-.•
«لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ
إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ...»
.
از ناامیدی در هرجایی
می شود به خدا پناه برد،
حتی از تاریکیِ شکم نهنگ . .
.
[سوره انبیا ،آیه۸۷]
#امام_زمان | #فاطمیه
❣❤️💗❤️❣
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترفند برای روغن استفاده شده
🧹🧹🧹🧹🧹
#نکات_خانهداری
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوبیده مرغ آبدار و لذیذ
🍗🍗🍗🍗
مود لازم:
۷۰۰ گرم مخلوط ران و سینه مرغ (بدون پوست و استخوان)
۱ برش فلفل دلمه ای قرمز
۱ حبه سیر
۱ دسته کوچک جعفری
۲ عددپیازچه
۱ عدد پیاز کوچک
کمی نمک
ادویه جات دیگچه اسپایسز شامل زردچوبه ، فلفل سیاه، پاپریکا و پودر کاری
زعفرون غلیظ دم شده ۳ ق غ
نصف لیوان آرد سوخاری
گوجه فرنگی
#غذای_سنتی
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو چ میدونی چ دردی داره موندن🖤🥀
❣❤️💗❤️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌸در این شب فوق العاده زیبا
🔮از پروردگار مهربان میخواهم
🌸فاصله نباشد میان شما و
🔮تمام احساس های خوبتون
🌸شما باشید و عشق باشد و
🔮یک دنــیــا سلامتی و شــادی و
🌸امضای خدا پای تمام آرزوهاتون
🔮زندگیتون پر از یاد خــدا
🌸شب زیباتون بخیر عزیزان
🔮در آرامش بخوابید
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانهها💞
#چکاوک -تو مجبورم کردی!همه این کارا رو تو باعث شدی! باید میدونستی که وقتی پای غیرت و ناموس در میو
#چکاوک
اما حواسم نبود برای این رهایی و آزادی و نجات دادن فرزندم،خودم را به میان خیابان انداخته ام !در آخرین لحظه از دور ضیاءالدین و کمیل را دیدم که از اتومبیل پیاده شده بودند و به سمت من میدویدند !دیدن ضیاءالدین حواسم را از
همه اطراف پرت کرد! از شدت اشک جایی را نمیدیدم! بالهایم را گشودم و به سمتش پرواز کردم و اما..آخرین صحنه ای که دیدم این بود که او هراسان و پریشان دست هایش را دراز کرد و فریاد زد:
-چکاوک !ماشین !مواظب باش !مواظب باش!و من جز درد ناگهانی شدیدی در ناحیه ی سر و شانه هایم و صدای گوش خراش ترمز اتومبیلی،و نعره ی رعد آسای یوسف و ضیاءالدین، دیگر هیچ چیز نفهمیدم!
🍁داریوش🍁
برای بار سوم بود که پدرم را از یوسف جدا میکردم .اگر او را کنترل نمیکردم قطعا تا الان خفه اش کرده بود و نفسش را گرفته بود! رگ
گردنش دیوانه وار بیرون زده بود و تمام صورتش قرمز شده بود !دو چشمش جوری کاسه خون بود که هر لحظه میترسیدم سکته کند! آنقدر عصبانی و دیوانه شده بود که نمیشد جلو او را گرفت! یک لحظه غفلت میکردم؛ دستش روی گردن یوسف بود و مشتش پای چشمهایش! البته چند مشت سنگین حواله صورت یوسف کرده بود!یوسف چند جای صورتش زخمی شده بود و خون از دندان ها و دماغش میامد !پدرم در حال حاضر قابل کنترل نبود !نفس های تند و پی در پی میکشید، عمویش
تازه از راه رسیده بود و نمیدانست چه خبر است! دل آشوب و نگران ما را نگاه میکرد !یوسف با صورتی خونی و کبود به سمتش رفته بود و داشت با او صحبت میکرد !نامرد !قطعا داشت اصل ماجرا را برای پدرش تعریف
میکرد !پدرم با دیدن مکالمه آن دو، رو به من گفت:
-زود باش داریوش !بدو برو حاج داوود رو بردار بیار !یوسف با نامردی تموم داره آخرین ترفندشو اجرا میکنه! آخرین راهی که براش مونده! داره اصل ماجرا رو برای پدرش تعر یف میکنه! الان قیامت به پا میشه !بدو که هیچ کس جز بابابزرگت نمیتونه این مرد رو آروم کنه! زود باش برو!
-اما اگه اینجا تنهایی ولت کنم که خوابیدی رو گردن اون پسره و کشتیش !نمیتونم ولت کنم و برم !با عصبانیت سرم داد زد:
- میگم برو داریوش !
کمیل از پشت سر گفت:
-من حواسم بهش هست !تو برو !
نگاهی پراخم به او انداختم و بدون اینکه او را مستقیم مخاطب قرار دهم؛ رو به پدرم گفتم:
-بابام اگه یه بار دیگه درگیر بشه؛ از بخش بیرونش میکنن !مسئول بخش تا الان چند بار تذکر داده!
-خیله خب !تو برو !من حواسم هست !
پدرم را غیرمستقیم به کمیل سپردم و به سرعت به سمت خانه راندم تا پدربزرگ را از ماجرا مطلع کنم! همه در خانه بی اطلاع و نگران بودند و من ناچار شدم اصل قضیه را برایشان
بازگو کنم !ماهی جان به گریه افتاد و گفت:
-خدایا !چرا این بلاها دست از سر خونواده ما برنمیداره !چرا اینقدر مصیبت پشت مصیبت رو سرمون آوار میشه ! از این بیمارستان بیرون
میایم میریم تو یه بیمارستان دیگه !
عمه ماهرخ سعی در آرام کردنش داشت !ملاحت نگران و پریشان به سمتم خیز برداشت و گفت:
-منم باهاتون میام !دلم رضا نمیده ! نمیتونم اینجا بمونم!
ماهی جان و عمه ماهرخ هم همین
را گفتند.عصبانی گفتم:
-نمیتونم !نمیتونم همتون رو ببرم !شما که نمیدونید چه اوضاعیه اونجا ! یه دیوونه خونه ای شده که نگو و نپرس! اما کی تا حالا شده بود این مادربزرگ و دختر و نوه تصمیم
بگیرند وبتوان آن ها را از تصمیمشان منصرف ساخت؟ به ناچار هر سه شان را به همراه پدربزرگ به بیمارستان بردم. وقتی همگی وارد راهرو بخش ویژه شدیم دیدم که عموی چکاوک درمانده و ناباور، دستش را روی سرش گذاشته بود و مات برده پدرم را مینگریست! انگار یوسف احمق همه چیز را برایش تعریف کرده بود !وای خدای من! چه بلوا و آشوبی در انتظارمان بود !کوتاه ومختصر سلام کردیم و از مقابل عمویش گذشتیم ! بجز پدربزرگ که در کنارش نشست و با او شروع به صحبت کرد !وقتی که در مقابل پدرم رسیدیم؛ماهی جان پریشان احوال پرسید:
-پسرم !حال چکاوک چطوره؟! بگو حالش چطوره ضیاء الدین !
پدرم ناراحت و عصبی جواب داد:
- نمیدونم مادر !هنوز هیچی نمیدونم !هنوز کسی از توی اتاق عمل بیرون نیومده !هنوز هیچی نگفتن !دعا کن !توروخدا دعا کن مادر!نمیتونم... نمیتونم از دستش بدم !نمیتونم!
-امیدت به خدا باشه داداش! این چه حرفیه! مطمئنم که خوب میشه! خدا کمکمون میکنه!
و ملاحت گفت:
-دایی تو اون موقع اونجا بودی؟چه اتفاقی افتاد؟
پدرم آن قدر پریشان احوال بود که توان تعریف کردن شرح ماجرا را نداشت ! کمیل قدمی به جلو نهاد و گفت:
-بذارین من توضیح بدم !حال ضیاءالدین زیاد خوب نیست!
ملاحت نگاهی سرتا پا اخم به او انداخت و عمه ماهرخ گفت:
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ ۖ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ ۚ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ﴿۱۸﴾
🔸 یهود و نصاری گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوییم. بگو (ای پیغمبر): اگر چنین است پس او چرا شما را به گناهانتان عذاب میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از آنها که خدا خلق کرده، هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد عذاب میکند، و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است از آنِ خداست و بازگشت همه به سوی اوست.
💭 سوره: مائده
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋
🌸 روزتون پراز خیروبرکت 🌸
🌹 امروز سه شنبه
☀️ ۶ شهریور ۱۴۰۳خورشیدی
🌙 ۲۲ صفر ۱۴۴۵ قمری
🎄 ۲۷ آگوست ۲۰۲۴ میلادی
💯ذکر_روز
🌸🌿یا ارحم الراحمین🌿🌸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🤩 صبح بیدار بشی با یه صبحونه توپ
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88