🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
🔮🔭
🔭
💎 تقویم نجومی 💎
✴️ شنبه 👈11 فروردین / حمل 1403
👈19 رمضان 1445👈30 مارس 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅شاگرد گرفتن.
✅صید و شکار و دام گذاری.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅اغاز نگارش کتاب و امثال آن.
✅ارسال نامه و مکاتبه
✅دیدار بزرگان و اشراف.
✅مسافرت
✅و خرید وسیله سواری خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و حاجت روایی در پی دارد
👶 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و شایسته است.
💑مباشرت امشب: سندی مبنی بر استحباب و کراهت ندارد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️شروع به کار و کسب.
✳️شراکت و امور شراکتی.
✳️ امور بازرگانی و تجارت.
✳️و انور تعلیمی و آموزشی نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث توانگری می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث رفع درد بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب :
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(صلّىاللهعليهوآله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
#کانال_ارتباط_با_خدا
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
@ckutr6
سلام صبح بخیر
ایام ضربت خوردن مولاى متقيان
علی علیه السلام تسلیت باد 🥀
امروز من برایت خدا را آرزو دارم🙏
خدا را که داشته باشید
انگار تمام جهان را دارید
طاعات وعبادات شما قبول حق 🙏
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
4_5812443786445325297.mp3
4.87M
یتیمها با ظرف شیرساکتن سربه زیر غم روشونه هاشون
اشک چشماشون روی گونه هاشون ناله میکنند ازغم باباشون 😭😭
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤
دلنوشته رمضان
🌙🖤سحر نوزدهم...
✍️ برای رفتن... چقــــدر بی تابی؟
از لحظه ای که سیاهی، یَقِـــه ی آسمان را گرفته است ، چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟
منتظر کدام اشــــاره ای؟
❄️دل دل میکنـــم، بی خیالِ رفتن شوی...
با رفتن تــو، فقط زینب، نیست؛ که زمین می خورد!
که تمـام فرزندانت، تا قیامت، به خاک می افتند!
❄️نــــرو ...
دردِ نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند.
وقارِ حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است.
تو می روی....و تمامِ چشم مرا، با خودت میبری!
تو میروی ، تا با یک ضــربــه، رستگار شوی.
اما من با همان یک ضربه، به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم.
❄️تکرار هر رمضان، تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است، که راه نَفَس های مرا ، مسدود می کند.
همان قدم هايی که سنگ و کلوخِ خیابان نیز، از رفتنــش، به درد آمده اند.
هنوز هم ، درد امشب زینب، چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد.
من یقین دارم...؛
تا لحظه دیدارت، هیــچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد.
💢تمام رازِ زمیـــن؛ تویی علــی!
و خداوند، لیلةالقدرش را نیز، با تــو هماهنگ کرده است.
و این؛ شرافتیست، که، جان مرا در تحمل این درد، تسکین داده است.
❄️می روی.... چاره ای نیست جان دلم!
اما به جان بی نظیرت قسم؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم.
و به اتصالِ تــو ، راه آسمان را ، طی می کنم.
✨دستان خالی مــرا، تا آخر بازار دنیا....رها مکن.
شلوغی اش، مرا نابود خواهد کرد!
#کانال_ارتباط_با_خدا
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤
@ckutr6
خدایا🙏
در این صبح معنوی ☀️
شهادت حضرت علی علیه السلام 💚
گره ازمشکلات همه باز فرما 🙏
دعـا ی همه ی ما را اجابت بفرما 🙏
تمام خانه هارا لبریز از آرامش 🙏
سرشارازخیروبرکت🙏
وغرق درخوشبختی بفرما 🙏
آمیـــن یارَبَّ العالمین 🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
🔘داستان کوتاه
👈توبه کار دوست خدا
💠مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم.
📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
#کانال_ارتباط_با_خدا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@ckutr6
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ
از اعمال مشترک شبهای قدر
(شب ۱۹ و ۲۱ و ۲۳):
۱_ غسل، مقارن غروب آفتاب
۲_ دو رکعت نماز بجای آورد
⬅️ در هر رکعت بعد از حمد، ۷ مرتبه توحید بخواند
⬅️ و بعد از سلام نماز ۷۰مرتبه بگوید:
اَستغفِرُ الله و اتوبُ الیه
✍..پیامبر خدا فرمودند:
هرکس این نماز را بخواند،
از جای خود برنخیزد،
مگر اینکه حق تعالی اورا، و پدر و مادرش را بیامرزد
۳_ قرآن بر سر گرفتن(با همان آداب خودش)
۴_ زیارت امام حسین علیهالسلام
(از راه دور و نزدیک)
۵_ احیاء
(شب را تا اذان صبح بیدار بودن)
در روایت است:
هرکه احیاء کند شب قدر را
گناهان او آمرزیده شود،
هرچند بعدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها
و کل دریاها باشد
📚مفاتیح
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
💠رسول خدا صلیاللهعلیهوآله:
هركس در ماه رمضان آمرزيده نشود،
پس دركدام ماه آمرزيده مىشود؟
📚ثواب الاعمالص۹۶
خوشا بحال آنانیکه
در این هجده روز گذشته
از ماه رمضان
از لحظهلحظههایش استفاده کردند
هرکی هم مثل حقیر دستش خالیست،
باقیمانده را دریابد
علیالخصوص
#شبهای_قدر
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
مداحی آی خدا شرمندتم، محمد رضا طاهری.mp3
2.97M
🎵🎵🎵
ای خدا شرمندتم
#محمد_رضا_طاهری
محاله امشب روحت رو بشکافی اما اشکت درنیاد
اگه امشب دلتون شکست و حس کردید نزدیکید به خدا، اون گوشه ها یک یادی هم از من بکنید.
#التماس دعا
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محراب مسجد کوفه
محل ضربت خوردن امیرالمؤمنین
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_سی
زینب دلش میخواست با آنها به بیمارستان برود ولی سن و سالش کم بود و بنیه و جثه لاغر و ضعیفی داشت.او آرام نمی نشست
هر روز صبح به جامعه معلمان که دو ایستگاه پایین تر از خانه ما بود می رفت.جامعه معلمان در زمان جنگ فعال بود.
زینب به کتابخانه می رفت و به کتابدار آنجا کمک میکرد.او دختر نترس و زرنگی بود صبح برای کار به آنجامی رفت و ظهر به خانه برمی گشت.
گاهی وقت ها هم شهلا همراهش می رفت. جامعه معلمان با خانه ما فاصله زیادی نداشت .آنها پیاده می رفتند و پیاده بر می گشتند.
زینب سوم راهنمایی بود. شش ماه از سال میگذشت.بچه ها از درس و مشق عقب مانده بودند. این موضوع خیلی من را عذاب میداد. دلم نمیخواست بچه هایم از زندگی عادی شان عقب بمانند.
ولی راهی هم پیش پایم نبود. بعضی از روز ها به بیمارستان شرکت میرفتم و به مینا و مهری سر میزدم. از اینکه در خوابگاه پیش دوستانشان بودند خیالم راحت بود.
آنها کار های پرستاری و امدادگری مثل آمپول زدن و بخیه کردن را کم کم یاد گرفتند. یک روز به بیمارستان رفته بودم با چشم های خودم دیدم مرد عربی را که ترکش خورده بود به آنجا آوردند. آن مرد هیکلی درشت داشت و سر تا پایش خونی بود. با دیدن آن مرد خیلی گریه کردم وبه خانه برگشتم تمام راه پیش خودم به دختر هایم افتخار کردم.
خدارا شکر کردم که دختر های من می توانند به زخمی های جنگ خدمت کنند.
یکی از روز های بهمن 59 یک هواپیمای عراقی بیمارستان شرکت نفت را بمبباران کرد.
مینا و مهری آن روز بیمارستان بودند.زینب در جامعه معلمان خبر راشنید . وقتی به خانه آمد ماجرای بمبباران را گفت.
با شنیدن این خبر سراسیمه به مسجد وسراغ مهران رفتم . در حالی که گریه میکردم منتظر آمدن مهران بودم . مهران که آمد صدایم بلند شد وبا گریه گفتم :(مهران خواهرات شهید شدند....مهران گل بگیر تا روی جنازه خواهرات بذارم.... مهران مینا و مهری رو با احترام خاک کن... .)
نمیدانستم چه میگویم. انگار فایز میخواندم و گریه میکردم . نفسم بند آمده بود. مهران که حال من را دید آرامم کرد و گفت:( مامان نترس نزدیک بیمارستان بمباران شده.
مطمئن باش دخترا صحیح و سالمن. به بیمارستان هیچ آسیبی نرسیده من خبرش رو دارم.) با حرف های مهران آرام شدم و به خانه برگشتم.
با اینکه رضایت کامل داشتم دختر ها در بیمارستان کار کنند ولی بالاخره مادر بودم . بچه هایم برایم عزیز بودنند طاقت مرگ هیچ کدامشان را نداشتم.
@ckutr6
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄