7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیاست_زنانه
هیچوقت شوهرت رو هوایی نکن ‼️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه رب گوجه فرنگی نخر🍅
اگهدوست داری به غذاهات رنگ و لعاب بیشتری بدی از #رب_فلفل_دلمه_ای استفاده کن😋
این #چاشنی اونقدر خوشمزس که غذاهات کلی طرفدار پیدامیکنه🤌
https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329
مرغ مجلسی و انواع خورشتهایی که میپزی با این چاشنی بی نظیر میشه🍜
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
سینک ظرفشوییت با جرمگیر سیاه شده 😣
هیچ راهکاری براش سراغ نداری☹️
بیا 👇
https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329
ترفند #برق_انداختن سه سوته سینک سیاه شده اینجاست👆
ترفندهای خانه داری اینجاعالیه لینکشوبه #جاریت نده بیا👆😜
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_من_میگه
سلام دوستان عزیزم تجربه من بد از 49,سال سن. با شکستهای زیاد تو زندگی تازه متوجه شدم. هی تو جمع خانواده شوهرم نگم. ای بابا ماوشما نداریم سفره منو شما ندارع. اتفاقا خیلی هم فرق داره. این حرف منو گزاشتن پای سادگیم. ولی خودشون هیچ وقت با من خودمونی رفتار نکردن وهمیشع منو مثل غریبه دونستن. وبا جاریم خیلی راحت بودن. واحترامش خیلی بیشتره خیلی حالا کمتر دعوت میکنم. تا قدر زحمتی که کشیدم بدونن
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔴 #فوری 🔴
⭕️شرایط #اقساطی فروش خوردو اعلام شد(از ۹ مهر ماه ساعت ۱۲)
▫️اقساطی
▫️ثبتنام محدود
▫️تحویل فوری
لینک ثبت نام + جزئیات خبر👇
https://eitaa.com/joinchat/2774597920C1d057f9364
https://eitaa.com/joinchat/2774597920C1d057f9364
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
🔴وضعیت بازارهای مالی با وجود تنشهای منطقه🔴
پیشبینی جدید از قیمت #خودرو #طلا و #دلار👇
https://eitaa.com/joinchat/2774597920C1d057f9364
https://eitaa.com/joinchat/2774597920C1d057f9364
✅ افرایش قیمتها در بازار خودرو و طلا و دلار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
❤🌷خسته نباشی من عزیزم😍😍🌹🌹
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
#کاملا_واقعی ⭕️
یک زن جوان با مار خانگی اش هر شب به رختخواب می رفت و این مار غول پیکر هر شب دور اندام های زن می پیچید و در پایان خیلی بی حال می شد و روی تخت می خوابید یک روز مار هیچ غذایی نخورد و این عدم رغبت به خوردن و بیاشتهایی هفتهها ادامه یافت تا اینکه زن نگران شد و مارش را نزد دامپزشک برد و علت را جویا شد زن منتظر بود تا نتیجه را بشنود که دامپزشک به او خبر شوکهکنندهای داد...🔞⚠️😱🔴
اگه دلشو داری بیا ببین👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4068016143C8a1762024c
http://eitaa.com/joinchat/4068016143C8a1762024c
دیدنش برهمه واجبه تا درس عبرتی بشه برای بقیه😰‼️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
4_5776330060743051855.ogg
443.8K
💿: اگه شبا با هندزفري خوابت ميبره به آهنگای اینجا احتیاج داري📲💣🎶 :
https://eitaa.com/joinchat/1946681604C541075faab
https://eitaa.com/joinchat/1946681604C541075faab
آهنگاش دیونت میکنه✨🖤☔️🌨ツ
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #گلچهره کل بدنم از زخم پر بود.خ.ونریزیم شدید بود، نمیتونستم دردش رو تحمل کنم.به نزدیکی عم
🍃🍃🍃🌸🌸
#گلچهره
هیس هیچی نگو چرا به این روز افتادی تو دختر .هاااا. .داشتم خواب میدیدم مگه نه؟
این مرد امیر خسرو بود.. .گفتم شما ؟اینجا؟ گفت ساکت هیچی نگو .سردته؟سری به نشونه تایید تکوندادم، صدای ضربان قلبم گوشمو کر کرد.بعد از چند دقیقه گفت _خدا منو بکشه که به خاطر یه کاغذ باعث شدم به این روز بیفتی.نمیدونستم باید چی بگم .
حتما خواب بود مگه نه؟اینجا چه خبر بود؟؟ مات و مبهوت به امیر خسرو نگاه میکردم.از جا بلند شد و گفت .نگهبان ها رو مرخص کردم پاشو بریم عمارت سرده.به سختی تکون خوردم هنوز کامل نیم خیز نشده بودم که زیر دلم تیر کشید ناخودآگاه جیغ کشیدم..امیر خسرو برگشت سمتم .کتش رو در اورد انداخت روم و گفت _الان میریم خونه یکم تحمل کن پاشو بریم . ازجا بلند شدم دستمو به دیوار گرفتم و آروم راه افتادم
نمیفهمیدم داره چه اتفاقی می افته. نگاهم کرد و لب زد خوبی؟سری تکون دادم که گفت:دیگه رسیدیم
وارد عمارت شدیم به آهستگی از حیاط پشتی سمت اتاق های مهمان رفت....اتاق هایی که هیچکس به جز جواهر کلیدش رو نداشت.درش رو باز کرد و چند لحظه خوابیدم رو به تخت و تشک گرم و نرم....انقدر رو زمین سفت با تشت های نازک خوابیده بودم که عادت کرده بودم .با بالا پایین شدن تخت دست از افکارم برداشتم.امیر خسرو چراغ نفتی رو آورد نزدیک چند تا پتوی بزرگ هم انداخت روم و لب زد _بهتر شدی؟سری تکون دادم و بالاخره دهن باز کردم و گفتم+بله آقا، خدا از بزرگی کمتون نکنه.منو ببخشید که در حضور شما دراز کشیدم خیلی شرمنده ام.خیلی آروم پلکی زد و گفت _الان گرمت میشه چیزی نگفتم....دستمو رو دلم گذاشتم درد داشتم ولی خجالت میکشیدم.لبمو به دندون گرفتم امیر خسرو متوجه حال بدم شد و گفت؛ چیزی شده؟بدون اینکه نگاهش کنم لبمو محکم گاز گرفتم و سری به نشونه نه تکون دادم .گفت. به من دروغ نگو که یهو نگاهش خشک شد. روی تشک نیم خیز شدم با دیدن خ.ونی که تشک رو کثیف کرده بود از فرط خجالت زدم زیر گریه.امیر خسرو بی توجه به من از جا بلند شد رفت بیرون.دلم میخواست آب شم برم تو زمین.نمیدونمچقدر گذشته بود که تقه ای به در اتاق خورد و باز شد با دیدن کلثوم گریه ام بدتر شد ...خانوم جان شما حالتون خوبه؟؟؟الهی که من شمارو اینجوری نبینم چی شده دورت بگردم. دستمو گذاشتم رو دلم که امیر خسرو گفت :کلثوم خانوم، حالش بده اما نمیدونم چشه؟
کلثوم فانوس رو گرفت جلوی صورتش و خم شد سمت شکمم با دیدن خ.ونریزیم هینی کشید و گفت .خدا مرگم بده.آقا ببخشید میشه چند لحظه برید بیرون.
❤️❤️