⭕️راهکار های حل مشکلات همسرداری
از پنجشنبه ۱۷ شهریور تا شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱
ساعت ۹ تا ۹.۳۰ صبح
سخران: #استاد دهنوی
مداحی حاج #سیدمحمد_قاضوی
نشانی:تهران،خیابان ۱۷ شهریور بالاتر از میدان خراسان بلوار قیام خیابان مهاجری کوچه طباطبایی پلاک ۱۳
البته منش حرف سست نمیزنه!
❌ اما کوممیلا هر ۱۲ سال یکبار برگزار میشه
شرکت کنندههاش ۶۰ میلون نفرن نه ۱۵۰
مراسم در خود کشور برگزار میشه نه کشور دیگهای
دولت هند هرساله هزینهی غذا و محل اسکان رو برای عدهی زیادی که کم بضاعت هستن متقبل میشه
و نکتهی بسیار مهم اینکه این تعداد افراد، به صورت همزمان حضور ندارن و در طول دو ماه برگزاری مراسم، یک عده میان، دو روز میمونن و میرن و افراد جدیدی جای اونها رو پر میکنن؛
مثلا بلا تشبیه، تعداد زائرین امام رضا رو در طول دو ماه در نظر بگیرید...
به این مونگلهای رسانهای توجه نکنید 😂😂
✍️ بایپولار🇮🇷✊
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 با باز خورد هایی که از دختر ها و خانما گرفتیم کلی ذوق کردیم😍
💜 جای شما تو جمع #دختــرونه ما خیلی خالیــه
🌸 #فرشتگان_سرزمین_من
🌱 اشتراک حس خوب ریحانگی
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
💖 با باز خورد هایی که از دختر ها و خانما گرفتیم کلی ذوق کردیم😍 💜 جای شما تو جمع #دختــرونه ما خیلی
🔴 پنج تا از شهرهای کشور مترو دارن، تهران_مشهد_اصفهان_شیراز_تبریز
با توکل به حضرت زینب(سلام الله علیها) تونستیم به مناسبت ماه محرم، پنج استان رو هماهنگ کنیم که اجرای هماهنگ توی ایستگاه های مترو داشته باشند.
🌸 #فرشتگان_سرزمین_من
🌱 اشتراک حس خوب ریحانگی
🔴 شما هم میتونید توی شهر خودتون عضو گروه های ما بشید یا اگر گروه ندارید اقدام به تشکیل گروه کنید.
💌 کلی برنامه های خفن و خبرای خوب براتون داریم
⛔️✋🏻 از #لشگر_فرشتگان جانمونی♥
شهرهای #ساری #خرم_آباد #اردبیل #گرگان نیاز به تشکیل گروه دارند 🤨
🔴 خانم بالای 18 سال، دغدغه مند مسائل #فرهنگی به خصوص بحث #حجاب_و_عفاف
برای تشکیل گروه با این آی دی هماهنگ بشید👇
🆔 @clad_girls14
⛔️ #رشت #سمنان #بندر_عباس #قشم #اراک گروه تشکیل شد ⛔️
❌❌
😍😍😍😍😍😍
✅ معرفی فعالیت های کانال 👇
https://eitaa.com/clad_girls/82251
🔴 ثبت نام و اضافه شدن به شهرها 👇👇
https://eitaa.com/clad_girls/71721
🔴 لیست شهرهایی که به کمپین ما پیوستند👇
https://eitaa.com/clad_girls/72005
🔴 جهت کمک های مادی👇
💳 ۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۸۳۷۴۱
گروه جهادی شهید مصطفی قاسمی
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دوستان خود را به
دختــران چــادری
دعوت کنید 💌
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057 🌸
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_هفتاد_و_سوم ساعت از نیمه شب گذشته بو
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_هفتاد_و_چهارم
یک قطعه دیگر از کمپوت آناناس در دهان خشک مادر گذاشتم که دست ناتوانش را بالا آورد و با صدایی آهسته گفت:
_بَسه مادر جون، دیگه نمیخوام.
نگاهم به چشمان گود رفته و گونههای استخوانیاش افتاد، باز چشمانم لرزید و دوباره هوای باریدن کرد که با گفتن «چقدر هوا گرمه!» از جا بلند شدم و به بهانه زیاد کردن درجه فن کوئل، چشمان بیقرارم را از مادر پنهان کردم. در این مدت که از عمل جراحی و شروع شیمی درمانیاش میگذشت، آموخته بودم که چطور در برابر صورت زرد و موهایی که هر روز کم پشتتر و بدنی که مدام لاغرتر میشد، صبر کنم و با صورتی که به ظاهر میخندد، به قلب افسرده مادر امید ببخشم.
با کنترل سفید رنگی که روی میز بود، دمای فن کوئل را چند درجه خنکتر کردم و از پنجره بزرگ اتاق، نگاهی به حیاط بیمارستان انداختم و مجید را دیدم که در حاشیه باغچه گلکاری شده حیاط قدم میزد. در این دو سه هفتهای که درمان مادر آغاز شده بود، مجید و عبدالله با هم هماهنگ کرده و هر بار یکی برای کمک به من و مادر به بیمارستان میآمدند. محمد و ابراهیم هم یکی دو باری که مجید نتوانسته بود شیفتش را تغییر دهد، سری میزدند، ولی آنها هم در این فصل سال به شدت درگیر کارهای نخلستان شده و فرصت زیادی برای رسیدگی به مادر نداشتند.
نگاهم به مجید مانده بود که مادر با صدایی کم رمق پرسید:
_الهه جان! از خونه چه خبر؟
به سمتش چرخیدم و همچنان که روی صندلی کنار تختش مینشستم، با لبخندی مهربان پاسخ دادم:
_همه چی سر جاشه، حال همه هم خوبه! فقط همه دلشون برا شما تنگ شده! چند شب پیش ابراهیم و لعیا اومده بودن، ساجده خیلی بهانه شما رو میگرفت. لعیا میگفت هر دفعه که میخوان بیان ملاقات، ساجده التماس میکنه که اونم با خودشون بیارن.
سپس دست سرد و نحیفش را میان انگشتانم گرفتم و با امیدواری ادامه دادم:
_انشاءالله این دفعه که اومدید خونه، دعوتشون میکنیم، بیان دور هم باشیم.
آهی کشید و گفت:
_دلم برای بچهها خیلی تنگ شده! بخصوص برای یوسف! تا این بچه به دنیا اومد، من اینجوری شدم و اصلاً فرصت نشد یه بار درست حسابی بغلش کنم.
از شنیدن این حرفش دلم غرق غم شد، ولی باز به روی خودم نیاوردم و با خندهای کوتاه گفتم :
_انشاءالله این دوره هم تموم میشه و میاید خونه.
چقدر سخت بود شعله کشیدنهای آتش دلم را پنهان کنم و به جای همه غم و غصههایم، فقط لبخند بزنم.
پس از ساعتی، سرانجام از بودنِ کنار مادر دل کَندم و از اتاق بیرون آمدم و همین تنهایی کافی بود تا کوه اندوه باز بر سرم آوار شده و سیلاب اشکم را جاری کند. کوله بار ناراحتیهایم به قدری سنگین بود که با هر قدمی که بر میداشتم احساس میکردم همه توانم تمام میشود. دستم را روی نرده آهنی راه پله بیمارستان میکشیدم و پلههای طولانیاش را به سختی طی میکردم و نفهمیدم چه شد که چادرم زیر پایم ماند و تعادلم را از دست دادم که با صورت روی کفپوش سرامیک بیمارستان افتادم و نالهام بلند شد. حالا فرصت خوبی بود که هر چه از غم بیماری مادر و دردی که صبورانه تحمل میکرد، در دل تنگم عقده کرده بودم، فریاد بزنم و اشک بریزم. کف دستم را روی زمین گذاشتم و به سختی خودم را بلند کردم. یکی از دندانهایم در لبم فرو رفته و خون شکاف لبم با خونی که از بینیام راه افتاده بود، یکی شده و روی سنگهای سفید راهروی بیمارستان میچکید. بیتوجه به چند نفری که برای کمک دورم جمع شده بودند، به سختی برخاستم و با پاهایی که دیگر رمقی برایشان نمانده بود، خودم را به کنار راهرو کشاندم و پیکر بیحالم را روی نیمکت رها کردم.
تمام صورتم از گریه خیس شده و نه از دردی که همه بدنم را گرفته بود که به حال مصیبتبار مادرم گریه میکردم. هر کسی چیزی میگفت و میخواست به هر وسیلهای کمکم کند و من چیزی جز شفای مادرم نمیخواستم. با گوشه چادر سورمهای رنگم، اشک و خون را از صورتم پاک کرده و با تنی که از اندوه و درد میلرزید، قدم به حیاط گذاشتم. مجید همچنان کنار حیاط بیمارستان ایستاده و بیخبر از حال من، گلهای باغچه حاشیه حیاط را نگاه میکرد که از صدای دمپاییهایم که روی زمین کشیده میشد، به سمتم چرخید و با دیدن صورت خونی و خیس از اشکم، وحشتزده به سمتم دوید. مات و مبهوتِ لب و بینی زخمیام، دستم را که به یاری به سمتش دراز شده بود، گرفت و کمکم کرد تا روی نیمکت سبز رنگ کنار حیاط بنشینم و با صدایی که از نگرانی به لرزه افتاده بود، پرسید:
_چه بلایی سر خودت اُوردی؟
ادامه دارد...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خانم مسیحی بعد از پیمودن چند کیلومتر به چنین معرفتی رسیده اما آیا ما بعد از سالها پیاده روی اربعین به چنین دیدگاهی رسیدیم ؟
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز حس خوبش باهامونه...
هنوز با وجودش احساس آرامش داریم...
تو کتاب آسمونیمون گفته شده...
" اونایی که در راه خدا کشته می شن... نمردند... اونا زندند و از خدا روزی میگیرن! "
اینکه به یادشیم دلیلش میتونه این باشه که او هم به یادمونه ♡
حاج قاسم هَنوز پیشمونه :)
#حاج_قاسم
🆔@Clad_Girls
🎁 #هدیه_معنوی : شماره 1
در آستانه اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و پیاده روی زائران حسینی
ره توشه زائران اربعین حسینی
🖤| @Clad_girls
4_176715557515559252.mp3
8.5M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼#نواےعاشقے♥️|…
🎤#میثممطیعی
<کنارقدمهایجابـر...>ً
#تااربعـــــ9روزــــین
#صلۍاللہعلیڪیااباعبداللهالحسین
👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~
4_473160900434460832.mp3
5.09M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼#نواےعاشقے♥️|…
🎤#میثممطیعی
<َدلمروبردیبهدیدارت
شرمندهامحسینجـان...>ً
#تااربعـــــ12روزــــین
#صلۍاللہعلیڪیااباعبداللهالحسین
👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~
کربلا نرفتن سخت است...
کربلا رفتن سخت تر!!!😭
تا نرفته ای شوق رفتن داری...
تا رفتی شوق مردن داری...😭
#کربلا رفته ها میدانند... 😔💔
💔 #دلم_تنگ_کربلاته_آقا
.
.
.
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
✨🍃
#ریحانه
منمســـلمانشـدهے
چـــ🖤ــادرخاڪـےتوامـ...
🆔@Clad_Girls
▪️حال و هوای کارمندان بی بی سی و منو تو، هم اکنون
انشاءالله بزودی قسمت کارمندان سعودی نشنال/فارس پلاس
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موکبها در کربلا پُر شدند
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🎥 موکبها در کربلا پُر شدند 🆔 @Clad_girls
🔴زائر جدیدی به سمت مرز نیاید/ تمامی پارکینگ های پایانه های مرزی پر شده است
▪️میراحمدی، رئیس ستاد مرکزی اربعین در ارتباط زنده با شبکه خبر: برای زائرینی که در پایانه های مرزی حضور دارند تمهیداتی پیش بینی شده است.
▪️مهم این است که زائر جدیدی به پایانه های مرزی اضافه نشود و به هیچ عنوان هیچ زائری به سمت مرز حرکت نکند.
▪️به اتوبوس ها ابلاغ کردیم از حرکت خودشان از مبدا شهرها به سمت مرز خودداری کنند.
▪️کسانی که در سامانه سماح ثبت نام کردند و مبلغ بیمه را پرداخت کردند در موردشان تصمیم گیری خواهیم کرد تا ضرر مالی به زائران وارد نشود.
▪️تمامی پارکینگ های پایانه های مرزی پر شده است و جا برای پارک وسیله نقلیه شخصی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وزیر کشور در مرز مهران: عراق این ظرفیت را ندارد با سرعتی که ما مسافرین را در مرز تخلیه میکنیم آنها را به داخل کشورش منتقل کند
🔹بهعلت نگرانی حفظ سلامت مردم عبور از مرز متوقف شده. زمانی که عبور و مرور در عراق به درستی انجام شود، بازگشایی مرزها اعلام خواهد شد.
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🎥 وزیر کشور در مرز مهران: عراق این ظرفیت را ندارد با سرعتی که ما مسافرین را در مرز تخلیه میکنیم آن
🔴 دولت انقلابی و وزیر انقلابی ‼️
⚠️ اگر نقاط ضعف دولت رو میبینیم، از نقاط قوت هم غافل مشیم
وزیری که از پشت میز پیگیر کارها نیست و از روزهای ابتدایی که رفت و آمد زائرین شروع شده، شخصا در مرز حضور پیدا میکنند و کارها را پیگیری میکنند.
✅ خدا شما رو حفظ کنه آقای وحیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥| بدون تعارف با وزیری که در انفجار تروریستی منافقین کنار شهیدان رجایی و باهنر حضور داشت
🆔 @Clad_girls