eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
163هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
16.8هزار ویدیو
275 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 📖 ... صبح وقتی از خواب بیدار شدم اول به تخت مادر نگاه کردم و بعد متوجه ملافه شدم که کف اتاق انداخته بود، آنجا بود. داشت نماز می‌خواند. آهسته گفتم:« سلام صبح بخیر » مادر پس از خواندن سلام نماز، تسبیح به دست بلند شد و اومد کنارم ایستاد . دستم را گرفت. – سلام عزیزم ،خوبی؟ – خوبم الحمدالله صورت مادر تکیده و غمگین بود. فکر کردم به خاطر مقنعه و مانتو مشکی و صورت اصلاح نشده‌اش است، یا از چیزی ناراحت است . پرسیدم:« مادر بچه چطوره ؟ حالش خوبه؟» مادر خندید . –خوبِ خوب !صبح زود رفتم بهش سر زدم .مثل فرشته ها خوابیده بود .تو چی حالت خوب نیست؟ سری تکان دادم و گفتم:« نه...خوبم» پرسیدم:« بابا و رویا و نفیسه خوبن؟» لبخندی زد. – همه خوبن! یکی دو ساعت دیگه تلفن میزنم باهاشون حرف بزن . بعد انگار یاد چیزی افتاده باشد ،گفت:« الحمدالله دیگه تلفن داریم , راحت شدیم مادر » وقتی دزفول بودیم هر وقت دلم تنگ می شد ,می رفتم به مخابرات و تلفن میزدم به خانه سکینه خانم روغنی، که همسایه سر کوچه بود و ۷ ۸ خانه با ما فاصله داشت .خیلی طول می کشید تا مادر یا یک نفر دیگر بیایند پای تلفن. این اواخر یاد گرفته بودم، وقتی تلفن می‌زدم می‌گفتم ؛ بی زحمت مادرم را صدا کنید من قطع می کنم و نیم ساعت دیگه دوباره زنگ می زنم . مادر نشست روی تختش و با تسبیح مشغول ذکر گفتن شد. گفتم :«یادته تلفن میزدم خانه سکینه خانم؟یه‌بار سر همین تلفن زدم میخواستیم شهیدبشیم .» تسبیح توی دستان مادر از حرکت باز ایستاد. با ترس و نگرانی نگاهم کرد. خندیدم : «نترس حالا که شهید نشدم » مادر همانطور که ذکر می‌گفت سری تکان داد . –ناقلا همیشه میگفتی خیلی خوبه .خیلی خوش میگذره .با دوستامون مهمونی بازی می کنیم. – دروغ که نمیگفتم مهمانی بازی هم می کردیم اما این چیزها هم بود . یه روز مریض شدم ... 🆔@clad_girls
☘گالری حجاب بانوی فاطمی☘ انواع ست های متنوع و جذاب که تو تصویر نمونه هاش هست و میبینید😍☘ یه کانال مخصوص بانوان محجبه🤗 تازه ارسالمونم رایگانه😉❤ @gallery_banoyefatemi
... . دیدین‌‌وقتی‌توی‌‌خونہ‌بوی‌‌سوختگی‌‌میاد همہ‌هول‌‌میشن‌‌کہ‌ نکنہ‌جایی‌‌برق‌‌اتصالی‌ کردھ؟! نکنہ‌غذاسوختہ.. همہ‌دنبال‌ِ‌علت‌‌میگردن‌‌تا‌رفعش‌‌کنن.. همہ‌توخونہ‌بسیج‌میشن.. دنبال‌‌چی؟! دنبال‌ِ‌‌بوی‌‌سوختگی ! چون‌‌میدونن‌‌اگہ‌رسیدگی‌‌نشہ زندگیشون‌وداراییشونومیسوزونہ(: رفیق ! توبوی‌گناهوحس‌‌میکنی‌‌چیکار‌میکنی؟! تو‌هم‌‌هول‌‌میشی‌نھ ؟! هیشکی‌‌از‌سوختن‌خوشش‌‌نمیاد .. مخصوصا‌کہ‌چھرش‌ جلو‌مھدی‌فاطمه‌سیاه‌باشه..! ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ 🔴 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 خورشید جهان سر زد☀بارون رحمت امشب اومد... 🌨
🔴تخریب کنید عزیزتر میشود. 🔹مومن مثلِ شیشه میماند. وقتی شیشه میشکند هر تکه از شیشه بُرّنده تر میشود. و خطرش برای دشمنان بیشتر میشود. بگذار تخریبت کنند. عزیزتر خواهی شد. ____________________ ♨️ حامی 🔴 به جمع ما بپوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2424932C0dc1e42b39
دلانه🖤 یه مدتۍ همه فکرم شده بود شهادت... همش الهم‌الرزقنا‌شهادت🌿 همش دلم پی آدمایی که بوۍ شهادت میدن ولی! ولی... یه نگاه به خودم انداختم دیدم نه تیپم شبیه شهداس😔 نه‌نگام‌به‌دنیا‌مثه‌نگاه‌اونا🍃 نهـــ°°° کلا بایه‌دنیاتفاوت... بهت‌قول‌میدم‌برادر که‌تا‌وقتۍآدم‌نشدم، تقاضاۍ بیجآ نکنم. 🆔@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشقِ محمد بس است و آل محمد 🌸 بر همه مسلمین مبارک باد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را 🎙حاج محمود کریمی فوروارد با لینک کانال مبعث‌ پیامبر مهربانے ها حضرت‌ محمدمصطفےﷺ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️❗️❗️ خواهرم!!! تک رنگ باش به رنگ حیا باش خود را به هزار رنگ در می آوری که چه شود؟؟!!! خود را محتاج نگاه هوس آلود مردان قرار مده👀 بس است دیگر بی حیائی ، بی عفتی... کمی خرج خودت کن خود را محتاج نگاه نامحرمان قرار مده مگر چند روز دیگر قرار است در دنیا باشی آنوقت خودت می مانی با بار گناه! ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رهبر انقلاب: امروز در تبلیغات دشمنان از اسلام سیاسی نام برده می‌شود 🔹اسلام سیاسی همین چیزی است که در نظام اسلامی ایران تحقق پیدا کرده است. 🔹اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاه‌های گوناگون نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و غیره به وجود بیاورد. اسلامی که یک هویت دینی و اسلامی برای یک ملت ایجاد کرده است. 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 |فضای مجازی ، امروز یک فرصت است. 🔹️ رهبر انقلاب: 🔹جوانان امروز از فضای مجازی برای امیدآفرینی، خسته نشدن، تنبلی نکردن، بصیرت‌افزایی استفاده کنند. 🆔 @Clad_girls
☝️ 💍 .‌ این روزها که سن ازدواج 💞بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. ☺️به طور مثال زن در کنار همسر💑 و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. 👌🏻هر چند از سوی دیگر دیگر زوج‌هایی 💞که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کرده‌اند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.😇 .‌ .‌ 🙃🙃🙃🙃🙃🙃 .‌ 💚‌‌ @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلید کار اینست 👇👇 که دولت توسط یک جوان تشکیل شود، طبعا افرادی هم که انتخاب میکند از بین جوان ها خواهد بود 😊✌️ 💠: مقام معظم رهبری ________________ ♨️ حامی 🔴 به جمع ما بپوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2424932C0dc1e42b39
✓ پزشکی که با وجود داشتن پنج_فرزند دو دکترا گرفته است. دکتر مریم اردبیلی عروس آیت الله حائری شیرازی بوده و ایشان را مشوق خود در این راه معرفی می کند. بانویی که هجده سالگی کرده و در بیست سالگی طعم مادری را می چشد. این بانوی ۴۶ ساله، ثمره نگاه رهبری ست که بارها تاکید کرده اند که کارِ خانه و مادری با پیشرفت زنان در میادین علمی، ورزشی، اجتماعی و سیاسی منافات ندارد. 🆔 @Clad_girls 🌸🍃
✍🏻 دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست؛ پای بر دیده نِه و چشمِ مَرا زمزم کن...😔 🆔 @Clad_girls
🌀 📖 ... شکم دردی گرفته بودم که اون سرش ناپیدا .علی آقا یه هفته‌ای می‌شد رفته بود . یه روز صبح با دل درد از خواب بیدار شدم و تا شب درد کشیدم. فاطمه طفلک هر کاری از دستش برمی‌آمد، انجام داد .وسط هفته بود و به اومدنش امیدی نبود. شب که شد، فکر کردم اگه نصف شب حالم بدتر بشه چیکار کنم؟! یه لحظه آرزو کردم کاش پنجشنبه یا جمعه بود و علی آقا می آمد. به خدا مادر، همون وقت صدای ماشین علی آقا از توی کوچه اومد .ساعت ده و نیم بود فکر کنم، علی آقا که پاشو گذاشت توی اتاق و حال و روز من رو دید .جا خورد .هرچند حال خودش از من بدتر بود ،خاک آلود و خسته. با چشمها و صورتی پف کرده. انگار یه هفته ای نخوابیده بود . پرسید:« پس چه‌ته؟» گفتم :«از صبح نمیدونم چرا دلم درد میکنه؟» همون جلوی در برگشت و رفت سراغ همسایه‌مان، آقای صدیق. ماشینش رو گرفت و من را فاطمه را سوار کرد و رفتیم بیمارستان . جلوی در بیمارستان گفت :«فرشته من خیلی خسته‌ام !خودت میری ؟»ماشین را خاموش کرد و سرشو گذاشت رو فرمون و گفت:« مشکلی بود بیایین سراغم.» دکتر کشیک معاینه‌م کرد. گفت :«مشکوک به آپاندیسه .» چند جور آزمایش نوشت و تاکید کرد اورژانسی انجام شه. آزمایش دادم .جواب رو دکتر دید و گفت:« الحمدالله چیز مهمی نیست» چند جور قرص و شربت نوشت .دو سه ساعتی طول کشید. کیسه دارو به دست برگشتیم. بمیرم الهی مادر! علی آقا همونطور که سرش را روی فرمان گذاشته بود، خوابش برده بود. بیدارش کردم. ماشین رو روشن کرد و راه افتادیم .چون حالم بهتر شده بود تازه خیابونا رو می‌دیدم. شب نیمه شعبان بود با اینکه شهر خلوت بود و عده کمی توی دزفول بودند ، اونایی که بودن سنگ تموم گذاشته بودن ، با شور و نشاط خاصی خیابونارو تزیین کرده بودنن ،وسط خیابونا گلدون چیده بودن. جعبه های شیرینی بود که از شیشه ماشین تو می اومد. بالای درخت ها پر از ریسه های رنگی بود.ذوق زده شده بودم . هی به علی آقا می‌گفتم:« اونجا رو نگاه کن. اینجا رو ببین, چقدر قشنگه!» علی آقا که خوشحالی من را می‌دید با اینکه خیلی خسته بود, دوری تو خیابونا زد :«می‌گفت خوشت میاد نگاه کن.» خیلی طول کشید. وقتی برگشتیم دیدیم آقا هادی ایستاده سر کوچه. زینب نحسی کرده بود و نذاشته بود بخوابه . مادر بلند شد تا جانمازش را جمع کند گرسنه بودم احساس می کردم تمام بدنم از ضعف می لرزد. به سختی پتورا کنار دادم تا از تخت پایین بیایم . اتاق دور سرم می چرخید .دنبال دمپایی روی پله کنار تخت می‌گشتم . حس می کردم قلبم دیگر نمی تپد .چشمهایم سیاهی رفت به سختی توانستم بگویم:« مادر ...» 🆔@clad_girls