♥️ℒℴνℯ♥️
طرح رخسار تو در برکه، دل از مهتاب برد
غمزه ای از ناز چشمانت ز چشمش خواب برد!
#فاطیما_توحیدی
💞🍃@lovely_lifee💞
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میوه خشک درست کن ارگانیک و بدون مواد نگهدارنده
🍓🍑🍊🍐🍎🍏🍌
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
Basem Karbalaei - Lish Takher Abbas (320).mp3
25.79M
🍃🌸🍃
🎧 با نوای باسم کربلایی
من البین ، یا حسین
من زغری ، وشاب الراس
تانیت نادیت ، لیش تاخر عباس
#ماه_عزای_حسین
#باسم_کربلایی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
♥️ℒℴνℯ♥️
هر چہ گشتم
در بساطم شعر نیست.!!
ساده تر می گویم امشب
#شـب_بخـیر
💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند پالتو رو ساده و شیک ببند
#ترفند
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃❤️🍃 #گلچهره تا ظرفها رو ببرم بشورم هر روز اون پسر میومد با اسبش از کنار چشمه رد میشد و نگاهم م
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#گلچهره
خجالت میکشیدم نگاش کنم .صداشو صاف کرد این طبق خیلی سنگینه چطور میذاریش رو سرت!؟سردرد میگیریکاش میتونستم کمکت کنم سر بلند کردم مهربون نگاهش کردم با صدایی که خودم به زور میشنیدم گفتم + من دیگه عادت کردم نفس عمیقی کشید و گفت آب چشمه هم خیلی سرده اذیت میشی میخوای من لباس ها رو برات بشورم؟
آروم خندیدم قند تو دلم آب شد، با صدای خندم خوشحال شد راستی اون دختر که هر روز باهات میومد چرا نیست؟ +خواهرمه مريض شده، دیگه خانوم جونم گفت تنها بیام خیلی خوشحال شدم که تنها دیدمت
شاخه گلی از جیبش در آورد و گرفت سمتم هر روز برات گل میارم ولی جلو خواهرت نمیشد که بدم بهت... سر بلند کردم با دیدن شاخه گل نرگس لبخندی زدم گل رو گذاشت رو موهام کنار گوشم خوشگل تر شدی... ضربان قلبم رو هزار بود دستام میلرزید.حتم داشتم که صورتم قرمز شده، با خجالت سرمو زیر انداختم تو عمرم هیچ دختری به خانومی تو ندیدم اسمت چیه؟؟ با لکنت زبان گفتم گلچهره تک خنده ای کردچقدر قشنگ خندیدچه اسم قشنگی داری اسم منم يوسفه.. دوباره نگاهش کردم، غرق چشماش شدمچه بوی خوبی میداد، دستی رو موهام کشید و گفت دوست دارم سرمو انداختم پایین انگار که بدنم میلرزید استرس داشتم نکنه کسی ما رو با هم ببینه انگار که متوجه نگرانیم شد که گفت:من دیگه میرم یه وقت کسی مارو باهم نبینه مواظب خودت باش دوباره دستی به موهام کشید و فورا سوار اسبش شد.فوری لب زدم شما هم مواظب خودتون باشین.لبخندی زد و لحظه آخری که نگاهم کرد گفتبازم هم دیگه رو میبینیم به خدا می سپارمت.و آروم آروم راه افتاد به رفتنش نگاه کردم چقدر هم صحبتی باهاش لذت بخش بود.نفس عمیقی کشیدم همین که از چشمه دور شد طبق رو برداشتم و از لا به لای درخت ها به اطراف چشمه نگاه کردم هیچکس نبود، خیالم راحت شد و سریع خودمو رسوندم به چشمه دستامو بردم تو آب تصویرم رو آب زلال مواج افتاده بود. چشمام رو دوختم رو گل نرگسی که کنار گوشم بود لبخندی زدم و گل رو برداشتم و بوییدمش بوی عشق میداد... ای کاش میتونستم ببرمش خونه ولی میدونستم که برام دردسر میشه گل رو پر پر کردم تو آب.. از اون جا بود که عشق منو يوسف شروع شد ولی افسوس که عمر عشقمون خیلی کم بود مثل عمر گل نرگس..
🌺🌺