957_61_2.mp3
798.6K
🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟
🌹 زیارت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف بعد از نماز صبح🌹
🤲 اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي، مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ، وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْدًا وَ عَقْدًا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي رَقَبَتِي، اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طَائِعًا غَيْرَ مُكْرَهٍ، فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
التماس دعای فرج 🤲
🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟🌹⃞⃟
@ckutr6
ـ︽︽︽︽︽︽︽
📿 تـسـبـيحِ مـخـصـوصِ
┊روزِ چـهـارشـنـبـه┊
ـ︽︽︽︽︽︽︽
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
✨ مَـنْ تُـسَـبّـِحُ لَـهُ ٱلْـاَنْـعـٰامُ┊بِـاَصْـوٰاتِـهـٰا وَٱتِـهـٖ┊يَـقُـولُـونَ سُـبّـُوحـََٱ قُـدُّوسـََـٱ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
⚘ ٱلْـمَـلِـکِ ٱلْـحـقِّ ٱلْـمُـبـیٖـنِ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
✨ مَـنْ تُـسَـبّـِحُ لَـهُ ٱلْـبِـحـٰارُ بِـاَمْـوٰاجِـهـٰا
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
⚘ رَبّـَنـٰا وَ بِـحَـمْـدِکَ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
✨ مَـنْ تُـسَـبّـِحُ لَـهـُ┊مَـلٰائِـكَـةُ ٱݪـسّـَمـٰاوٰاتُ بِـاَصْـوٰاتِـهـٰا
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ ٱݪلّٰـهِ 〗
⚘ ٱلْـمَـحْـمُـودِ فـیٖ كُـلِّ مَـقـٰالَـةِِ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
✨ٱݪّـَذیٖ يُـسَـبّـِحُ لَـهُ ٱلْـكُـرْسـیُّٖ┊وَ مـٰا حَـوْلَـهـُ وَ مـٰا تَـحْـتَـهـُ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ 〗
⚘ ٱلْـمَـلِـکِ ٱلْـجَـبّـٰارِ ٱݪّـَذیٖ┊مَـلَاَ كُـرْسـیّٖـُهُ ٱݪـسّـَمـٰاوٰاتِ ٱݪـسّـَبْـعَ┊وَٱلْـاَرَضـیٖـنَ ٱݪـسّـَبْـعَ
♥️〖 سُـبْـحـٰانَ ٱݪلّٰـهِ 〗
『 بِـعَـدَدِ مـٰا سَـبّـَحَـهُ ٱلْـمُـسَـبّـِحُـونَ 』
✨⇓ وَٱلْـحَـمْـدُلِـلّٰـهِ
『 بِـعَـدَدِ مـٰا حَـمْـدِهُ ٱلْـحـٰامِـدُونَ 』
✨⇓ وَ لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱݪلّٰـهَ
『 بِـعَـدَدِ مـٰا هَـلّـَلَـهُ ٱلْـمُـهَـلّـِلُـونَ 』
✨⇓ وَٱݪلّٰـهُ اَكْـبَـرٌ
『 بِـعَـدِدِ مـٰا كَـبّـَرَهُ ٱلْـمَـكَـبّـِرُونَ 』
✨⇓ وَ اَسْـتَـغْـفِـرُٱݪلّٰـهَ
بِـعَـدَدِ مَـٱ ٱسْـتَـغْـفَـرَهُ ٱلْـمُـسْـتَـغْـفِـرُونَ 』
✨⇓ وَ لٰاحَـوْلَ وَ لٰاقُـوَّةَ اِلّٰا بـِٱݪلّٰـهِ ٱلْـعَـلـیِّٖ ٱلْـعَـظـیٖـمِ
『 بِـعَـدَدِ مـٰا مَـجّـَدَهُ ٱلْـمُـمَـجّـِدُونَ 』
وَ
『 بِـعَـدَدِ مـٰا قـٰالَـهُ ٱلْـقـٰائِـلُـونَ 』
✨⇓ وَصَـلّـَۍ ٱݪلّٰـهُ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَ آلِ مُـحَـمَّـدِِ
『بِـعَـدَدِ مـٰا صَـلّـَۍ عَـلَـيْـهِ ٱلْـمُـصَـلّـُونَ 』
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
⚘ تُـسَـبّـِحُ لَـکَ ٱݪـدَّوٰابُّ┊فـیٖ مَـرٰاعـیٖـهـٰا وَٱلْـوُحُـوشُ┊فـیٖ مَـظـٰانّـَهـٰا وَٱݪـسّـِبـٰاعُ┊فـیٖ فَـلَـوٰاتِـهـٰا وَٱݪـطّـَيْـرُ┊فـیٖ وُكُـورِهـٰا
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
✨ تُـسَـبّـِحُ لَـکَ┊ٱلْـبِـحـٰارُ بِـاَمْـوٰاجِـهـٰا┊وَٱلْـحـیٖـتـٰانُ فـیٖ مـیٖـٰاهِـهـٰا┊وَٱلْـمـیٖـٰاهُ فـیٖ مَـجـٰاریٖـهـٰا┊وَٱلْـهَـوٰامُّ فـیٖ اَمـٰاكِـنِـهـٰا
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
⚘ ٱلْـجَـوٰادُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـبْـخَـلُ ٱلْـغَـنـیُّٖ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـعْـدَمُ ٱلْـجَـدیٖـدُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـبْـلـَۍٱلْـحَـمْـدُلِـلّٰـهِ ٱلْـبـٰاقـِۍ ٱݪّـَذیٖ┊تَـسَـرْبَـلَ بِـٱلْـبَـقـٰاءِ ٱلْـدّٰائِـمِ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـفـْنـَۍ ٱلْـعَـزیٖـزِ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـذِلُّ ٱلْـمَـلِـکِ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـزُولُ
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
ٱلْـقـٰائِـمِ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـعـْيـَۍ ٱݪـدّٰائِـمُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـبـیٖـدُ ٱلْـعَـلـیٖـمُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـرْتـٰابُ ٱلْـبَـصـیٖـرُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـضِـلُّ ٱلْـحَـكـیٖـمُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـجْـهَـلُ
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
⚘ ٱلْـحَـكـیٖـمُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـحـیٖـفُ ٱݪـرَّقـیٖـبُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـسْـهُـوَ ٱلْـمُـحـیٖـطُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـلْـهُـوَ ٱݪـشّـٰاهِـدُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـغـیٖـبُ
────────
♥️〖 سُـبْـحـٰانَـکَ 〗
♡ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ
ٱلْـقَـویُّٖ ٱݪّـَذیٖ
✨ لٰا يُـرٰامُ ٱلْـعَـزیٖـزُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يُـضـٰامُ ٱݪـسّـُلْـطـٰانُ ٱݪّـَذیٖ
┊لٰا يُـغْـلَـبُ ٱلْـمُـدْرِکُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يُـدْرَکُ ٱݪـطّـٰالِـبُ ٱݪّـَذیٖ┊لٰا يَـعْـجِـزُ.✓
#محرم
#امام_حسین
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
︽︽︽︽︽︽︽
⭐کانال ارتباط با خدا🙏 ⭐
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤 پارت۲۰ رباب، سکینه و رقیه را در کنار خود گرفت، حالا علی اصغر شش ماهه شده بود
داستان ماه آفتاب سوخته
پارت 21_22_23_24_25_
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤
پارت۲۱
در همین حین صدای یل ام البنین، قمر بنی هاشم است که گویا هل من مبارز میطلبد و بنیان زمین را می لرزاند:
_آهای سپاهیان یزید، منم عباس بن علی، فرزند ابوتراب، شمشیر زنی را از مادرم که شمشیری زنی قهار در عرب بود فرا گرفتم و در رکاب پدرم علی، مشق سربازی و جنگ کرده ام، من خون حیدر کرار در رگ دارم، همانکس که پهلوانان کفار را با یک اشاره ذوالفقار به دونیم کرده، همانکس که با یک ضربه درب قلعهٔ خیبر از جا کند، اگر مرد این میدان هستید جلو بیایید، بدانید تا من هستم محال است بگذارم چشم زخمی به مولایم حسین برسد.
سواران یزید از برق نگاه عباس و رجزخوانی این شیر بیشهٔ حسین، لرزه بر اندامشان افتاد و راه آمده را بازگشتند.
رباب که شاهد ماجرا بود، دستی به سر رقیه کشید و گفت:
_همانطور شد که تو گفتی، تا عباس هست هیچکس جرات آن را ندارد که نگاهی چپ به ما کند، خوشا به حال حسین و زینب که چنین برادری دارند و خوشا به حال شما که اینچنین عمویی دارید و خوشا به حال ما که در جوار قمر بنی هاشم هستیم.
وکاروان دوباره حرکت کرد...
🖤ادامه دارد....
@ckutr6
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤
پارت۲۲
غروب دوازدهم ذیالحجه است، کاروان چهار روز است بی وقفه، شب و روز رانده است، اکنون به وادی عقیق رسیده اند و به حد کافی از مکه دور شده اند، دیگر خطر حمله یزیدیان، کاروان حسین را تهدید نمیکند و یزید باید نقشه دیگر و حیله ای دیگر به کار برد تا به حسین دست یابد.
همه خسته شده اند، پس دستور توقف و استراحت صادر میشود.
شترها را مینشانند و اهلبیت حسین علیهالسلام از کجاوه پایین می آیند، قارب غلام رباب مشغول برپا کردن خیمهٔ بانویش است که دیدهبان کاروان ندا میدهد:
_چند سوار به سمت ما می آیند، تعدادشان زیاد نیست اما انگار هدفشان ما هستیم.
رباب علی اصغر را در آغوش میفشارد و به سمتی میرود که جمعیت جمع شدهاند و به رد آمدن آن سواران خیره شدهاند.
کمی که میگذرد، سه سوار به کاروان میرسند،
رباب دقت میکند و بعد نفس راحتی میکشد، بوسهای از گونه علیاصغر میگیرد و می گوید:
_عبدالله بن جعفر، همسر عمه جانت زینب است با دو پسرش عون و محمد آمده است
و بعد زیر لب می گوید:
_عبدالله بن جعفر که نماینده امام در مکه بود و قرار شد آنجا بماند و اخبار مکه را به سمع حسین برساند، پس برای چه آمده؟!
خیلی نمیگذرد که همه اهل کاروان میفهمند عبدالله نامه ای از والی مکه دارد که از حسین خواسته برگردد و قول داده که از یزید برای حسین امان نامه بگیرد.
رباب با شنیدن این حرف سری تکان میدهد و میگوید:
_والی مکه چه فکری با خود کرده که اینچنین پیشنهاد مضحکی به مولایم حسین علیهالسلام میدهد؟ مگر نمیداند که حسین علیهالسلام حجت خداست و همراه شدن حسین با کسی چون یزید خیالی خام نیست، مگر نمی داند امان نامهٔ همه دست خداست و یزید در این وادی راهی ندارد..
عبدالله بن جعفر، نامه والی مکه را به حسین تسلیم میکند و حسین میداند که این هم خدعه ایست از طرف یزید تا او را به بند کشد پس چنین جواب میدهد:
«نامه تو به دستم رسید، اگر قصد داشتی به من نیکی کنی، خدای جزای نیک به تو دهد، تو به من امان دادی اما بهترین امانها، امان خداست»
واینچنین است که باز نقشهٔ یزید نقش بر آب میشود، عبدالله قصد برگشتن می کند، اما عون و محمد دلشان پیش دایی شان حسین است و از پدر رخصت می گیرند که در کنار مادرشان زینب و مولایشان حسین بمانند.
ادامه دارد...
@ckutr6
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤
پارت۲۳
عبدالله که عشق زینب را به حسین دیده و خوب میداند این عشق را با شیر خود به خورد فرزندانش داده و آنان هم عاشقانه سر بر مهر حسین نهاده اند،مخالفتی نمیکند.
خداحافظی زینب و فرزندانش با عبدالله تماشایی ست...عبدالله هم دل در گرو حسین دارد، اما چه کند که حسین امر کرده او در مکه بماند، پس سفارش زینب را به عون و محمد میکند و میگوید:
_مبادا بگذارید خم به ابروی مادرتان بیاید.
زینب که دختر حجت خداست و خواهر حجت خداست و عمه حجت خداست و خود حجتی ست بر حجت خدا،
خوب میداند که این سفر به کجا ختم میشود پس از عبدالله تشکر میکند و گویی با زبان بی زبانی به او میگویید: ممنون از اینکه به فکر من بودی و نگذاشتی در قربانگاه ابتلای کربلا من بدون قربانی باشم و فرزندانت را در آن روز عظیم به قربانگاه دفاع از حجت خدا بفرستم...
عبدالله آخرین نگاه را به فرزندانش میکند و به سمت مکه میتازد.
شب هجدهم ذی الحجه است، کاروان کوچک حسین به «خزیمیه» رسیده، اینجا مکانی سرسبز با درختان فراوان است، دستور توقف صادر میشود، چرا که کاروان خسته است و فردا هم عید است، کاروانیان دسته دسته به سمت خیمه حسین میروند تا روز عید غدیر را تبریک بگویند، رباب هم، همراه فرزندان به سمت خیمهٔ دلبر میرود که باز گلی از گوشهٔ جمالش چیند و عیدالله الاکبر را به حجت خدا تبریک بگوید.
نزدیک خیمه میشود که زینب، دختر بزرگ علی را می بیند که به سمت خیمه میرود، گویا او هم میرود تا این عید را به ولیّ زمانش شادباش بگوید.
رباب به احترام زینب می ایستد تا اول زینب وارد شود، اما زینب تربیت شده مکتب زهرا و علی ست، دست در گردن رباب می اندازد و با هم وارد خیمه میشوند.
حسین علیهالسلام به احترام آنان از جای برمیخیزد و بچه ها به سمت پدر میروند. رقیه که مادر ندارد، همیشه در جوار پدر است،گویی حسین برای رقیه هم مادری میکند و هم پدری...
حسین علیهالسلام کودک شش ماهه اش را از رباب می گیرد و سکینه و رباب با کسب اجازه از زینب، با شعری زیبا عید را به مولایشان تبریک میگویند،
حسین علیهالسلام لبخند میزند، گویی شعر و شاعری در فرزندان رباب موروثی ست، زینب سلاماللهعلیها به سخن درمیآید و از غدیر میگوید و بعد کلامش به سقیفه میرسد و ظلمی که در حق امیر غدیر و تنها امیرالمومنین روی زمین کردند و بعد، اشک هایش جاری میشود و میفرماید:
ادامه دارد...
@ckutr6
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤
پارت۲۴
_دیشب زیر آسمان پرستاره قدم میزدم که ناگهان ندایی آسمانی در زمین شنیدم که می گفت«ای دیده ها بر این کاروان که به سوی مرگ میرود گریه کنید»
امام خواهرش زینب را دعوت به آرامش می کند و میفرماید:
_«خواهرم! هرآنچه خداوند برای ما تقدیر نموده، همان خواهد شد»
رباب با شنیدن این سخن می اندیشد که براستی که ما به سمت مرگ میرویم چرا که هیچ خبری از مسلم بن عقیل نشده و پنج روز پیش هم که امام قیس را با اسبی تیز رو به سمت کوفه فرستاد، از او هم خبری نشد و در این هنگام چشمش به علی اصغر می افتد که روی زانوی پدر در حال دلبری کردن است. رقیه شادتر از همیشه میخندد و رباب زیر لب تکرار میکند...
اگر حسین برود...رقیه هم میرود...اگر حسین برود،من چه خاکی برسرم بکنم؟! اگر حسین برود، من هم طاقت این دنیا ندارم پس علی اصغر هم یتیم و بی پناه میشود، این کودک هنوز کوچک است، خدایا به علی اصغر رحم کن و اگر قرار است حسین برود، ما را هم با او ببر...
بیست و ششم ذی الحجه است و کاروان در منزلگاهی به نام«شراف» استراحت کردند و اینک قصد حرکت به طرف کوفه دارند، با اینکه سه روز قبل قاصد ابناشعث فرمانده ابن زیاد به امام رسیده، گویا مسلم بن عقیل در آخرین لحظات حیات از او میخواهد تا به حسین نامه بنویسد و بگوید که کوفیان عهد را شکستند و حسین به کوفه نیا..
آن روز این خبر در کاروان پیچید و خیلی از کسانی که به عشق جاه و مقام و دنیا به امام پیوسته بودند با شنیدن خبر کشته شدن مسلم، از کاروان جدا شدند.
حال امام در این منزلگاه دستور میدهد هر چه مشک در کاروان است، لبریز از آب نمایید، اهل کاروان متعجب میشوندکه امام اینهمه آب برای چه می خواهد؟!
ولی خیلی نمیگذرد که جواب سوالشان را میگیرند.
اذان ظهر است که کاروان در بیابانی خشک، سوارانی بیشمار را می بینند که به آنها نزدیک میشوند. سواران تشنه و بی رمق می رسند، امام میپرسد"کیستید و اینجا چه میکنید؟"
🖤ادامه دارد....
@ckutr6
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته💚🖤
پارت۲۵
فرمانده سپاه که گویی امام را خوب شناخته با صدایی ضعیف میگوید:
_ما سپاه کوفه هستیم و منم فرمانده شان حربن یزید ریاحی
امام میفرماید:
_ای حر به یاری ما آماده ای یا به جنگ؟!
حر سرش را پایین می اندازد و میگوید:
_به جنگ اما اینک از تشنگی هلاکیم
امام که مهربانیاش از رحمانیت خدا نشأت میگیرد چون او حجت خداست و باید نشان خداوند را داشته باشد و چون خداوند، بخشنده و مهربان است،دستور میدهد که به سپاه دشمن آب دهند، هم سربازان و هم اسب ها را سیراب کنند و حتی بر یال اسب ها آب بریزند تا آنها هم جانی دوباره گیرند.
حال همه سیراب شدند، ندای ملکوتی اذان در فضا میپیچد، سربازان دشمن جذب این ندا میشوند و ناخوداگاه و به حکم فطرتشان که فطرت هر انسان طالب خوبی هاست، پشت سر امام به نماز میایستند. نماز تمام میشود و صدای امام در صحرا میپیچد:
_«ای مردم کوفه! مگر شما مرا به سوی خود دعوت نکرده اید؟ اگر مرا نمی خواهید از راهی که آمده ام بازگردم»
حربنیزیدریاحی از جا برمیخیزد و میگوید:
_یا ابا عبدالله! من نامه ای به تو ننوشته ام و از آنچه میگویی بی خبرم
در این لحظه کیسه های نامه را نزد حر می آورند و حر به جای مردم بدعهد دیارش شرمنده میشود و نامهٔ سپاهیانش را داخل کیسه ها می بیند.
حر با شرمندگی میگوید:
_من نامه ننوشتم و مامور ابن زیاد هستم تا تو را به کوفه برم
امام نگاه تندی به حر میکند و میفرماید:
_مرگ از این پیشنهاد بهتر است، ای کاروان حسین، برخیزید و سوار شوید که ما به مدینه باز می گردیم.
🖤ادامه دارد...
@ckutr6
🗓 #تقویم_روز
🗓 #چهارشنبه ۱۰ مرداد | اسد ۱۴۰۳
🗓 ۲۵ محرم ۱۴۴۶
🗓 31 جولای 2024
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🖤 وقایع مهم شیعه:
🖤 شهادت حضرت سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
▪️10 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله
▪️25 روز تا اربعین حسینی
▪️33 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن
▪️35 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
📚 #تعبیر خواب شب پنجشنبه: تعبیرش طبق ایه ی ۲۶ سوره #شعراء است.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🔹امروز روز خوبی است.
🔹امروز برای شروع کارها روز خوبی است.
🔹دید وبازدید با دوستان و #خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🔸کسی که امروز گم شود، خیلی زود پیدا میشود. ان شاء الله.
🔸قرض دادن و قرض گرفتن خوب باشد.
🔸برگزاری مجالس #عروسی و جاری ساختن #صیغه ی #عقد خوب نیست.
🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔸 #خرید و #فروش و #تجارت،خوب است
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و #خویشاوندان خوب است.
🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🔹صدقه دادن خوب است.
🔸 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث دفع صفرا است.
🔸 امروز،سر تراشیدن، خوب است.
🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 دل 》 است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🔸مسیر رجال الغیب میان شرق و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ اذان صبح 03:35 اذان ظهر 12:11
☜ اذان مغرب 19:29 طلوع آفتاب 05:12
☜ غروب آفتاب 19:10نیمه شب 00:22
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🌼 #ختم_مجرب_جهت_رزق_فراوان
🌼 اثر چهل روز خواندن آیه کریمه «إن الله هو الرزاق»آیه کریمه «إن الله هو الرزاق ذو القوة المتین» یک اربعین روزی 27 بار بعد از نماز صبح جهت وسعت #رزق خوانده شود، مجرب است.صاحب کتاب «التحفة الرضویة» نقل کرده است که این #ختم را از عالم فاضل شیخ محمد رشتی نقل کرده و فرموده که او به این ختم عمل کرده و قبل از اینکه اربعین تمام شود از برکت این ختم مال فراوانی به او رسیده، هر کس آیه شریفه مذکور را روزی 27 مرتبه بلافاصله بعد از نماز صبح مدت #چهل روز، بخواند مال فراوانی به او روزی گردد :کتاب «التحفة الرضویة»
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۹:۰۰
🤲 دعا خواندن در زمان آیت الکرسی #مستجاب میشود.
#کانال_ارتباط_با_خدا
@ckutr6
⊰━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━⊱