🔴 شاید براتون سوال باشه که چرا کانال #دختــران_چــادری برای هفته حجاب و عفاف برنامه ای نداره و اطلاع رسانی نمیکنه؟ 🧐
عارضم به خدمتتون که:
البته بدون برنامه هم که نیستیم
معمولا شلوغ ترین ایام سال رو از لحاظ جلسات داریم😑
چون کل مسئولین در طول سال مسأله حجاب رو فراموش میکنن و توی همین یک هفته تلاش دارن که هرآنچه از دستشون میاد #فقط توی همین هفته کار انجام بدن و حتی تلاش میکنند از هم سبقت بگیرن!!! اما باقی روزهای سال دوباره میرن توی لاک خودشون تاااا سال بعد 😕
بچه های ما که در طول سال فعالیت خودشون رو دارن، توی این ایام که میشه گفت جامعه اشباع و حتی سرریز شده از کار برای حجاب! یه کمی استراحت میکنن و اجازه میدن یه کمی هم بقیه کار کنن 😅
البته این همه تکاپو برای حجاب نمیذاره که فعالین این زمینه بیکار بشینن و گاها کارایی هم توی سطح شهرهاشون دارن که کم کم گزارشات توی کانال هم ارسال میشه
ولی بنظر میاد این هفته بیشتر از هرکاری فقط مناسب باشه برای جمع بندی فعالیت های مثمر در طول سال و آمادگی و برنامه ریزی برای کارای بهتر سال آینده!
نه اینکه تجمع خیلی زیااااااد کارای تکراری که اکثرش هم صرفا جنبه گزارش دهی داره تا به هدف اثرگذاری!!! 😶
انجام کارای نمایشی و بازی در زمین دشمن برای دوقطبی شدن بیشتر جامعه و ایجاد حس تنفر بین اقشار مختلف کشور مون (که به قول حاج قاسم عزیز، همه اینها خانواده ما هستند) شاید بدترین کاری باشه که بشه توی این هفته انجام داد😔
تازه اومدن بنری طراحی کردن که شامل پیام همراه تهدید و کد آشوب از طرف خانم افشون و پریشون هست و دارن به صورت بسیاااار گسترده منتشرش میکنن!! (به زبون خیلی ساده مردمو به جون هم بندازن) 😐
باشد که مسئولین فرهنگی
بالاخره راهکارهای درست و حسابی پیشبینی کنن!!
میدونید واقعیت چیه؟؟
در واقع اصلا خودشون هم نمیدونن که اثرگذارترین کار توی این زمینه چیه؟
سیاست گذاری صحیحی توی بحث حجاب و عفاف صورت نگرفته!
خلاصه که حرف دل بسیار است...
ان شاءالله بتونیم با برنامه ریزی صحیح، گامی در جهت بالابردن جایگاه زن ایرانی در سطح اجتماع برداشته باشیم 😊
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
بانوی خوبم !😌
فلسفـه حجاب
تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!🙃
که اگر چنین بود ،
چرا خدا تو را با حجـاب کامل
به حضورمیطلبددر عاشقانه ترین عبادتت؟😌
جنـس تو با حیـا خلق شده...😇
"رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عج) است"
#ریحانه🌱
🆔️@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز عرفه رو بهونه میکنم تا از شـنـبـه، دری به دنیای جدیدِ گفتگو با تو باز کنم...
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قبح شکنی و ترویج پوشش غربی در سطح جامعه
▪️کشف حجاب میکنن و تیپ شیطانپرستی میزنن فک میکنن خیلی شاخن...
▪️مدیون خون سربازان وطن هستید اگر جلوی این ناتوی فرهنگی توحش غربی را نگیرید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده
⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زده به سیم آخر😳😳😱😱
🔞 فحاشی و توهینهای گستاخانه مسیح علینژاد به زنان ایران در پخش زنده شبکه سعودی اینترنشنال!
⭕️ پ.ن: نکته عجیب اینکه "فرداد فرحزاد" مجری برنامه، حتی بهخاطر رعایت اصول اولیه پخش تلویزیونی هم که شده هیچ واکنشی نسبت به فحاشیهای علینژاد، از خود نشان نمی دهد!
🆔 @Clad_girls
🌷 روز عرفه را قدر بدانید
🔹لحظه لحظه از ظهر عرفه تا غروب مثل اکسیر حائز اهمیت است
"بدان! خدايی که گنج های آسمان و زمين در دست اوست، به تو اجازه درخواست داده، و اجابت آن را به عهده گرفته است."
📚 نهج البلاغه، نامه۳۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سالروز شهادت مظلومانه و غریبانهی حضرت مسلم بن عقیل علیهالسلام، سفیر با وفای امام حسین علیهالسلام تسلیت باد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده
⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 نکاتی درباره دعای عرفه که شاید ندانید!
🔹خوندن دعای عرفه از زبان سیدالشهدا علیهالسلام جزو جدانشدنی این روز برای همه ماست؛ اما خیلی از ما فکر میکنیم امام این دعا رو در حج آخر خودشون خوندن و از مکه راهی کربلا شدن؛ در حالی که اینطور نیست.
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 مشاهده وضعیت برزخی یک #بدحجاب
توسط تجربه گر مرگ
در #مستند_صوتی_شنود
#نشر_دهید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
پیامبر اکرم(ص) :
ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللَّهُ فِیهِ عَبدَاً مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَهَ
خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمیرهاند
+صحیحمسلم،ج 4،ص107
#عرفه
🆔️ @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_می خواید به چشم من بیاید؟
بگردید دور حسین علیه السلام:)
#عرفه
🆔@Clad_Girls
⭕️ هموطن،هم موشک مهم است هم بلوط!!
🔹منتهی فرقش اینست اگر بلوط نباشد شاید در درازمدت مثلا صدسال دیگر نباشی، ولی اگر موشک نبود تو الان زنده نبودی که این مزخرف رابنویسی !!
بنابراین از این جمله صدبار بنویس:عقل، مهمتر از بلوط است!!
🆔️ @clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شــیعـه،اهـل سـنت» #پارت_هجدهم در مسیر برگشت به سمت خانه، عب
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_نوزدهم
سینی چای را که دور گرداندم، لعیا با مهربانی گفت:
_قربون دستت الهه جان! زحمت نکش!
و من همچنانکه ظرف رطب را مقابلش روی میز میگذاشتم، با لبخندی پاسخ دادم:
_این چه حرفیه؟ چه زحمتی؟
که مادر پرسید:
_لعیا جان! چرا تنها اومدی؟ چرا ابراهیم نیومد؟
دستی به موهای براق و مشکی ساجده کشید و گفت:
_امروز انبار کار داشت. گفت دیرتر میاد.
سپس خندید و با شیطنت ادامه داد:
_منم دیدم موقعیت خوبیه، بابا و ابراهیم نیستن، اومدم با شما صحبت کنم.
مادر خودش را کمی روی مبل جلو کشید و با لحنی لبریز اشتیاق و انتظار پاسخ داد:
_خیر باشه مادر!
که لعیا نگاهی به من کرد و گفت:
_راستش اون هفته که اومده بودین خونه ما، یکی از همسایه هامون الهه رو دیده بود، از من خواست از شما اجازه بگیرم بیان خواستگاری.
پیغامی که از دهان لعیا شنیدم، حجم سنگین غم را بر دلم آوار کرد و در عوض خندهای شیرین بر صورت مادر نشاند:
_کدوم همسایهتون؟
و لعیا پاسخ داد:
_نعیمه خانم، همسایه طبقه بالاییمون.
به جای اینکه گوشم به سؤال و جوابهای مادر و لعیا پیرامون خواستگار جدیدم باشد، در دریایی از غم فرو رفتم که به نظر خیلی از اطرافیانم از بخت سنگین من رنگ و بو گرفته بود.
در تمام این شش سالی که فارغ التحصیل شده بودم و حتی یکی دو سال قبل از آن، از هر جنسی برایم خواستگار آمده و بذر هیچ کدام حتی جوانه هم نزده بود. یکی را من نمیپذیرفتم، دیگری از دید پدر و گاهی مادر، مرد زندگی نبود و در این میان بودند کسانی که با وجود رضایت طرفین، به بهانهای نه چندان جدی، همه چیز به هم میخورد.
هر کسی برای این گره ناگشودنی نظریهای داشت؛ مادر میترسید شاید کسی نفرین کرده باشد و پدر همیشه در میان غیظ و غضبهایش، بخت سنگینم را بر سرم میزد.
مدتها بود از این رفت و آمدها خسته شده بودم و حالا لعیا با یک دنیا شوق، خبر از آغاز دوباره این روزهای پُر از نگرانی آورده بود، ولی مادر خوشحال از پیدا شدن خواستگاری رضایت بخش، به محض ورود پدر، شروع کرد:
_عبدالرحمن! امروز لعیا اومده بود.
پدر همچنانکه دستانش را میشست، کم توجه به خبر نه چندان مهم مادر، پرسید:
_چه خبر بود؟
و مادر همزمان با دادن حوله به دست پدر، مژدگانیاش را هم داد:
_اومده بود برای همسایهشون اجازه بگیره، بیان الهه رو ببینن.
پدر همچنانکه دستانش را با دقت خشک میکرد، سؤال بعدیاش را پرسید:
_چی کارهاس؟
که مادر پاسخ داد:
_پسر نعیمه خانمه، همسایه طبقه بالایی ابراهیم. لعیا میگفت مهندسه، تو شیلات کار میکنه. به نظرم گفت سی سالشه. لعیا خیلی ازشون تعریف میکرد، میگفت خانواده خیلی خوبی هستن.
باید میپذیرفتم که بایستی بار دیگر لحظات پُر از اضطرابی را سپری کنم؛ لحظاتی که از اولین تماس یا اولین پیغام آغاز شده و هر روز شدت بیشتری میگیرد تا زمانی که به نقطه آرامش در لحظه وصال برسد، اگرچه برای من هرگز به این نقطه آرامش ختم نمیشد و هر بار در اوج دغدغه و دلواپسی، به شکلی نامشخص پایان مییافت.
مادر همچنان با شور و حرارت برای پدر از خواستگار جدید میگفت که صدای درِ حیاط بلند شد. حالا مادر گوش دیگری برای گفتن ماجرای امروز یافته بود که ذوقی در صدایش دوید و با گفتن «عبدالله اومد!» پشت پنجره رفت تا مطمئن شود. گوشه پرده را کنار زد، اما ناامید صورت چرخاند و گفت:
_نه، عبدالله نیس. آقا مجیده.
از چند شب پیش که با خودم و خدای خودم عهد کرده بودم که هر روزنهای را برای ورود خیالش ببندم، این نخستین باری بود که نامش را میشنیدم. نفس عمیقی کشیدم و دلم را به ذکر خدا مشغول کردم، پیش از آنکه خیال او مشغولم کند که کسی با سرانگشت به درِ اتاق نشیمن زد. پدر که انگار امروز حسابی خسته کار شده بود، سنگین از جا بلند شد و به سمت در رفت و لحظاتی نگذشته بود که با چهرهای بشاش بازگشت. تراولهایی را که در دستش بود، روی میز گذاشت و با خرسندی رو به مادر کرد:
_از این پسره خیلی خوشم میاد. خیلی خوش حسابه. هر ماه قبل از وقتش، کرایه رو دو دسته میاره میده.
و مادر همانطور که سبزی پلو را دم میکرد، پاسخ داد :
_خدا خیرش بده. جوون با خداییه!
و باز به سراغ بحث خودش رفت:
_عبدالرحمن! پس من به لعیا میگم یه قراری با نعیمه خانم بذاره. و پدر با جنباندن سر، رضایت داد.
ادامه دارد...
✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب 🗂 قسمت دوم | بخش دوم ✅ چرا ارزش زن کمتر از مرد ✅ ارزش یک مرد معتاد از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب
🗂 قسمت دوم | بخش سوم
✅ مخاطب شناسی مهم است
✅ نحوه ارتباط گرفتن با افراد متفاوت است
🅾 منتظر قسمت های بعدی از کانال #دختــران_چــادری باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
↯ ↯ ↯
•
درست است ڪه حجابــ🧕🏻،
'آزادیۍ جسم ' انسان را مقداریۍ محدود میکند؛
•
👈🏻امــا 'آزادۍ فڪر✨' را برایش به ارمغان مۍآورد
و اگر فرد یا جامعهاۍ خواهان 'جریان تفڪر' در
ڪارهایۍ زندگۍ است، چارهاۍ جز این ندارد ڪه از ' فڪر آزاد 'برخوردار باشد.
#ریحانه
🆔️ @clad_girls
#عید_قربان
عید قربان یعنی؛
ته ته بندگی📿و
قبول شدن تو امتحانای📝 خدا و
گذشتن از همه دلـ♡ـبستگیااا و
نابودی شیطان👿
این عید گرفتن دارهااا😍
🎊🎈عیدتووون شدیدااا مباااارک🎊🎈
🆔 @Clad_girls