هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
📌 بیش از ۲۵۰۰ موکب در نقشه ایتا
زائران عزیز #اربعین
🔹 با مراجعه به بخش #اطراف_من در منوی اصلی برنامه اندروید ایتا یا از صفحه داغترینهای ایتا، موقعیت دقیق بیش از ۲۵۰۰ موکب اربعین را مشاهده کنید و بر اساس نوع خدمات (مانند اسکان، تغذیه، خدمات پزشکی و ...) نزدیکترین موکب به خودتان را پیدا کنید
🔸 برای استفاده از #نقشه_ایتا باید موقعیت مکانی تلفن همراه خود را روشن کنید
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به خاطر راحتی می خوای چادر رو کنار بگذاری و عبا بپوشی؟!
🔹حضرت زینب با اون همه مصیبت چادرش را کنار نگذاشت.
#اربعین
#حجاب
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🥺امسال نــــــــــرفــــــــــتــــــــــم …
•
•
پاهام موندن، ولی دلم راه افتاده!
همون لحظهای که اولین زائر کولشو بست،
دلم پرید … مثل کفترهای حرم،
پر زد و رفت🕊… تا جادهی عشق، تا بینالحرمین🙃❤️🩹
اینجا نشستم، کنار پنجره …
چادرم رو روی سرم کشیدم و به خودم میگم:
شاید یه گوشهای از دلم، هنوز اونجاست،
بین گامهای یه پیرزن که با عصا قدم برمیداره،
یا توی سینی چایی یه دختر عراقی که با لبخند میگه: "حبّالحسین یجمعنا"🖤🏴
همه دارن میرن …
با پا،
با دل،
با اشک …
و من فقط موندم با یه بغض بیصدا،
با اشکهایی که شبها بیاذن میریزن😅🚶♀،
با چشمهایی که توی عکسها دنبال پرچم میگردن …
گاهی با خودم میگم:
نکنه حضرت زینب نخواست امسال بیام؟:)
نکنه باید از دور بسوزم، تا حرارتی رو بفهمم که کاروان اسرا تو دل کوفه و شام کشیدن؟:)
ولی...
دلم قرصه:)
قرص به اینکه عشق، جا و مکان نمیفهمه!
شاید اینجا، تو اتاق ساکتم،
منم یه زائر باشم ...
زائری با دل،
با اشک،
با دلتنگی:)
#اربعین یعنی هر جا که باشی،
دلت با حسین باشه …
✍🏻 «بنت الحیدر»
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
هدایت شده از صدای زنانــ🎙
#اربعین
یک دو کلام حرف هم با آقایونی که همسرانشون تشنه ی سفر کربلای اربعین هستن
با جمله ی اربعین جای زن و بچه نیست!
خیلی راحت از خودشون سلب مسئولیت می کنند
همون آقایونی که یکی از افتخارات زندگیشون اینه که من هر سال اربعین میرم
خب برادر
شما یکسال رفتی
جنس تفاوت صفای این سفر رو با تمام سفرهای زندگیت با پوست و گوشتت لمس کردی
دیگه نمیتونی بیخیال این سفر بشی
بعضی مواقع واقعا شرایطش نیست( نوزاد و زن باردار پرخطرو..)
یا خود خانم میگه من تحمل گرما و شلوغی موکب ها، بی خوابی و پیاده روی و معطلی تو مرز و ...ندارم
ولی وقتی میشه با یه مدیریت ساده
زن وبچه رو آورد تو این فضای سراسر صفا و عشق
که مزه ش با وجود همه ی سختی ها یکسال زیر زبونته تا پیاده روی اربعین بعدی و حقیقتا با هیچ چیز قابل قیاس نیست
چرا زن وبچه رو محروم می کنید؟!
اگر هم نگران اختلاط محرم، نامحرم یا مشکلات مشابه هستن بزرگواران
من دارم میبینم اکثر زنان مشتاق زیارت کربلا زنان مقید و خودشون فوق العاده حساس هستن به این موضوع
و توجیه هستن
که اربعین جای زیارت نیست
برم بچسبم ضریح یا یه دل سیر بشینم تو حرم
از این خبرا نیست
اگر هم توجیه نیستند
میشه توجیهشون کرد
حتی میشه بگید با این شروط میبرمت🥲
ولی خود پیاده روی
نفس حضور خانوادگی رو چرا از زن و بچه تون محروم می کنید!
بله
قطعا شما دیگه نمیتونی مثل سفرهای مجردی قبلی علاوه بر زیارت یه سیاحت درستو حسابی هم داشته باشی
و قطعا قطعا سختی داره این سفر با زن وبچه
اما وقتی به سختیای اهل بیت در این مسیر فکر کنیم
میفهیم سختیای ما یک هزارم اون سختیا هم نیست
اگر هم که میگید چه مقایسه ایه؟
پس شما هنوز فلسفه ی این پیاده روی اربعین رو نمی دونید
و برید خوش باشید که هر سال زیارت اربعین که یکی از پنج نشانه ی مؤمن هست را با تمام آدابش به جا میارید!
✍مادر تراز انقلابی
●━━━━━━───── ⇆
🔴🎙 #صدای_زنان را اینجا بشنوید👇
🅾 eitaa.com/voice_womens
•🖤🏴•
اربعین، فقط یه روز نیست!
بلکه یه دعوته!
دعوت به حقیقت، عشق و ایثار
دلامون رو راهی سرزمینی میکنیم که حسین (ع) با خونش، آزادگی رو بر اون نوشت✌️🏻
این سفرِ عشق، فرصتی برای بیعت دوباره با آرمانهای حسینی و ایستادگی در برابر ظلم و حرکت به سوی حق هست✋🏻
با هر قدم به سوی کربلا، به روح حسین (ع) نزدیکتر میشیم و با هر اشک، جان ها رو پاک میکنیم. #اربعین، وعدهگاه عاشقان حسینیه، جایی که قلبها یکی میشن و فریاد میزنن:
لبیک یا حسین ؏!
✍🏻«خــادم الــرقــیــه»
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
هدایت شده از 🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••
باشنیدناینحرفها
احساسغرورکردم🙂♥️
#حجاب
#امام_زمان
#اربعین
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ کانال برتــر #حجاب👇
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
_
بشین تا امام حسین(علیهالسلام) برسونه!
•
•
لبهایم به هم منگنه شد، چشم دوختم به سفره، پنیر و خیار و گوجهها دست نخورده، وسط سفره خشکشان زده بود.
من مقصر بودم!
از حال و روزش خبر داشتم؛ از احوال جیبش هم ...
بعد از آخرین تماسِ دایی و بهم ریختن برنامهها، همسرم زودرنج و عصبی شده بود🚶♀
تحمل حتی شنیدن اسم کربلا را هم نداشت!
همه را میدانستم اما باز انتظار چنین برخوردی را نداشتم😔
اولین بار بود که سوهان تیز کلامش روحم را خش انداخت💔
همه چیز از آن تماس شروع شد
…
دو ماه از زیر یک سقف رفتنمان گذشته بود؛ داییام از اصفهان تماس گرفت:«میاین بریم سفر کربلای دانشجویی؟»
هنوز ماه عسل نرفته بودیم؛
اسم کربلا که آمد، کام جفتمان شیرین شد.
پرداخت هزینۀ سفر دو نفر یکجا و نقدی برایمان محال بود🥲
تمامم هدیههای عروسی را صرف مجلس و آماده سازی خانه کرده بودیم؛
حقوقش کم بود و به وسط ماه نرسیده، تمام میشد.
وقتی دایی گفت که هزینۀ سفر قسطی ست، همسرم کمی مکث کرد، آدم بیگدار به آب زدن نیست؛
شعارش همیشه این است:«همه چی طبق اصول و برنامهریزی پیش میره.»
دست را بین ریش کم پشتش بالا و پایین برد؛ نگاهم را دوخته بودم به صورتش😍
پوست لبش را با دندان گرفته بود؛ کمی اینطرف، آنطرف را نگاه کرد و بعد زل زد به من:«بهشون بگو میریم.»
ادامه دارد •••
✍نیایعباسی
#روایت_سفر_کربلا ،، #اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
بشین تا امام حسین(علیهالسلام) برسونه! • • لبهایم به هم منگنه شد، چشم دوختم به سفره، پنیر و خیار و
•
•
دایی پیگیر کارهای اعزام شد و ما درگیر جور کردن قسط اول😅
روزهای شیرینی بود؛ غرق در اشتیاق زیارت بودیم که دایی تماس گرفت:«شرمنده، سفر کنسله؛ به حد نصاب نرسید.»
از همان روز، دل و دماغ جفتمان بدجور سوخت🚶♀
ما که فکر رفتن به کربلا نبودیم؛ چرا باید امیدوار میشدیم و بعد توی برجکمان میخورد؟!💔
…
همسرم خیلی دمغ شد، حتی بیشتر از من!
از بچگی مدح امام حسین را میخواند و حالا که وقت زیارت یار بود، بدجور توی ذوقش خورد؛ انگار صمیمیترین دوستش او را از لیست مهمانی خط زده باشد.
من هم ناراحت و دلشکسته بودم؛ نمیتوانستم بیخیال شوم، باید دنبال کاروان دیگری میگشتیم.
یکی دو هفته بعد از لغو سفر، وقت صبحانه، آرام آرام سر صحبت را باز کردم:«عزیزم دنیا که به آخر نرسیده؛ یه جوری پولشو جور کن که با یه کاروان دیگه بریم...»
هنوز «بریم» را کامل نگفته بودم
که عصبی سرخاراند:«نه، نمیشه!!😑از کجا جور کنم؟ بقیه کاروانا پولو یه جا میخوان، ندارم؛ من فقط هفتصد و پنجاه دارم که میشه پول یه نفر!
تنها میری؟»
میدانست آدم تنها سفر رفتن نیستم🚶♀
سر تکان دادم:«نه نمیرم... ولی مطمئنم امام حسین خودش پول سفرمونو میرسونه.»
هوف بلندی کشید و یک ضرب بلند شد؛
کت سورمهای را پوشید و به سفره اشاره کرد:«پس بشین همینجا تا امام حسین برسونه.» گفت و بی خداحافظی رفت سر کار💔🚶♀
دلم شکست:)
از حرفی که زدم ناراحت شدم؛
از برخورد او هم.
زل زدم به جای خالیاش کنار سفره،
چند دقیقه بعد ...
ادامه دارد •••
✍نیایعباسی
#روایت_سفر_کربلا ،، #اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
4.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکب دار عراقی میگوید، حوصله اهالی عماره سر رفت، بالستیک درست کردیم که از زوار پذیرایی هم کنیم
#اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
✨دلانه✨
•••
ببین مرا
این منم جامانده از کاروان عاشقی
با قلبی که اندوهِ ماندن را به کام رگ هایم می دهد و نفس هایی که در التماسِ نگاهت به شماره افتاده ...
باشد اصلا قبول!
نشد که اینبار بیایم اما قصه من،
داستان همان سائلی ست که اگر از در برانی اش پنجره ها را باز میکند
جاماندم اما درجا نمی مانم!!
به راهیان کربلا سلامم را سپرده ام و به عمق این سلام، حرف های دلم را...
تا ببینم با این دلِ سرگشته چه میکنی:)
••
✍ ثامنی
#دلانه ،، #اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
• • دایی پیگیر کارهای اعزام شد و ما درگیر جور کردن قسط اول😅 روزهای شیرینی بود؛ غرق در اشتیاق زیارت ب
•
•
تلفنم زنگ خورد.
دوست دوران خوابگاهم بود!
سلام و احوال پرسی کرد و خیلی زود رفت سر اصل مطلب:
_میگما همسرت مداحه درسته؟
+آره، چطور؟
_خدا خیرتون بده. ما چقدر دنبال مداح گشتیم.
فکرم مشغول شد🤔 میدانستم اهل بروجن است و او هم میدانست ما بندرعباس زندگی میکنیم.
ایام محرم و فاطمیه هم نبود که دنبال مداح بگردند!!
…
صدای دوستم، فکر و خیالم را پراند:
«عزیزم، حقیقتش ما یه کاروان داریم میبریم کربلا؛
دقیقه نود برای مداحمون مشکلی پیش اومد»
اسم کربلا که آمد دهانم خشک شد! زبان چسبید به کامم ...
مکثی کوتاه کرد و بعد ادامه داد:«یهو یاد تو افتادم که شبا تو خوابگاه مداحیای شوهرتو گوش میکردی؛ یبارم با هم گوش دادیم؛ یادته؟»
صدای آن مداحی توی افکارم پیش زمینهی حرفهایش شد:
«زخمی بی رَمق ویروونه منم
شبیه پِلک چشام، میسوزه تَنَم
دلیل گریههام، نبودنه بابامه ...»
با تردید و اشکی که پلک، سد راهش شده بود جواب دادم: «یادمه عزیزم؛ چه کاری از ما برمیاد؟ همسرم اونطرفا مداح نمیشناسه که معرفی کنه.»
صدای خندۀ کوتاهش آمد:«برادرم گفت به دوستت زنگ بزن بگو اگر میتونن با ما بیان، هزینهی سفر مداح با ما؛ میشه با شوهرت صحبت کنی؟»
تماس را قطع کردم.
مات و مبهوت زل زدم به سفرهای که هنوز کنارش نشسته بودم؛ صدای شوهرم توی گوشم پیچید:
«من فقط پول یه نفر رو دارم...پس بشین تا امام حسین برسونه😭»
…
تلفن همسرم مشغول بود؛ با دست لرزان چند بار دیگر تماس گرفتم. صدایش که بلند شد، بغضم ترکید.
بریده بریده حرف زدم:
«باورت میشه؟ من... نشستم و... امام حسین... خودش... هزینهی کربلا رو رسوند!...»
✍نیایعباسی
#روایت_سفر_کربلا ،، #اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ִֶָ
◗طبق معمول؛
رفیقـــــــــــام دنبال
بلیــط و حسینهان
و من؟ …
+هـــــــعــــــــی😅💔(꧇
ִֶָ
#استوری ،، #اربعین
🆔 @Clad_girls | دختران چادری