فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینترڪیبِظـــریــــفــــ💕✨
مال"زن"هاسٺ فقط😌!
⊹
⊹
⊹
#رهبرانه
🆔@Clad_Girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
°°یڪحسخوبواعتمادبهنفسخاصّۍ پیدامیڪنم!🦋 +بانودیاناترانگوسو #تولدی_دوباره 🆔️ @clad_girls
همہچیزداشتم!
امااحساسپوچـےمۍکردم...🕳🗑
#تولدی_دوباره
🆔️ @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
๏'♥️امامرضاۍجانمـ
خـــیاݪڪن،
نــشــستــــےڪنجگوهرشاد✨...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی (ع)
🆔@Clad_Girls
°°
شهادتشڪافندهیعلمنبویۍومظہر
حلمعلوۍ،امامباقر(ع)تسلیت🖤🥀
🌱امامباقر(ع):
مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا مَثَلُ دودَةِ القَزِّ: کُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلى نَفْسِها لَـفّـا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُروجِ حَتّى تَموتَ غَمّا
حریص به دنیا، همانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود مىتند، خارج شدن از پیله بر او سختتر مىشود، تا آنکه از غصه مىمیرد.
+کافى، ج ۲، ص ۳۱۶
#شهادت_امام_باقر (ع)
🆔️ @clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_شانزدهم نسیم خنکی که از سوی خلیج فار
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_هفدهم
با تعجب پرسیدم:
_یعنی براش مهم نبود بیاد مسجد اهل سنت نماز بخونه؟!!!
و او پاسخ داد:
_نه، خیلی راحت اومد مسجد و سرِ حوض وضو گرفت. حالا همه داشتن نگاش میکردن، ولی انگار اصلاً براش مهم نبود. خیلی عادی وضو گرفت و اومد تو صف کنار من نشست.
سپس نگاهم کرد و با هیجانی که از یادآوری آن شب به دلش افتاده بود، ادامه داد :
_حالا من مونده بودم برای مُهر میخواد چی کار کنه! بعد دیدم یه مُهر کوچیک با یه جانماز سبز از جیبش در آورد و گذاشت رو زمین.
از حالاتی که از آقای عادلی تعریف میکرد، عمیقاً تعجب کرده بودم و عبدالله در حالی که خندهاش گرفته بود، همچنان میگفت:
_اصلاً عین خیالش نبود. حالا کنارش یه پیرمرد نشسته بود، چپ چپ نگاش میکرد. ولی مجید اصلاً به روی خودش نمیآورد. من دیدم الانه که یه چیزی بهش بگه، فوری گفتم حاجی این همسایه ما از تهران اومده و اینجا مهمونه! پیرمرده هم روش رو گرفت اونطرف و دیگه هیچی نگفت.
از لحن عبدالله خندهام گرفته بود، ولی از اینهمه شیعهگریاش، دلم به درد آمده و آرزویم برای هدایت او به مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر میشد که با صدایی آهسته زمزمه کردم:
_آدم باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشه که بین یه عدهای که باهاش هم عقیده نیستن، قرار بگیره و انقدر راحت کار خودش رو بکنه!
که عبدالله پاسخ داد:
_به نظر من بیشتر از اینکه به خودش اعتماد داشته باشه، به کاری که میکنه ایمان داره!
از دریچه پاسخ موجزی که عبدالله داد، هوس کردم به خانه روحیات این مرد شیعه نگاهی بیاندازم که عبدالله نفس بلندی کشید و گفت: +
_می دونی الهه! شاید خیلی اهل مستحبات نباشه، مثلاً شاید خیلی قرآن نخونه، یا بعد از نمازش خیلی اهل ذکر و دعا نباشه، ولی یه چیزایی براش خیلی مهمه.
کنجکاوانه پرسیدم:
_چطور؟
و او پاسخ داد:
_وقتی داشتیم از مسجد میاومدیم بیرون، یه ده بیست جفت کفش جلو در بود. کلی به خودش عذاب میداد و هِی راهش رو کج میکرد که مبادا روی یکی از کفشها پا بذاره!
و حرفی که در دل من بود، بر زبان عبدالله جاری شد:
_همونجا با خودم گفتم چی میشد آدمی که اینطور ملاحظه حق الناس رو میکنه، یه قدم دیگه به سمت خدا برداره و سُنی شه!
که با بلند شدن صدای اذان از مسجد اهل سنت محله که دیگر به چند قدمیاش رسیده بودیم، حرفش نیمه تمام ماند، صلواتی فرستاد و با گفتن «بعد نماز جلو در منتظرتم.» به سمت در ورودی مردانه رفت و از هم جدا شدیم.
در وضوخانه مسجد، وضو گرفتم و مقابل آیینه چادر بندریام را محکم دور سرم پیچیده و مرتب کردم. به نظرم صورتم نشسته در طراوت رطوبت وضو، زیبایی دیگری پیدا کرده بود. حال خوشی که تا پایان نماز همراهم بود و این شب جمعه را هم مثل هر شب جمعه دیگری برایم نورانی میکرد. سخنان بعد از نماز مغرب امام جماعت مسجد، در محکومیت جنایات گروههای تروریستی در سوریه در قتل زنان و کودکان و همچنین اعلام برائت از این گروهها بود.
شیخ محمد با حالتی دردمندانه از فتنهی عجیبی سخن میگفت که در جهان اسلام ریشه دوانده و به شیعه و سُنی رحم نمیکند. با شنیدن سخنان او تمام تصاویری که از وحشیگریهای آنها در اخبار دیده و شنیده بودم، برابر چشمانم جان گرفت و دلم را به قدری به درد آورد که اشک در چشمانم حلقه زد و نجات همه مسلمانان را عاجزانه از خدا طلب کردم.
ادامه دارد...
✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
دیگه جرات نمیکنم برم بازار بس که #دامن_ها #گرون شدن 😭
دیگه نمیدونستم چیکار کنم تا اینکه یکی از بهترین دوستم #بهترین_کانال_خیاطی برام #معرفی کرد🤩
سریع #ثبت_نام کردم اونم با #هزینه_مناسب الان با #آموزش_های_بی_نظیرش تونستم چند تا #دامن بدوزم 😍
تازه کلی از #مشتری_ها #سفارش گرفتم و به #استقلال_مالی رسیدم😌👌🏻
تو هم بیا عضو این کانال شو تا مثل من به در آمد برسی😍👇🏻
https://eitaa.com/amozesh_damsn/3
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب 🗂 قسمت اول | بخش ششم ✅ چرا برخورد الزامی؟؟ ✅ حکایت تلخ ۲۵ نهادی که کا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب
🗂 قسمت اول | بخش هفتم
✅ گشت ارشاد را تایید میکنید؟
✅ باید نهادی باشد که با افراد خاص برخورد کند
🅾 منتظر قسمت های بعدی از کانال #دختــران_چــادری باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
وای از آن روزی کہ.. ❌
+شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#شهیدانه
✦✧✦✧✦✧
🔴#هوس_آنلاین
✦✧
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•◇•امام باقر (ع) می فرمایند:
"با مردم نیکوتر از آنچه دوست دارید با شما سخن بگویند؛ سخن بگویید."
.
.
.
شهادت شکافنده علم نبوی و مظهر حلم علوی
امام محمد باقر (ع) تسلیت باد!
🆔@clad_girls
AUD-20220706-WA0058.mp3
5.01M
دلانہ✨
من آخرین یادگار کرببلام...💔
.
.
.
#شهادت_امام_باقر'؏'✨
🆔@Clad_Girls
‹🤍🕊›
حجـآب،بھ زن ارزش و امنـیت مۍدهد!
ــ ــــــــــــــــــــــــــــ
#ریحانه🌱
@clad_girls ــ ــــــــــــــــــ
[چۍشد که زنان غربی در یک رویکرد بسیااار شتابدار و 'رو به رشد' به #حجاب روی آورده اند؟!🧐
موج حجابخواهی زنان در غرب واقعیتی غیر قابل انکار است
که
تصویب قانون منع حجاب، در یڪ کشور به اصطلاح مهد دموکراسی، یعنی فـرانـسـه، تنها یکی از اقرارهای عملی نظام سرمایهداری به این حرکت زنان در غرب است.]
➖➖➖➖➖
تضاد حـجـاب با نظام سرمایهداری غرب در چیست؟‼️
به چه علت نظام سرمایهداری و اصول اخلاقی جامعهی مدرن 'حــجــاب' را بر نمی تابد؟
در حالی که شواهد زیادی نشان می دهد زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشیده بوده اند به چه علت در عصر رنسانس حجاب زنان نقطهی مقابل انسانیت انسان مدرن معرفی شد؟
فصل دوم کتاب به طور عمده به یکی از مظاهر موج حجابخواهی در غرب پرداخته است و آن نمایشگاه مد ناب ⌈عفیفانه⌋ است:
این نمایشگاه در سال 1999 با شعار
↫ خود، دیگران و جهان را به چالش بکشید↬
کار خود را شروع کرد.
#معرفے_ڪتاب
📘//@Clad_Girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
[چۍشد که زنان غربی در یک رویکرد بسیااار شتابدار و 'رو به رشد' به #حجاب روی آورده اند؟!🧐 موج حجا
یڪ زن تازه مسلمان آمـریـکـایـی میگوید:
«از نظر من
از بهتریــن حق و حقوق اسلامی حـجــابـــ✨ است،
من این حق را
دارم که به عنوان یک انسان و زن معمولی در نظر گرفته شوم نه یک تکه گوشت -(🥩)- که باید احمقانه به آن نگاه شود».
✍🏻رقیہرودسرایے
/برشےازانقلابژاکتهاۍدڪمہدار راخواندید👀/
📘//@Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب 🗂 قسمت اول | بخش هفتم ✅ گشت ارشاد را تایید میکنید؟ ✅ باید نهادی باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #بدون_توقف با موضوع حجاب
🗂 قسمت اول | بخش هشتم
✅ حجاب درگیر بازی های سیاسی
✅ دولت های مختلف با بحث حجاب و عفاف بازی میکنند.
🅾 منتظر قسمت های بعدی از کانال #دختــران_چــادری باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
💥💥تا ۱۹ تیرماه تمدید شد
دوره مجازی
"تربیت دخترانه" 🧕
با تخفیف ۷۰درصدی👇
👌فقط ۳۲۴هزارتومان
🔸️بهترین فرصت جهت آگاهی از سلامت روحی، عاطفی و روانی دخترانمان
✅تحت نظر مرکز تربیت مربی کرامت و دانشگاه امام صادق(ع)
کافی است عدد ۹ را به شماره ۱۰۰۰۸۸۱۰۰۱ ارسال نمائید(دریافت کد تخفیف)
اطلاعات بیشتر👇
https://eitaa.com/joinchat/831979555Cf5acda1a7a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثواب عجیب اطعام دادن یک نفر در ایام عید غدیر
اگر می خواهید شما هم در این ثواب شریک باشید، ببینید و منتشر کنید.
#اطعام_غدیر
🆔@clad_girls
⭕️#فدائیِ حجب و حیاء و شرف.
🔸خالده ترکی عمران؛ زنی از اهالی بصره عراق.
🔸شغل : معلم.
🔸در تاریخ 4 اپریل 2016 در حالیکه با ماشین شخصی خود روانه محل وظیفه اش بود، ماشین نزدیک به وی بر اثر کمین دچار انفجار و حریق میگردد و ماشین وی نیز آتش میگیرد.
🔹خانم خالده درحالیکه لباسش آتش گرفته بود از ماشینش پیاده میشود اما بعد از اینکه متوجه میشود که پوشاک تنش درحال سوختن است و جسمش عریان خواهد گشت، به غیرت و حیاء میاید و راضی نمیشود تا جسمش در مقابل مردم عریان گردد، بناءً دوباره طرف ماشینش برمیگردد و دروازه را باز نموده داخل ماشین می نشیند.
🔹یکی از افراد پلیس درحالیکه گریه میکرد باصدای بلند فریاد میزند که من مانند برادرت هستم، از ماشین پیاده بشو ترا با لباس خودم میپوشانم؛ اما وی از پایین شدن امتناع میورزد و ترجیح میدهد بسوزد تا مبادا کسی جسمش را ببیند.
🔹عراقی ها وی را شهیدِشرف وناموس، لقب گذاشتند.
🔹و در میدان هوایی بصره اطراف ماشینش حفاظی کشیدند از وی تندیس ساختند تا یادش جاویدان بماند.
✳️نکته: یکی بخاطر ترس از عریان شدن جان میدهد و دیگری برای عریان شدن به خیابانها میاید.....
🆔@clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
Fanpage 8D.mp3
12.15M
🎙 پادکست 8 بُعدی؟! 😳🎧
⚠️ #فقط با چشمان بسته و هدفون گوش کنید ⚠️ 🎧
⛔️ #فن_پیچ
🎙 #استاد_خوش_منظر
🔰کانال رسمی موسسه تربیتی رسانهای اسرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقرار می کنم به گناه و بعید نیست........!
#استوری
✨@Clad_girls✨
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_هفدهم با تعجب پرسیدم: _یعنی براش مهم
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شــیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_هجدهم
در مسیر برگشت به سمت خانه، عبدالله متأثر از سخنان شیخ محمد، بیشتر از حوادث سوریه و آلوده بودن دست اسرائیل و آمریکا به خون مسلمانان میگفت.
سرِ کوچه که رسیدیم، با نگاهش به انتهای کوچه دقیق شد و با صدایی مردد پرسید:
_اون مجید نیس؟
که در تاریکی شب، زیر تابش نور زرد چراغها، آقای عادلی را مقابل در خانهمان دیدم و پیش از آنکه چیزی بگویم، عبدالله پاسخ خودش را داد:
_آره، مجیده.
بیآنکه بخواهم قدمهایم را آهسته کردم تا پیش از رسیدن ما، وارد خانه شده و با هم برخوردی نداشته باشیم.ولی عبدالله گامهایش را سرعت بخشید که به همین چند ماه حضور آقای عادلی در این خانه، حسابی با هم رفیق شده بودند.
آقای عادلی همچنانکه کلید را در قفلِ در حرکت میداد، به طور اتفاقی سرش را چرخاند و ما را در نیمه کوچه دید، دستش از کلید جدا شد و منتظر رسیدن ما ایستاد.
ای کاش میشد این لحظات را از کتاب طولانی زمان حذف کرد که برایم سخت بود طول کوچهای بلند را طی کنم در حالیکه او منتظر، رو به ما ایستاده بود و شاید خدا احساس قلبیام را به دلش الهام کرد که پس از چند لحظه سرش را به زیر انداخت.
عبدالله زودتر از من خودش را به او رساند و به گرمی دست یکدیگر را فشردند.
نگاهم به قدر یک چشم بر هم نهادن بر چشمانش افتاد و او در همین مجال کوتاه سلام کرد. پاسخ سلامش را به سلامی کوتاه دادم و خودم را به کناری کشیدم، اما در همان یک لحظه دیدم به مناسبت شب اول محرم، پیراهن سیاه به تن کرده و صورتش را مثل همیشه اصلاح نکرده است.
با ظاهری آرام سرم را پایین انداخته و به روی خودم نمیآوردم در دلم چه غوغایی به پا شده که دستانم آشکارا میلرزید. او همسایه ما بود و دیدارش در مقابل خانه، اتفاق عجیبی نبود، ولی برای من که تمام ساحل را با خیال تشرف او به مذهب اهل تسنن قدم زده و تا مسجد گوشم به انعکاس روحیاتش بود، این دیدار شبیه جان گرفتن انسان خیالم برابر چشمانم بود.
نگاه لبریز حسرتم به کلیدهایی که در دست هر دوی آنها بازی میکرد، خیره مانده و آرزو میکردم یکی از آن کلیدها دست من بود تا زودتر وارد خانه شده و از این معرکه پُر شور و احساس بگریزم که بلاخره انتظارم به سر آمد.
قدری با هم گَپ زدند و اینبار به جای او، عبدالله کلید در قفلِ در انداخت و در را گشود.
در مقابل تعارف عبدالله، خود را عقب کشید تا ابتدا ما وارد شویم و پشت سر ما به داخل حیاط آمد. با ورود به حیاط دیگر معطل نکرده و درحالی که آنها هنوز با هم صحبت میکردند، داخل ساختمان شدم.
چند ساعتی که تا آخر شب در کنار خانواده به صرف شام و گپ و گفت گذشت، برای من که دیگر با خودم هم غریبه شده بودم، به سختی سپری میشد تا هنگام خواب که بلاخره در کنج اتاقم خلوتی یافتم.
دیگر من بودم و یک احساس گناه بزرگ! خوب میفهمیدم در قلبم خبرهایی شده که خیلی هم از آن بیخبر نبودم. خیال او بیبهانه و با بهانه، گاه و بیگاه از دیوارهای بلند قلبم که تا به حال برای احدی گشوده نشده بود، سرک میکشید و در میدان فراخ احساسم چرخی میزد و بیاجازه ناپدید میشد، چنان که بیاجازه وارد شده بود و این همان احساس خطرناکی بود که مرا میترساند.
میدانستم باید مانع این جولان جسورانه شوم، هر چند بهانهاش دعا برای گرایش او به مذهب اهل تسنن باشد که آرزوی تعالی او از مذهبی به مذهبی دیگر ممکن بود به سقوط قطعی من از حلالِ الهی به حرام او باشد! با دلی هراسان از افتادن به ورطه گناهِ خیال نامحرم به خواب رفتم.خوابی که شاید چندان راحت و شیرین نبود، ولی مقدمه خوبی برای سبک برخاستنِ هنگامه نماز صبح بود.
سحرگاه جمعه از راه رسیده و تا میتوانستم خدا را میخواندم تا به قدرتِ شکست ناپذیرش، حامی قلب بیپناهم در برابر وسوسههای شیطان باشد و شاید به بهانه همین مناجات بیریایم بود که پس از نماز صبح توانستم ساعتی راحت به خوابی عمیق فرو روم.
ادامه دارد...
✍🏻به قلم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوال #بدون_توقف
🔴وقتی هنوز شناخت و گرایش رو تکمیل نکردیم ،چرا عمل رو واجب میکنیم؟؟!!
#حجاب #پوشش #چادر #دختران_چادری #دختران_انقلاب
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057