eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
27.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز اومدم با يه قيمه مجلسي خيلي خوشمزه مواد لازم قيمه: گوشت سيصد گرم لپه به ازا هر نفر دو قاشق دو تا پياز دو قاشق رب دو تا دونه هل زعفران،نمك،فلفل،دارچين،پرك ليمو سيب زميني خلالي سرخ شده یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقد دلم میخاد اینو بفرستم پیویی بعضیا😒 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش 3 تا بافت خيلى قشنگ 😍🥹✨ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کشک محلی . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅میشه قانون جذب و تو کانال کامل توضیح بدی تاحالا راجبش چیزی نمیدونستم خیلی دوست دارم باش آشنا بشم از دوستانی که در کانال هستن هم میخوام در موردش بگن ممنونم 🌱خواهریا دوست دارین اینم چالش جدیدمون باشه اگه تجربه ای از قانون جذب دارین و براتون اتفاق افتاده برام بفرستید تو کانال بزارم و اینکه از خوشبختیاتون دلخوشیاتون و روزمرگی هاتون برام عکس بگیرین بفرستین از سفره های با صفاتون و هر چیزی که خوشحالتون میکنه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه گوگولی تر از این‌ ایده برای برش طالبی و ملون نداریم🤩🤩 ذخیرش کن لازمت میشه🍈🍉🍈🍉 بفرست واسه اونی که به میوه آرایی علاقه داره😍🤌 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این راز ها رو هیچ کس بهت نمیگه........ نکته های کپشن هم بخون حتما♥️ ❌۱) برای از بین بردن لکه میوه‌ از لباس یا هر لکه دیگری بهتره پاک کردن و شستشو رو از پشت لکه شروع کنید. باعث می شه که بتونید لکه رو بهتر پاک کنید و علاوه بر آن جلوی بزرگ شدن لکه را بگیرید. ❌۲) لکه ها رو به صورت ضربه ای پاک کنید کشیدن دستمال یا حوله روی لکه فقط باعث عمیق تر شدن آلودگی میشه حوله یا دستمال تمیز و مرطوب رو به صورت ضربه ای روی لکه بزنید تا کم کم محو بشه. ❌۳) از اطراف لکه شروع کنید سعی کنید سریع به اصل ماجرا وارد نشید و فرآیند پاک کردن لکه میوه از لباس را از اطراف لکه شروع کنید. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸 تقویم نجومی اسلامی 🌸 🗓 چهارشنبه 🔺 ۷ شهریور/ سنبله ۱۴۰۳ 🔺 ۲۳ صفر المظفر ۱۴۴۶ 🔺 ۲۸ اوت ۲۰۲۴ 🌓 امروز قمر در «برج جوزا» است. جابجایی دیدار با بزرگان درخواست از مسئولین امور تجاری آغاز نگارش ارسال کالا امور مربوط به حرز 👶 زایمان نوزاد زیبا، محجوب و روزی‌دار است. 🚘 مسافرت همراه با صدقه باشد. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب چهارشنبه) شدیداً کراهت دارد. 🩸 حجامت، خون‌دادن و فصد باعث نشاط می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث روبراه شدن امور می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن خوب نیست، موجب بدخلقی می‌گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است. کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیهٔ ۲۳ سوره مبارکه مؤمنون است. ﴿﷽ لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم﴾ خواب بیننده را از جانب بزرگی، خیر و خوبیِ باور نکردنی برسد. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه «یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به: علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگی تان مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌹خــــــدایا ⭐عزیزی که این نوشته را میخواند 🌹بر بال آرزوهایش پرواز کند🕊 ⭐او را دریاب 🌹در تمامی لحظات ⭐آنچه را به بهترین 🌹بندگان عطا می فرمایی ⭐به او هم عطا فرما 🌹الهی آمیـــن 🌙شب زیباتون در پناه پروردگار مهربان    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
#چکاوک -پسرم بگو چی شده! وقتی او را پسرم خطاب میکرد؛ بینهایت عصبی میشدم !هیچ وقت کمیل برای عمه م
سلامتی برادرزادمه که دخترم و عزیزکردمه !که هر کاری کنه؛ پاره ی تنمه !بعد دوباره به پدرم نگاه کرد و گفت: - اگه یه تار مو... فقط یه تار مو ازش کم بشه؛ من رو اینقدر آروم نمیبینی! من به برادرم قول دادم مثل چشمام از این دختر مراقبت کنم! امیدوارم روسیاه نشم که باعث و بانی شو رو سیاه میکنم! و بعد ،چند قدم از ما فاصله گرفت و روی نیمکتی دور از ما نشست !به پدربزرگ نگاه کردم !پر افسوس سرش را تکان داد و گفت: -حق داره !به خدا حق داره! یوسف نگاه سراسر خشم و پر نفرتش را در چشم هایش گلوله کرد به سمت پدرم پرتاب نمود و کنار پدرش نشست !ماهی جان کنار حاج داوود نشست و گفت: -نتونستی آرومش کنی؟ نتونستی باهاش حرف بزنی؟ -تونستم حرف بزنم! اما بهش حق میدم !خودمو جای اون میذارم !حق داره !به بدترین شکل ممکن، توی بدترین زمان ممکن ماجرا بهش گفته شده !و این اشتباه محض بود !باید زودتر از اینا بهش میگفتیم !یا حداقل توی موقعیت دیگه ای از ماجرا باخبر میشد ! پدرم پوف کلافه ای کشید و دستش را در موهایش فرو برد و گفت: -حرفت درست حاج داوود !من اینا رو میدونم پدر من! اما در حال حاضر جز به هوش اومدن چکاوک و سالم بودن اون و بچه ام ،هیچ چیز دیگه برام مهم نیست و واقعا نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم. ماهی جان آرام شروع به گریه کرد !عمه ماهرخ کنار ماهی جان نشست و حالیکه خود پر از غم بود؛ شروع به دلداری دادن او نمود. ملاحت آرام رو به من گفت: -نمیدونم چی سر این خانواده اومده !طلسمش کردن !ماهی جون راست میگه !مصیبت پشت مصیبت !خدا به دادمون برسه ! و آهی کشید و کنار پدرم ایستاد و به دیوار تکیه داد. چند دقیقه بعد کمیل به سمتش رفت. بلافاصله پا تند کردم و در مقابل ملاحت ایستادم! کمیل سرزنش وارانه نگاهم کرد و گفت: -فقط میخوام چند کلمه باهاش حرف بزنم! -حرفی داری با من بزن! به من نگاه کن !کلافه گفت: -بد نیست که یادت بیاد من دایی توام و چند سال از تو بزرگتر! پوزخندی زدم و گفتم: -فایده نداره این حرفا !من تو رو به رسمیت نمیشناسم !حرفو عوض نکن !مگه ملاحت بهت نگفت که نمیخواد ببینتت !مگه نگفت دیگه حالش ازت بهم میخوره !مگه نگفت ازت متنفره !پس بکش کنار!پرخشم نگاهم کرد: -گفتم فقط چند کلمه میخوام باهاش حرف بزنم! اصلا تو چه کاره ای این وسط؟ به تخت سینه اش کوبیدم: -من همه کارشم !ملاحت عصبی گفت: -بس کنید دیگه شما دوتا !مگه نمی بینین تو چه شرایطی هستیم !کم مونده شما دوتا هم مثل خروس جنگی بیفتین به جون همدیگه!در ضمن، من خودم اینجا وایسادم ها !وکیل وصی نمیخوام !که شماها دارین اینجوری راجب من صحبت میکنین و نظر میدین؟ کمیل آهی کشید و گفت: -درسته !من معذرت میخوام .میتونم چند کلمه باهات حرف بزنم؟ با تشر گفتم: -در حضور من فقط!کمیل آه کلافه ای کشید و ملاحت گفت: -داریوش ! بعد رو به کمیل گفت: -خب حرفتو بزن !من میشنوم! دستهایم را در هم زنجیر کردم و زل زدم به صورتش !کمیل اصلا راحت نبود. دست دست میکرد. یک تای ابرویم بالا رفت. -پس چرا نمیگی !مگه تا الان خودتو حلق آویز نکرده بودی که میخوای حرف بزنی!کمیل به نشانه ی افسوس به روی من سری تکان داد .بعد پوزخندی زد و گفت: -اصلا رفتارت عجیب غریب نیست! از قدیم گفتن حلال زاده به داییش میره !عین خودمی دیگه! همونطور سرتق و لجباز! -منو به خودت نچسپون !من فقط پسر پروانه ام. من تو رو دایی خودم نمیدونم ! -چه بخوای یا نخوای ،من دایی توام .و تو هم موظفی به من احترام بذاری داریوش! -حرف مفت نزن! من به تو محل سگ هم نمیذارم! چه برسه به احترام!ملاحت به نرمی گفت: -داریوش !کافیه لطفا !یه خورده محترمانه تر رفتار کن خب! -نسبت به کسی که یک عمر در جهت براندازی خانواده مون تلاش میکرده؟! عاقلانه است؟! -خب دلیلشو گفت دیگه !گفت که نمیدونسته ! کمیل گفت: -ولش کن ملاحت !بالاخره یه روز عقلش میاد سرجاش! تشر زدم: -حواستو جمع کن! باید بگی ملاحت خانوم!باز پوف کلافه ای کشید و رو به ملاحت گفت: -من میخوام باز ازت معذرت خواهی کنم ! اما باور کن...من هیچوقت...راجع به خودم و احساسم بهت دروغ نگفتم، یعنی ... مرا نگاه کرد و با کمی مکث رو به ملاحت گفت: -یعنی..اگه اقرار به دوست داشتنی کردم ؛ دروغ نبوده و.. واقعا وجود داشته ! با دست یقه اش را چسبیدم . -خفه شو! و او بیتوجه به من ادامه داد: -اما... اما.. خب به هرحال قسمت چیز دیگه ای بود. و من به قسمت و تقدیر احترام میذارم !و امیدوارم خوشبخت بشی و بهترین آدم سر راهت قرار بگیره. اگه کاری داشتی درخدمتم به عنوان یه دوست. ادامه دارد ... ❤️❤️