eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
156.3هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
19.2هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 جاهلیت جدید با نام !! 😐 🔹این فرهنگ نه ریشه اسلامی دارد نه ریشه ایران باستانی این مورد در کشورهای غربی هم دیده نشده است! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
ممنوع التصویری تنها مجریِ زنِ انقلابی در صدا و سیمایی که سلبریتی‌محوری در تمام برنامه‌های مجری محور حرف اول را می‌زند و در صدا و سیمایی که حیات خلوت و جولانگاه امثال محسن تنابنده، رضارشیدپور، رامبد جوان، علی ضیاء، فرزاد حسنی، محمدرضا گلزار و... با هزاران توهین به نظام و ملت است، باید شاهد شدن باشیم. زینب ابوطالبی هم توسط ترور و حذف مجازی شد تا روایت‌گر سبک زندگی شهدا به روایت همسران آن‌ها نباشد، تا روایت‌گر کلام همسران شهدای ترور منافقین، مدافع حرم و دفاع مقدس نباشد. صدا و سیمای ما باید روایت‌گر خط القائی منافقین و معاندین و مسیح علینژادها باشد، نه روایت‌گر دختران خیابان انقلاب و تنها مجری انقلابی زن صدا و سیما. آیا بیان عبارتی عین عبارت حضرت امام، می‌تواند سند حذف باشد ولی صدها توهین به نظام‌ و ارزش‌ها توسط سایر مجریان و بازیگران در آنتن زنده، خللی در کار آن‌ها ایجاد نکند؟ زینب ابوطالبی باید ممنوع التصویر شود تا شاهد صدا و سیمایی یکدست باشیم. چرا بازگشت_زینب_ابوطالبی مطالبه نیروهای انقلابی از صدا و سیما نشده است؟ بی‌تفاوتی ما، حلقه مکمل حذف اوست ✌️🏻 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
‌🌸 امام محمد باقر(ع): ❣ از امور حتمى و تغييرناپذير نزد خداوند، قيام (انقلاب) قائم ماست.✊ هر كه در گفته من شک كند، خدا را با حال كفر و انكار او ديدار می‌كند. ‌ 📚الغيبة للنعماني : 86/17 🍃 ‌ تعجیل در ظهور امام زمان صلوات 🌹 ‌ ‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 زن اگر پرنده آفریده میشد،🕊 حتما "طاووس" بود. اگر چهار پا بود، حتما "آهو" بود. اگر حشره بود، حتما "پروانه" بود. او انسان آفریده شد، تا خواهر و مادر باشد و ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پایتخت برای خانواده یا علیه خانواده؟! 🔸سریال پایتخت که به منظور تحکیم خانواده آغاز شده بود، اما در سری جدید خود و در فقدان خشایار الوند حرمت عناويني مانند پدر، مادر و در كل خانواده را زير سوال برده و انتقادهای بسیاری را با خود به همراه داشته است 🔞 شما تماشای این سریال رو برای کودک و نوجوان توصیه می‌کنید؟! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_نهم 💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینه‌ام چنگ انداخت
✍️ 💠 عباس و عمو با هم از پله‌های ایوان پایین دویدند و زن‌عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار می‌کردم. عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را می‌پوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد. 💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت می‌کرد، از دیشب قطره‌ای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت. 💠 بین هوش و بی‌هوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم می‌شنیدم تا لحظه‌ای که نور خورشید به پلک‌هایم تابید و بیدارم کرد. میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری‌اش بادم می‌زد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی‌آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای نیمه‌شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. 💠 سراسیمه روی تشک نیم‌خیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق می‌چرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید. چشمان مهربانش، خنده‌های شیرینش و از همه سخت‌تر سکوت آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بی‌رحمانه به زخم‌هایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم می‌خواستم. 💠 قلبم به‌قدری با بی‌قراری می‌تپید که دیگر وحشت و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم به‌جای اشک خون می‌بارید! از حیاط همهمه‌ای به گوشم می‌رسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. به‌سختی پیکرم را از زمین کندم و با قدم‌هایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم. 💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران! کنار حیاط کیسه‌های بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایه‌ها بودند، همچنان جعبه‌های دیگری می‌آوردند و مشخص بود برای شرایط آذوقه انبار می‌کنند. 💠 سردسته‌شان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف می‌رفت، دستور می‌داد و اثری از غم در چهره‌اش نبود. دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکه‌ای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زن‌عمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟» 💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زن‌عمو هم آرام‌تر از دیشب به رویم لبخند می‌زند. وقتی دید صورتم را با اشک شسته‌ام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفته‌ام برگردد که ناباورانه خندیدم و به‌خدا هنوز اشک از چشمانم می‌بارید؛ فقط این‌بار اشک شوق! دیگر کلمات زن‌عمو را یکی درمیان می‌شنیدم و فقط می‌خواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت. 💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمی‌توانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خنده‌اش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پس‌فردا شب عروسی‌مونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو می‌رسونم!» و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟» صدایش قطع و وصل می‌شد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشین‌شون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبال‌شون.» 💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده باشی تا برگردم!» انگار اخبار به گوشش رسیده بود و دیگر نمی‌توانست نگرانی‌اش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!» 💠 با هر کلمه‌ای که می‌گفت، تپش قلبم شدیدتر می‌شد و او عاشقانه به فدایم رفت :«به‌خدا دیشب وقتی گفتی خودتو می‌کُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!» گوشم به حیدر بود و چشمم بی‌صدا می‌بارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمی‌تونه از سمت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»... ✍️نویسنده:
ساعت هایمان را کوک کنیم ! ‏یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة... ‏پویش همگانی ⁧ ⁩ ( دعای ⁧ ⁩ ) ‏به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) و رفع گرفتاری از مردم ‏از سه شنبه ۲۰ اسفند رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب ‏⁧
AzomalBala - Ostad Farahmand [Www.FarsiMode.Com].mp3
1.04M
🎙5⃣2⃣ به نیت تعجیل در فرج ⏰ وعده ما هر شب ساعت 22:00 🆔 @Clad_girls
پویش جهانی استغاثه به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه).mp3
17.45M
🎤 توضیحات مهم استاد درباره نحوه عمل به این استغاثه و طرح عظیم چیست؟؟؟ انشالله همه نیروهای انقلابی با کنار گذاشتن اختلافات چند روزه ، این طرح مهم را که اصلاحیه طرح چله است انجام می دهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 شاید برنده هفته آینده ما شما باشید 😊 ✅ هر هفته خواهیم داشت ان شاءالله 🎁🎁🎁 🔴 لطفا کنید‼️ در واقع مسابقه است میخوایم افراد رو تشویق کنیم که مباحث رو گوش بدن 😊 حتی اونایی که برنده نشدن هم چیزی رو از دست ندادن ،چندتا مطلب خوب یادگرفتن ... تمام تلاش ما برای تاثیرگذاری بیشتر مطالب هست