هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
.
🪒دیگه ژیلت لازمت نمیشه🪒
⭕️دوســت داری موهای زائد بدنــت کم کم ضعیف بشـــه و در نهــایت از بیــن بره😍🥳
🟢💯با جایگزینی نــــــوره به جای #لیزر و ژیلت هم باعث پیشگیری از ســـــرطان میشی و هم می تونی کــــمتر از 4دقــــیقه
موهای زائد رو رفع کنی👌🏻
🪔 نوره بدن 🪔نوره صورت
✋ دیگه وقـــتشه با پکــیچ موبری نوره اعــلا
با موهای زائــدت بای بای کنــی😍😌👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
🔴هنوز این همه پول میدی آرایشـــگاه
برای موهای زائد بدن و صـــورتت ؟😳 🤦♀
🟢 خودم به حدی از موهای زائد خسته شده بودم که از ترس به سمت لیزر و تیغ و ژیلت رفته بودم🤦♂
💯👀بیا اینجـــا به جای اینکـــه 4 ســاعت توی نوبت باشــی کارتو 4 دقیـــقه ای تموم کن و پرنســس شـــو 🥰👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
#تقویم
✴️ دوشنبه 👈21 خرداد / جوزا 1403
👈3 ذی الحجه 1445👈10 ژوئن 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
📛تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
📛از امور اساسی مثل ازدواج و دیدارها پرهیز گردد.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶مناسب زایمان و نوزاد روزی دار و عمر طولانی دارد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️پیمان نامه و عهدنامه نوشتن.
✳️خرید احشام.
✳️انواع جراحی ها.
✳️کندن چاه و جوی و کانال آب.
✳️و آغاز درمان و معالجات نیک است.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند چنین شبی دهانی خوشبو و دستی دهنده دارد.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث طول عمر می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث ضعف مغز می شود.
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 4 سوره مبارکه "نساء " است.
و اتوا النساء صدقاتهن نحله....
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی و یا هدیه ای به او برسد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما.
تقویم همسران
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
📍مرکز شومیز مجلسی ایتا اینجاست🤩
خودم این #تولیــدی رو پیدا کردم
لباساش خیلی شیک و خــاصه 🥰
۵۰ تومن ارزونتر از بازار 😳
ضمانت مرجــوع هم داره ✅️
پرداخت درب منزل قــــــم 💸
▣⃢ شومیزای اینجا رو هیــــشڪی نداره 😎
زود بیا ببین تا سایزت تموم نشده 👇🏻🏃🏻♀️🏃🏻♀️
https://eitaa.com/joinchat/3775201283C5afb03f714
🔴تخفیف و #ارسال_رایگان فقط تا فردا🔴
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌸ميان آرزوی تو
✨و معجزه خداوند،
🌸ديواری است به نام اعتماد!
✨پس اگر دوست داری
🌸به آرزويت برسی
✨باتمام وجود به او اعتمادکن
🌸خدایا دراین شب زیبا
✨آرامشی از جنس خودت
🌸را نصیب دوستانم بگردان
شبتون بخیر ✨🌸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
شروع داستان زیبا و هیجان انگیزه #رویای_زندگی
🥀وقتی یازده سالم بود منو به مردی هفتاد ساله که زنش مرده بود شوهر دادن به همین سادگی ….
نه کسی نظر منو پرسید نه صلاحم رو در نظر گرفت آقام کارگری ساده بودو در آمد کمی داشت پس وقتی زن های محلی منو برای اون پیر مرد پولدار در نظر گرفتند نه نگفت....
https://eitaa.com/joinchat/4035838326C397aba6a5b
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
سید کاظم روح بخش رفته حج و یک سفر مجازی ساخته واسه جامونده ها👌
قدم قدم همه چیو نشون میده و داستان اش رو میگه، حس می کنی اونجایی با حاجیا، پیشنهاد می کنم دنبالش کنی👇
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
⭕️ تو ذی الحجه اسم مینویسه، برات طواف نیابتی میره، کار نو و جدید
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
یادته دو روز پیش بهت گفتم سیدکاظم روح بخش رفته حج و یه سفرمجازی ساخته؟
برای طواف نیابتی گفت اسم بنویسید
۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اسم نوشتن😳
این خیلی جالبه👏
این هفته هم بازم طواف نیابتی میره
میگه: هنوز اصل کاری مونده و بلاگری مدینه و عرفات و منا... از این سفر مجازی جا نمون که حیف واقعا👇
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
دوستانهها💞
#چکاوک -موهای قشنگی داری دخترم! الکی نیست که ضیاءالدینم رو پاک از راه به در کردی ! خندیدم و او
#چکاوک
و میدانست الان وقت چیست! نگران هم بود. نگران محبت بین ما !که نکند هنوز که درست و حسابی شکل نگرفته؛ در لابه لای خجالتهای چکاوک و درشت خویی من از بین برود و ناپدید شود !شاید هم به حساب خود میخواست شعله ی محبت و عشق زن و شوهری را تشدید کند. بنابراین گفت:
-چه خوب شد رسیدی پسرم میخوام اندازه ی لباس عروسمو بگیرم، دست تنهام و کمرم درده! نمیتونم سرپا وایسم،بیا یه کمکی برسون،
بعد رو به چکاوک گفت:
-عزیزم وایسا تا اندازتو بگیره .اینجوری نشسته که سایزت درست درنمیاد. بیا ضیاءالدینم این متر خیاطی رو بگیر.
چکاوک با خجالت اطاعت کرد. وسط اتاق ایستاد. و حالا بود که دلیل شرم و خجالتش را مفهمیدم. لباس نازک حریری و بازش داشت به کشتنم میداد !حتی بعد از آن شب هنوز از من رو میگرفت !دل من رو به سقوط بود.خانم جان گفت:
-ضیاء بیا این متر رو بگیر مادر حواست کجاست!
شرمنده از حواس پرتی ام که باعث و بانی اش تماشای لذت بخش تن خوشگل زنم بود؛ متر را از خانم جان گرفتم و در مقابل چکاوک ایستادم.
در نهایت من رو به غش بودم و چکاوک از خجالت داشت آب میشد.مطابق خواسته ها و راهنمایی های خانم جان ،تمام سایزها را گفتم.
خانوم جان به سایزها نگاهی انداخت و با شیطنتی بچگانه رو به من گفت:
-ماشاا... هزارماشاا... به عروسم !پسرم همیشه خوشگل پسند و خوش پسند بود!
چشمهای من رو به خماری بود که خانم جان بساطش را جمع و جور کرد تا برود.آتش و شور عشق به پا کرده بود و حالا با لبخندی بر لب ما را ترک میکرد، این شیطنتها از مادرم بعید نبود.چکاوک خواست او را بدرقه کند.
-نمیخواد بیای مادر! مگه کجا میخوام برم. شام تا یک ساعت دیگه آماده میشه، دیگه بیاین اون ور!
مادرم که رفت؛ به چهارچوب در اتاق خواب تکیه دادم و کلافه نگاهش کردم. زیر لب گفتم:
-باید بگم تف تو روح کوروش با این لباسا !چکاوک هنوز نگاهم نمیکرد. دختر بیچاره آخر چطور میخواست نگاهم کند. با چشمهایم داشتم تمام او را میخوردم .بریده بریده گفت:
-این...لباسو.. ماهی جان...گفت بپوشم که.. سایز درست دربیاد،حالا...میشه بری.. تا عوضش کنم؟
ابروهایم را بالا انداختم و نچ کشداری حواله ی صورت نازش کردم.معترض و خجالت زده نگاهم کرد.
-بدجنس نشو!
یک قدم به سمتش برداشتم .درحال یکه سعی میکرد لبخند محو روی لبش را مخفی کند یک قدم به عقب برداشت .
-ضیاءالدین !شیطنت نکن!
حالا به دیوار چسبیده بود. در مقابلش ایستادم و درحالی که دستم را به کمر زده بودم و در یک سانتی متری او ایستاده بودم ؛با حس مالکیتی
بی حد و حصر ،با ذوقی بینهایت ،و با دیوانگی هایی که در انتظار انجام ،در پشت چشمهایم مانده بود نگاهش کردم .داشت زیر بارش بی وقفه ی نگاهم جان میداد این زیباروی ناز با
این لباس های دلبر !لب گزید و گفت:
-هی مرد گنده! قصد و غرضت چیه؟!
در یک حرکت ناگهانی دستم را کنار سرش روی دیوار گذاشتم و صورتم را در میلیمتری صورتش نگه داشتم .هین آرامی کشید ودستهایش را به حالت دفاعی، به رسم عادت روی سینه اش در هم زنجیر کرد.تا حایلی درست کند بین منو خودش! پچوارانه در صورتش گفتم:
-قصد و غرضم داره دیوونم میکنه ! وای اگه بدونی!قفسه ی سینه اش حالا بالا و پایین میشد. رنگ نگاهش داشت تغییر میکرد و از خجالت و شرم و مقاومت ،رو به خواستنی
شیرین تغییر مییافت .امکان نداشت این دختر بتواند در برابر من تاب بیاورد و مقاومت کند،تجربه به من میگفت دل نازش الان ب.... میخواهد .از همان ها که دیوانه اش کند و قلبش را بلرزاند.چشمهایم....
-دل نازنینم چی میخواد؟!
-دلِ...من؟...هی ..هیچی... نمی..خواد..
-واقعا نمیخواد؟! باشه.... و او چشمهایش را بر هم گذاشت .
....
اما شیطنت من حالا حسابی گل کرده بود. چشم هایش بسته بود و من چانه اش را نرم ب....م و عقب کشیدم چشمهایش را باز کرد و ناباورانه نگاهم کرد. باورش نمیشد .....
-بریم شام؟به وضوح بغ کرد و چشمانش پر از ناراحتی شد .دست خودش نبود که اخم هایش در هم رفت و صدایش رنگ غم گرفت و گفت:
-شما برید، منم لباسمو عوض میکنم و میام!
یک تای ابرویم را بالا برده بودم .
-اخم کردی چرا خانومی؟!
-اخم ؟! من اخم نکردم !چرا باید اخم کنم!
-گفتم شاید ،یه وقت ،چیزی باب میلت نبود!
-نه خیر هم !بیخودی حرف برام درنیارین!
بعد به سمت دراتاق رفت و کنار آن ایستاد .
-خب...اگه میشه... برین بیرون...تا من... لباس عوض کنم.
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
با 🔥 پرده های آماده 🔥
خیلی سریع و راحت
پرده خونتو عوض کن 😌
اگه میخوای اعتماد به نفست پیش #مهمونات بالا بره خونتو شیک کن💖
🏠 پرده لباس خونست
بهترینش رو از من بخواه 😎👇
https://eitaa.com/joinchat/381551065C17f44214ff