٧ تا ترفند رو 🤌🏻 و بفرستش براي دوستات 😍 نكته هاي ديگه:🌸سبزي شنبليله حتما كمتر از سبزي هاي ديگه باشه 🌸ابغوره باعث خوشمزه شدن خورشت ميشه در انتهاي پخت اضافه كنين 🌸ليموعماني ها رو از شب قبل خيس كنين و بعد به خورشت اضافه كنين 🌸سبزي ها رو خوب و باحوصله سرخ كنين تا در نهايت يه سبزي تيره داشته باشين 😍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
❤️❤️ #چکاوک تته پته کنان در جواب نگاههای سرزنش بار و پر خشم و غضب و آه های پشت سرهمِ سرشار از اف
❤️❤️ کمیل که چهره اش به شدت در هم رفته بود؛ از جایش بلند شد و کالفه ونا آرام چند قدم برداشت .دگرگونی رفتارش متعجبم میکرد. پرسشگرانه به یوسف نگاه کردم. سرش را به نشانه ی تاسف تکان داد.رو به کمیل پرسیدم: -خب تو چرا برات مهم بوده؟ چرا از همون اول اصرار داشتی پرونده پروانه رو دوباره به جریان بندازی؟ قضیه چیه کمیل؟ نگاهم کرد، مغموم و ناراحت ! پریشان خاطر و ناراحت بود. انگار بغض داشت .آب دهانش را به سختی فرو برد و گفت: - پروانه ...خواهرم بود ! ناباورانه نگاهش میکردم .خدای من ! چه میگفت این مرد ؟!او برادر پروانه بود؟! یعنی...یعنی دایی داریوش؟؟ یعنی برادر زن ضیاءالدین؟ داشتم دیوانه میشدم، این حجم از خبرهای شگفت انگیز را، آن هم همه باهم به یکباره در یک شب ،نمیتوانستم تاب بیاورم! -آره ! همینقدر هم تعجب داره !ضیاءالدین دریاسالار گند زد به تمام دوران نوجوونی و جوونی من! تهمت هایی که آشناها و در و همسایه به پروانه میزدن ؛کمر پدرمو شکست و زمین گیرش کرد.که بعد از چند ماه به سکته اش داد و اونو از بین برد .مادرم دیگه شده بود یه مرده ی متحرک !که فقط بخاطر من زنده بود.من هم خواهرمو از دست دادم و هم پدرم رو! و مقصر اصلی تمام این اتفاقات تنها و تنها ضیاءالدین دریاسالار هست و بس! اون مارو بدبخت کرد. خواهردسته گلم و پدرم رو ازم گرفت. اصلا یکی از دلایل اصلی من برای ورود به این شغل همین بود.چکاوک من باید قاتل خواهرمو ،عامل مرگ پدرمو پیدا کنم .و تا پیدا نکنم دست بر نمیدارم . و از نظر من، ضیاءالدین دریاسالار مجرم اصلی این پرونده و قاتل واقعی پروانه هست! آنقدر این حرفها برای من سنگین و غیرقابل تحمل بود که ناخودآگاه سرم گیج رفت و روی مبل ولو شدم و دیگر هیچ چیز نفهمیدم !با احساس قطرات آبی روی صورتم به هوش آمدم . یوسف بالای سرم ایستاده بود و پشت سر هم صدایم میکرد. کمیل هنوز روی صورتم آب میپاشید. -بسه کمیل !نپاش دیگه !چشماشو باز کرد! هنوز سرم گیج میرفت .سعی کردم به سختی بلند شوم. کمیل با لحنی نگران گفت: -هنوز بلند نشو .هنوز روبراه نیستی .یک کم دیگه دراز بکش چکاوک. صدای یوسف نگران بود. بیشتر عصبی بود. با تمام حال بد من ، نتوانست خود را کنترل کند . داد کشید و گفت : -گفتم پاتو از زندگی اینا بکش بیرون .لعنت بهشون! لعنت به همشون. وای یوسف !تو نمیدانی! نمیدانی !شما دو نفر مقابل چشمان من برای من دلیل و برهان می آورید که مردی که شوهر من است ؛که اولین مردیست که قلب مرا لرزانده است ؛که دارد تمام قلبم را به تسخیر خود در میاورد؛که من به او اجازه داده ام مرا ببوسد؛که من خیلی از اولین هایم را با این مرد تجربه کرده ام؛ قاتل است ! بدون اینکه بلند شوم؛ همانجا روی کاناپه ،توی خودم مچاله شدم !پاهایم را در شکمم جمع کردم و خودم را بغل گرفتم و زدم زیر گریه. -چکاوک ! -دست از سرم بردارید. میخوام اینقدر گریه کنم که بمیرم .دیگه تا صبح یک کلمه با من حرف نمیزنید. بخدا اگه یکبار دیگه اسممو صدا کردین خودمو از پنجره پرت میکنم بیرون ! صدای کمیل را شنیدم که به یوسف میگفت -بخدا میکنه! از این دختر عموت هیچی بعید نیست .همین که چش و چالمون رو در نیاورده ، جای شکرش باقیه! یوسف آهی کشید از سر ناچاری! شنیدم که آرام به کمیل میگفت: -خیله خب! تو برو تو اتاق بخواب !من همینجا مواظبش میمونم !تا یک کم آروم تر بشه. یعنی ... امیدوارم ! دیگر چشم هایم را باز نکردم. سعی کردم بخوابم . کمی بعد پتویی روی خودم احساس کردم .کاملا زیر پتو مچاله شدم. اشک هایم بند نمی آمد .جان کندم تا خوابم ببرد،دم دمای صبح بود که از شدت سردرد بیدار شدم و به دنبال مسکنی به آشپزخانه رفتم -دنبال چی میگردی چکاوک؟ صدای یوسف بود ! هینی کشیدم و دستم را روی قلبم گذاشتم ! -ترسوندی منو ! -بگو چی میخوای تا برات بیارم ! -دنبال قرص سردردم . درحالی که به آشپزخانه وارد میشد سرزنش بار گفت : -ارزش داره خودتو اینقدر اذیت کنی؟! تو کی تا حالا اهل قرص مسکن و این حرفا بودی؟ کلافه قرصی از یخچال بیرون آورد و به دستم داد. موشکافانه نگاهش کردم . -ولی انگار تو هستی !اخم هایش در هم بود. -اصلا نمیتونم این حد از حساسیتت نسبت به این خانواده رو درک کنم .همین الانش هم دیر نیست برای اینکه پا تو از توی این قصیه بکشی بیرون ! -منظورت چیه؟یوسف به اتاق کمیل نگاه کرد و وقتی از خواب بودنش مطمئن شد؛ آرام رو به من گفت: ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺