eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
گوشت چرخ کرده قلابی خوشمزه 😋 مهمون سرزده اومد گوشت تو خونه نبود پولم دستم زیاد نبود فکری به سرم زد رفتم ... خریدم🙈 اوردم چرخ کردم شد گوشت چرخ کرده قلابی🤦‍♀😁بیا ببین چی خریدم و چکار کردم مهمونها کلی تشکر کردن هیچکسم نفهمید گوشت نبود👇😜 https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی لازمه زاویه ی دیدت رو عوض کنیم . ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
۲۵ متن زیبای شکرگزاری روزانه از خدا🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/2971533943Cd97bb9573d
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
4_5911001835505717861.mp3
9.69M
تراپی !؟ نه ممنون این کانال هست 😌 ╮╰هم هر شب موزیک بی‌کلام ╯╭می‌ذاره ، هم تکه هایی از کتاب ╮╰های معروف دنیا می‌ذاره ، ╯╭و یجوریه که شما با خوندنش انگار ╮╰کل اون کتاب رو خوندی ╯╭ا🌱 https://eitaa.com/joinchat/3839164601C79fa69a25b
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
❤️❤️ #چکاوک داریوش سوییچش را از روی میز کنارش برداشت .نمیخواست جواب دهد !غلطی کرده بود که نمیخوا
❤️❤️ عاشقانه ها در حدود یک پارت حذف شد😕 چکاوک از ترس خودش را در آغ....،؛؛: انداخت. -وای خدایا !شمام شنیدین؟من هرشب و هرشب این جیغا رو میشنوم .اما اینبار خیلی وحشتناک تر بود.من..خیلی میترسم! هراسان و سراسیمه او را از خود دور کردم و از جایم بلند شدم .آنقدر هراسان بودم که حواسم نبود باید از او دلجویی کنم و ترسش را التیام بخشم .آنقدر هراسان بودم که او را فراموش کردم .متعجب و حیرت زده و مغموم نگاهم میکرد ! -ببین.. ببین عزیزدلم! اصلا نترس! چیزی برای ترس وجود نداره.ببین !من باید برم! یعنی مجبورم! یعنی نگرانم!ناباورانه و با حیرتی پر درد ،مرا که دکمه های پیراهنم را میبستم نگاه میکرد.باورش نمیشد حاضر شده باشم از این شب و این موقعیت و این رضایت مسلمش بگذرم و تحت هر شرایطی رهایش کنم .میدانستم که دارم گند میزنم به این رابطه ی تازه بند خورده وترمیم یافته !میدانستم که با ترک الان او دارم بزرگترین اشتباه زندگیم را میکنم !میدانستم احمقانه ترین کار دنیا این بود که درحال حاضر از کنار اویِ دلبر و آماده برای دیوانگی و عاشقی بروم! اما چاره ای نداشتم .نگران بودم! این جیغ مرا بیش از حد نگران کرده بود !دکمه هایم را بستم که موبایلم زنگ خورد.حاج داوود بود.در مقابل چشمان ناباور و حیرت زده ی چکاوک جواب دادم: -بله بابا !شنیدم !همینجا تو عمارتم !بررسی میکنم !نگران نباشید!تماس را قطع کردم و در مقابل چکاوک نشستم .خشک شده نگاهم میکرد! -باید برم چکاوک !باور کن به هیچ عنوان نمیخوام این شبو از دست بدم،اما این اتفاق لعنتی ..خواهش میکنم درکم کن .اصلا نمیخوام توی این حال و روز هردومون ،این خونه رو ترک کنم. اما ...قسم میخورم چاره ی دیگه ای ندارم! در ساختمونتو قفل کن و با خیال راحت بخواب! خداحافظ عزیزم!و پیشانیش را ب،؛؛وسیدم و او را ترک کردم! او را ترک کردم !و من لعنتی آنقدرحواسم پی آن صدا و اتفاقات پیش آمده بود که اشکهای نازش را که از گوشه های چشمهای زیبایش سر خورد و روی قلبش چکید؛ ندیدم! *چکاوک* مرا رها کرد و رفت! او مرا در آن حال آماده ی پذیرشش ،رها کرد و رفت! او مرا خرد کرد و رها کرد و رفت! باورم نمیشد! باورم نمیشد،سر جایم خشکم زده بود !مسیر رفته اش را نگاه میکردم. و اشک میریختم .اما توانایی حرکت نداشتم! باخودم ،در ذهنم تکرار کردم هیچ چیز نیست. اتفاق بدی که نیفتاده! فقط او مجبور شده مرا روی این تخت رها کند و از آغوشم دست بکشد و برود !فقط مجبور شده! اما لعنتی..او ،به هر دلیل مهم و حیاتی ای که بود؛ مرا رها کرد و رفت! مرا رها کرد و رفت !نه فقط چشمانم ،که تمام وجودم اشک میریخت !و حقیقت این بود؛ او در کمال سنگدلی ،منِ دیوانه شده و حاضر شده برایش را ترک کرده و رفته بود! مرا از میان آغوشش جدا کرده و رفته بود! به خاطر صدایی که شبها کابوس من شده بود !بخاطر جیغ یک زن !!! موبایلم را برداشتم و شماره ی کمیل را گرفتم. داشتم خفه میشدم .داشتم میمردم !داشتم دیوانه میشدم! احساس بد تحقیر شدن ،در تمام وجودم ریشه دوانده بود !با صدای بی حوصله اش جواب داد . -سلام ! -کمیل...کمیل...و دیگر نتوانستم تحمل کردم .های های گریستم .نگران و برآشفته گفت: -خدای من! چکاوک !گریه میکنی؟! کجایی تو دختر؟! چی شده؟ -کمیل !بیا منو از این جهنم کوفتی ببر !حالم خیلی بده! -باشه عزیزم !باشه ! آروم باش. الان میام .گریه نکن دختر! اومدم ! نیم ساعت بعد در اتومبیلش بودم. روی صندلی اتومبیل دو زانویم را در شکمم جمع کرده بودم و به خودم اجازه داده بودم با صدای بلند گریه کنم. سکوت کرده بود و اجازه داده بود هرچقدر میخواهم اشک بریزم تا خالی شوم .وقتی که آنقدر اشک ریختم تا گریه ام به هق هق تبدیل شد؛ با صدایی پر از درد گفتم: -امشب.. امشب.. بعد رفتن تو ،ضیاء پیشم موند. همه رفتن .من موندم و ضیاء و.. اون خونه ی خالی ..!نگران نگاهم کرد. میترسید از کلماتی بعدی که قرار بود بر زبانم جاری گردد. -کمیل من.. امشب.. اینقدر دلم.. براش تنگ شده بود که.. به درخواستش.. جواب مثبت دادم و... صدای گوش خراش ترمز اتومبیلش هم نتوانست مرا از آن حال و هوای بد جدا کند. ناباورانه، مستاصل ،دیوانه شده ،نگاهم کرد! -تو.. تو چیکار کردی چکاوک! -حماقت !بهش اجازه دادم.. اجازه دادم.. هرکاری میخواد بکنه ..من.. من... منِ احمق.. دوستش دارم! آخه از یه عاشق...چه انتظاری میشه داشت ... -اون..اون ..چه غلطی کرده...چکاوک؟ کمیل داشت قالب تهی میکرد. داشت میمرد! -حرف بزن دختر! خواهش میکنم حرف بزن! -قبل از اینکه.. قبل از اینکه.. بخواد.. کاری بکنه... صدای بلند و وحشتناک جیغ یک زن.. باعث شد اون هول شده و هراسون.. از من دست بکشه و.. منو ترک کنه و.. با رفتنش تحقیرم کنه. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
. ⭕️ ❌️عضو این کانال نشو❌️⭕️ اگر میخوای کیک هات خراب بشه 😔 عضو این کانال نشو اگر میخوای تو کل فامیل مسخره ات کنن ☹️ عضو این کانال نشو اگر میخوای شوهرت ازت ناامید بشه 😢 عضو این کانال نشو ⭕️ من که عضو شدم اما تو نشو 😜 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1795031359Cd6f4be53c5
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
🧕دخترا: کو پسر مسئولیت پذیر مؤمن؟! پسرا : کو دختر کم توقع؟! 😍 ▣⃢💞کافیه به جمع ۳۰ هزار نفری ما بیای تا دختر پسرهای مومن و کم توقعی که حاضرن زندگی رو عاشقانه و ساده شروع کنن ببینی. ▣⃢❤️ دیدن فرم دختر و پسرهای مومن به تفکیک شهر و سن👇 https://eitaa.com/joinchat/2442789102Ce5839760ce با مجوز رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی
یکی از بزرگان میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند. یک روز مرا دید و گفت:  سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟ گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت:  قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند... از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد. سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
😈😈 😈😈 اگه میخوای بیای تو این کانال ،حتما یه قبر برا خودت بزار کنار 🔥چون ممکنه از خنده بزن رو که نیازت میشه ⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰ من که رفتم داخل!الان مُردم از خنده 🤪🤪 https://eitaa.com/joinchat/1425080964C2fb4ffd2a4 نره برا خودت قبر بخری 🤪🤪
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
ورود دخترا ممنوع🚷🚷❌❌ اینجا همش کلیپ های طنز پسرونه هست 😱😱😱😱😱😱😱😱 https://eitaa.com/joinchat/1425080964C2fb4ffd2a4😱 😱😱😱😱😱😱😱😱 سریع پاکش کن نزار دخترااااا برن تووش🤭🤭😱👆