دوستانهها💞
#ترنج - ناراحتم. هر چی بگه حق داره. هر توضیحی بخواد واسش میدم اما می تونم بپرسم به شما چه ربطی دا
#ترنج
اینو که خودم شنیده بودم. دیده بودم. عمو به تو گفت با من ازدواج کنی اما تو قبول نکردی. گفتی از من خوشت نمیاد. یکه خورد.
- بازم باور نکردم. باورم نشد عمو بد باشه. ازم فرصت خواست تا بهم ثابت کنه. من چه می دونستم میلاد جاسوسه. چه می دونستم دنبال یاشاره. من فکر می کردم منو دوست داره. فکر می کردم دل اونم از جداییمون خون شده. دوست داشتم این جوری فکر کنم که یه کم از درد اون زخمی که غرورم خورده بود کم بشه. دلم می خواست باور کنم مجبور شده که رفته. می خواستم باور کنم اون "دوستت ندارمی" که گفت دروغ بوده. بعد یهو همه چی قاطی شد. همه جا به هم ریخت. کسی که قرار بود شوهرم باشه با کسی که قرار بود مادر شوهرم باشه اومدن تو خونه و دستبند زدند به یاشار و ثمر. سندها راست بودن. یه گواهی انداخت جلوم که نشون می داد بایام خودش رو کشته. حرف از ناامیدی می زنی؟ تو چه می دونی ناامیدی چیه؟ ناامیدی خود من بودم. ناامید من بودم از عشقم» از عموم» از مادرم» از تموم آدمای این خونه. از هر کی که می شناختم. اما بازم نمی خواستم فرار کنم. نمی خواستم از خونه برم. با تموم اون اتفاقا به فرار حتی فکرم نکردم. ناامیدی به فرار وادارم نکرد. نامردی میلاد و حبابی که ترکیده بود وادارم نکرد. تو وادارم کردی, تو با تهدیدات, تو با حرفات! یادته تو شرایطی که داشتم از پا در می اومدم چیا بهم گفتی؟ حرفات یادته؟ گفتی من مقصر مرگ یاشارم. گفتی من باعث شدم بچه های یاشار یتیم شن. گفتی کاری می کنی آرزوی مرگ کنم. کاری کردی که خودکشی رو به عذابی که تو واسم در نظر گرفته بودی ترجیح دادم. خودم رو کشتم که از دست تو نجات پیدا کنم اما نشد. بازم برگشتم به خونه. نمردم اما بازم نمی خواستم فرار کنم. ولی خبر مرگ یاشار رو که آوردی مثل عزرائیل بهم نگاه کردی. اون نگاهت هفت ماه تموم کابوس شب و روزم بود. باور کردم که می خوای انتقام یاشار رو از من بگیری. تو باعث شدی من فرار کنم. بلایی که تو خیابونا ممکن بود به سرم بیاد رو ترجیح دادم به بلایی که تو می خواستی به سرم بیاری. می دونی چرا؟ چون یه عمر ازت ترسیدم. یه عمر وادارم کردی ازت بترسم. تو باعث شدی من با یه کوله از خونه برم. نه پول، نه میلاد، نه عمو، نه مامان, نه بابام؛ هیچ کس عامل در به دری من نبود. تو باعثش بودی چون می دونستم از من متنفری. چون می دونستم دنبال بهونه ای سر به نیستم کنی. هفت ماه تموم با وحشت تو خوابیدم. فوبیای یاسر داشتم. هر لحظه منتظر بودم از یه جایی سر در بیاری و رو سرم خراب شی. روزی که پیدام کردی طوری ترسیدم که ماشین به اون گندگی رو ندیدم و له شدم. تو چه می دونی ناامیدی چیه؟ معنی ناامیدی منم. ناامیدی منم که از همه ناامید شدم. تو از درد بابات و داداشت میگی از هفت ماه من خبر داری؟ می دونی چه جوری گذشت؟ به هر دری زدم که یه کم آروم بگیرم. سیگار کشیدم. مشروب خوردم. به زمین و زمان فحش دادم. قایم شدم. تو خونهی غریبه ها سنگر گرفتم. می خواستم از ایران برم. همش به خاطر این بود که نمی خواستم دوباره برگردم تو این خونه و هر روز با دیدن تو و شنیدن حرفات و طرز نگاهت شکنجه بشم. آره همه چی رو نقد کردم چون ترسیده بودم. چون فکر می کردم اگه پول داشته باشم می تونم از خودم محافظت کنم. انگار هر لحظه کسی با تبر به پشت زانوهایم ضربه می زد اما نمی خواستم زمین بخورم. نمی خواستم ترحم کسی را جلب کنم.
- می دونی چند بار مزاحمم شدن؟ می دونی واسه این که بلایی سرم نیاد هزار جور اسپری فلفل و چاقو و تیزبر تو کیفم گذاشته بودم؟ می دونی منی که یه شب دور از مامانم نخوابیده بودم چی کشیدم از اون همه تنهایی و توهم و ترس؟ می دونی عامل همه اینا تو بودی؟ می دونی به اندازه تک تک موهای سر خودم و تو ازت متنفرم؟ دوباره محکم به سینه اش کوبیدم. دریغ از یک سانتیمتر جا به جا شدن!
- می دونی؟ این بار هر دو مشتم را به سینه اش کوفتم و جیغ زدم.
- می دونی؟ دستم را بالا بردم که سر و صورتش را آماج حملاتم کنم. می خواستم چشمانش را از کاسه در بیاورم اما صدای ظریف
و ضعیف ثامر اجازه نداد.
- بابا؟
چنان عدسی های چشم من و یاسر به هم دوخته شده بود که بار اول هیچ عکس العملی نشان ندادیم.
- بابا؟
یاسر دندان های کلید شده اش را از هم باز کرد و گفت:
- جانم بابا؟
- چرا داد می زنین؟ دعوا می کنین؟
چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید و یک قدم عقب رفت. هرچه خشم داشت بر سر انگشتانش ریخت و داخل موهایش خالی کرد و ثامر را در آغوش کشید.
- دعوا نمی کنیم بابا. داریم حرف می زنیم. چرا بیدار شدی؟
ثامر دستان کوچکش را دور گردن پدرش محکم حلقه کرد.
- صداتون بلند بود. ترسیدم. خاله ترنج می خواست کتکت بزنه؟
کم کم به قباحت کاری که کرده بودم پی می بردم. کورمال و لرزان دنبال دیواری برای تکیه زدن می گشتم.
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
شوهرم میگه اسلام اجازه داده #صیـغـه کنم🤬
هرچی بهش میگم اخه مگه من چی کم دارم اصلا توجه نمیکنه😔
بعد از کلی گشتن با استاد هژبری اشنا شدم و
تازه فهمیدم #خیانت_همسر سه دلیل داره که من
با کار کردن رو اون میتونم جلوشو بگیرم👇👇
https://eitaa.com/joinchat/554762398C1ad254f3c8
🤦♀خجالتو بذار کنار ، این چندتا کاری ک میگم و برای شوهرت انجام بده☝️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان
ای گل فاطمه! یابن الحسن! آقاجانم!
بشنو داد همۀ را بشنو صدای همه ی را
کربلایی؟ نجفی؟ سامره ای؟ یا مشهد؟
هر کجا هستی خالی کن جای همۀ را
زائران حرم جد تو را می بخشند
امشب آقا بده پس کرب و بلای همه ی را
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
از کمردرد و سیاتیک شب خوابت نمیبره⁉️
پدرم کمر درد شدیدی داشت و درد سیاتیکش امانش بریده بود، راه های زیادی برای درمانش طی کرد، خیلی از دکترها گفتن عمل جراحی کند❌..
تا اینکه با این کانال آشنا شدند و از عمل جراحی نجات پیدا کردند.🤲 واقعا معجزه کرد.
اینجا وارد شید و شما هم درمان بگیرید👇
https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5 ⁉️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
از درد دیسک کمر راحت شو 😎🥤💊..
➜𓂅https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5
فقط کافیه بکوبی رو لینک😉☝🏻♥٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
💥یکی از#طلاب_قمی زده تو کار
فروش دوربـیـن اونم #قسطی😍
✅ جنس اصلی وسالم
✅ #آموزش_رایگان_بیمه_رایگان
✅🏅۷ سال سابقه فروش در ایتا
😍#تخفیف_ویژه وجشنواره فروش #اقساطی به مناسب دهه کرامت و میلاد امام رضا ع
بزرگترین کانال تخصصی دوربین ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2631401497C35f61b5dde
🚛#ارسال_رایگان به سراسر کشور👆
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
🔥 تابستانی پرازهیجان و آموزش بابزرگترین و تخصصی ترین کانال ایتا با ۷ سال سابقه👇
https://eitaa.com/kdm1389
😍 از سرتاسر ایران مخاطب دارن 😍
💰 فروش #اقساطی
✅ کلی ترفندوآموزش رایگان ولاکچری😉
🚚 ارسال رایگان ،سریع و مطمئن
✅😍 زودتر عضو شو تا پاک نشده👇
https://eitaa.com/joinchat/2631401497C35f61b5dde
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️میخوای یه آش خوشمزه درس کنی امّا #اندازشوُ بلد نیسی⁉️
♨️نمیدونی هر بسته رشته آش برا چن نفره؟🧐
♨️یا برا یه کیلو سبزی آش چقدر حبوبات بریزی که نه کم باشه نه زیاد؟☹️
دیگه برا نذری و دورهمیات از کسی سوال نکن❌
بیا اینجا خودت یه آش محشر جا افتاده درست کن🍵👇
https://eitaa.com/joinchat/3365077283Cd7e8e93d81
💯فوت و فن #آش_رشته_نذری یک نفر تا صد نفر اینجاست😍👆