eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
163.1هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
16.7هزار ویدیو
273 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
باز این شبهـــا ...🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 💠تندخوانی (تحدیر) جزء چهارم قرآن کریم 🎙با صدای استاد معتز آقایی ⏱ سی دقیقه فقط وقتتون رو میگیره👌 @Clad_girls 👇👇👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 (تندخوانی) جزء چهارم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱زمان : 33دقیقه http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 فلسفه ی پیچیده‌ای ندارد... حجاب مصونیت است ، باشد من اما به عشق مادرم...😇 برای رضایت مادرم چادری‌ام☺️ ____________________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🔴‏ آخه مدافعان ِ زیبایی ؟! 😕 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... همه میدانیم که این حرکتی سمبلیک است برای پاسخ دادن به کسانی که جامعه را با منزل شخصی خود اشتباه گرفته اند تا شاید به خود آیند و کنشهای اجتماعی را درک کنند. . مصی جان کمپینت همینقدر بی منطق است. . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... جواب نوچه های مصیح به ناهیان منکر !! بدن خودمه اختیارشو دارم دلم نمیخواد موهامو بپوشونم قانون حجاب اجباری رو هم قبول ندارم ... هر کس با دیدن ما تحریک میشه بره خودشو درمان کنه. . بعد حالا همین خانوم با اعتراض به کمپین اعتراض کرده و میگه این دو با هم متفاوتند... . تنها، کسی که مشاعر خود را از دست داده باشد چنین عقیده ای دارد و اینها را دو امر جدای از هم تلقی میکند در حالیکه زنان بدون حجاب تاثیری به مراتب بدتر از آسیب ویروس کرونا در جامعه میگذارد . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
✍️مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم، شورای هماهنگی گروه‌های فرهنگی حوزه و بیش از ۴۰۰ نفر از اساتید، طلاب و فضلای حوزه‌های علمیه از ۶۵ شهر کشور طی نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار بازداشت و محاکمه عاملان ولنگاری فاجعه‌بار فضای مجازی کشور شدند. @bidariymelat
✍مطالبه مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، شورای هماهنگی گروه های فرهنگی حوزه و بیش از ۴۰۰ نفر از اساتید،طلاب وفضلای حوزه های علمیه از ۶۵ شهر کشور از رئیس محترم قوه قضائیه؛ ⭕️ عاملان ولنگاری فاجعه بارفضای مجازی کشور ، آقایان وزیر ارتباطات و دبیر شورای عالی فضای مجازی را . 🔻برخی از تخلفات وکوتاهی های صورت گرفته نهادهای مذکور بدین شرح است: 1- عدم راه اندازی شبکه ملی اطلاعات به عنوان ضروری ترین زیرساخت ارتباطی کشور با وجود تصریح قانونی و تاکیدهای چند باره رهبر معظم انقلاب نسبت به آن 2- حمایت زیرساختی عجیب از شبکه های مجازی خارجی همچون تلگرام و اینستاگرام 3- سنگ اندازی های فراوان درمسیر رشد وتوسعه پیام رسان های داخلی که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است. 4- حاکم کردن افراد بی سواد بر ذهن و دل جوانان مسلمان در فضای اینستاگرام 5- وابسته کردن غالب خدمات وسرویس های فضای سایبری کشور به دشمن 6- توسعه فضای مجازی برخلاف منافع مردم وکشور بر مدار منافع هزاران میلیاردی انحصاری خرید و فروش پهنای باند خارجی برای دولت 7- شائبه تقسیم کارمسئولان با استکبار!؛ رها سازی عمدی فضای مجازی کشور و درنتیجه رساندن اطلاعات حساس کشور،مردم و مسئولان به دشمن اصلی انقلاب اسلامی یعنی آمریکا و پی ریزی دقیق نقشه ها وعملیات های تخریبی نظام سلطه علیه ایران با استفاده ازاین اطلاعات 8- معطل ماندن فاجعه بارمطالبات و دستورات رهبر انقلاب در خصوص سامان بخشیدن به فضای مجازی کشور وحتی درمواردی مخالفت صریح با آن 9- توسعه فضای مجازی کشور بر اساس دستورات نظام سلطه وطبق اسناد به اصطلاح بین المللی که درحقیقت دست پخت صهیونیزم جهانی است. 10- به مخاطره انداختن امنیت ملی ازطریق بهره گیری گروه های تروریستی ازشبکه های اجتماعیِ مطلقا بی ضابطه برای هماهنگی وارتباط گیری که حمله داعش به مجلس شورای اسلامی،حرم حضرت امام و مراسم رژه‌ ی نیروهای مسلح در اهواز، اغتشاشات دیماه 96 وآبان 97 تنها گوشه ای از آن است. 11- سلب امنیت روانی مردم که دروغ ها و شایعات فراوان این روزها در رابطه با بیماری اخیر نمونه ی کوچکی از آن است. 12- زمینه سازی نفوذ فرهنگی با ترویج اباحه گری وقبح شکنی گناه،حمله به مقدسات دینی و ارزش های اسلامی-ایرانی،ترویج سبک زندگی غربی، ترویج بی خدایی، مسیحت، بهائیت و عرفان های کاذب و... با توجه به موارد ذکر شده، ازجنابعالی به عنوان رئیس قوه قضائیه تقاضا مندیم در راستای عمل به وظیفه‌ی قانونی خود که همانا حمایت از حقوق عامه است، در اسرع وقت با عوامل ولنگاری فضای مجازی کشور برخورد قاطعِ قضایی صورت دهید؛آنها را بازداشت و محاکمه کنید. بدیهی است شخص آقای فیروزآبادی دبیر شورای عالی فضای مجازی و آقای آذری جهرمی وزیرارتباطات، متهم ردیف اول این پرونده هستند. متن کامل نامه + اسامی:👇 خبرگزاری فارس: fna.ir/ex2x72
. 🔴 درخواست بازگشایی حرم‌های مطهر با تدابیر بهداشتی https://www.farsnews.ir/my/c/23074
🍀 . (وچہ شیرین است لحظہ آخر 😍، شنیدم سر بہ زانوے شماست🌱 و همین شد ڪہ دلم میل دارد💔 و سرم میل بریدن دارد 💞) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه رهبر انقلاب به دختران جوان ایرانے✌️🏼🕶 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
جزو جدیدترین آثار انتشارات است که توسط به نگارش درآمده است. این ، حکایت مسائلی است که در ، انتظار بانوان را می کشد! حکایت نحوه مواجهه و با دنیای و و اثری و متفاوت از یک نویسنده توانا که تلاش کرده یکی از جدی ترین دغدغه های این روزهای ایران و بلکه جهان را به زیبایی هرچه تمام تر به تصویر بکشد. کتاب ارزشمند «زنان عنکبوتی» به این سوال پاسخ می دهد که چگونه شبکه های سازمان یافته ، با استفاده از بستر و با تبلیغات دروغین، شخصیت، عزت و لذتی را به زنان و دختران ما وعده می دهند که از هم سست تر است؟ داستان از این قرار است که ، و ، سه مأمور ، روی پرونده یک موسسه آموزش که در اصل یک مرکز اشاعه فساد است، در حال تحقیق هستند. نویسنده در ضمن پیش بردن داستان این پرونده ، همزمان داستان زنی را روایت می کند که برای گذر از یک ، به پناه آورده و اتفاقاتی در زندگی او در دست وقوع است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌹🍃 ✍🏻 چادرش دست نوازش بر سر دشت کشید؛ دشت هم از نفس چادر او، گل پیچید... 🌹 🌸 💠 کانال طراح جوان: 💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8 •| @clad_girls |•
❤️🍃 نزدیک "عملیات خیبر" بود. زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. 🏡😍 چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است نخوابیده. تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. دستم را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیایم". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." ❤️ نگذاشت حرفم تمام شود. رفت خودش سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. بعدی هم غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. " ☕️ ❤️🍃 شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
💠 امام صادق (علیه السلام) : دعای روزه دار موقع افطار مستجاب میشود. 🔅🔆🔅🔆🔅 نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق🙏 مارو از دعای خیر خودتون بی نصیب نکنید💚 🆔 @clad_girls
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧🎤🎧 💠 ربّنا با صدای زیبا وملکوتی قاری نوجوان سید علیرضا موسوی... 🌸🍃 #التماس_دعا 🆔 @Clad_girls
🔍 : ✅ پاسخ👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍 : دیشب خوابم نمی برد یَی چیزی فکرمو مشغول کرده بود: اینکه : چطور امام علی هر شب شیر میذاشته در خونه فقرا؟ ‏ظروف یکبار مصرف که نبوده توی چی شیر میبرده هر شب هر شب؟؟!! و.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
✍️ 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم می‌خواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله می‌شدم مبادا مرا ببینند و شنیدم می‌گفتند :«حرومزاده‌ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه!» 💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای سر رسیده‌اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته‌ترم را از پشت بشکه‌ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره فقط خودم را به سمت‌شان می‌کشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می‌ترسیدند باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه بالا بردم و نمی‌دانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم می‌چکید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :« نباشه!» زیبایی و آرامش صورت‌شان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. 💠 با اسلحه‌ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی‌جان کاری برنمی‌آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین می‌کشیدم و می‌دیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمت‌شان چرخیدم و شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. 💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را روی زمین می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته و می‌دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم می‌زد و این جشن بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را می‌سوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!» 💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می‌دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می‌لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه‌ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» 💠 باورم نمی‌شد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه‌هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را می‌شنوم و حرارت سرانگشت را روی صورتم حس می‌کنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه می‌زدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود... ✍️نویسنده: