eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
157.4هزار دنبال‌کننده
30هزار عکس
19.1هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دختر چادری و با حجاب یا چی؟ 📎حواشی داستان حجاب یا بی حجاب ⭕️ جز خانوما کسی این کلیپو نبینه 👀 تا آخر کلیپ حتی پلک هم نزن… 🆔@Clad_Girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
⌕ســلام🧐! ما یه تیم هنری هستیم، دورهم جمع شدیم برای ایــنکه بتونیم به شما توی یـادگــــیری گرافیک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌕ســلام🧐! ما یه تیم هنری هستیم، دورهم جمع شدیم برای ایــنکه بتونیم به شما توی یـادگــــیری گرافیک اونم به صورت حرفه ای همــراه با قیمــــــت مناسب کمــــــک کنــــــیم 💥๑ˎˊ˗ ༉‧༉‧༉‧༉‧༉‧༉‧༉‧ ❞ تازه میتونی بعدا باهاش درآمد زایی‌هم کنی😉! قیمتشم که خیلی پایینه فقط ۲۵۰ تومان خودتو با ما همراه کن☝️🏿 ❌نکته ویژه: به دلیل نذر فرهنگی برای عزیزان بسیجی و فرهنگی با تخفیف ویژه ۲۰ درصد حساب میشه از دستش نده😎 جهت ثبت نام عدد را به آیدی زیر ارسال بفرمایید: @Dreamart_admin 『DREAMART_ORG| تیم‌هنـری‌دریم‌آرت』
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا جواب داد؟ 🔺پاسخ جالب رحیم پور  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
دوستانی که مخالف هستید. گشت ارشاد قرار نیست خانم‌ها رو با حجاب کنه.. قراره از بدحجابی و های بدتر جلوگیری کنه.. برای کردن خانم‌ها باید کار فرهنگی انجام داد.. پس به جای اینگه سر گشت ارشاد داد بزنید، سر مسئولینی که وظیفه شون رو در قبال حجاب و عفاف انجام نمیدن داد بزنید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🔺اکثریت مردم با گشت ارشاد مخالفند، اما اکثریت مردم با این مدل پوشش هم مخالفند! خب چه باید کرد؟! جز این است این افراد قانون جامعه اسلامی را زیر پا گذاشتند و باید دستگیر شوند؟! ▪️واقعا چه باید کرد؟! ✍پازوکی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 دختــران چــادری 🌸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_سی_و_چهارم با رفتن او، پاهایم سست شد
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» بعد از صرف شام فرصت خوبی بود تا مادر ماجرای صبح را برای پدر و عبدالله شرح دهد. هر چه قلب من از تصور واکنش پدر، غرق در اضطراب بود، مادر برای طرح این خواستگار جدید، که هنوز نیامده دلش را بُرده بود، اشتیاق داشت. خودم را به شستن ظرف‌های شام مشغول کرده بودم که مادر شروع کرد: _عبدالرحمن! امروز مریم خانم اومده بود اینجا. پدر منظور مادر از «مریم خانم» را متوجه نشد که عبدالله پرسید: _زن عموی مجید رو میگی؟ و چون تأیید مادر را دید، با تعجب سؤال بعدی‌اش را پرسید : _چی کار داشت؟ و مادر پاسخ داد: _اومده بود الهه رو خواستگاری کنه! پاسخ مادر آنقدر صریح و قاطع بود، که عبدالله را در بُهتی عمیق فرو برد و پدر حیرت زده پرسید: _برای کی؟ مادر لحظاتی مکث کرد و تنها به گفتن «برای مجید!» اکتفا کرد. احساس کردم برای یک لحظه گوشم هیچ صدایی نشنید و شاید نمی‌خواست عکس‌العمل پدر را بشنود. از بار نگاه سنگینی که به سمتم خیره مانده بود، سرم را چرخاندم و دیدم عبدالله با چشمانی که در هاله‌ای از ابهام گم شده، تنها نگاهم می‌کند و صورت پدر زیر سایه‌ای از اخم به زیر افتاده است که مادر در برابر این سکوت سنگین ادامه داد: _می‌گفت اصلاً بخاطر همین اومدن بندر، مجید ازشون خواسته بیان اینجا تا براش بزرگتری کنن. منم گفتم باید با باباش حرف بزنم. پدر با صدایی گرفته سؤال کرد: _مگه نمی‌دونست ما سُنی هستیم؟ و مادر بلافاصله جواب داد: _چرا، می‌دونست! ولی گفت مجید میگه همه مسلمونیم و به بقیه چیزها کاری نداریم! از شنیدن این جواب قاطعانه، پدر برآشفت و با لحنی عصبی اعتراض کرد: _الآن اینجوری میگه! پس فردا که آتیشش خوابید، می‌خواد زندگی رو به الهه زهر کنه! هان؟ مادر صورت در هم کشید و با دلخوری جواب داد: _عبدالرحمن! ما تو این شهر این همه دختر و پسرِ شیعه و سُنی می‌شناسیم که با هم وصلت کردن و خوب و خوش دارن زندگی می‌کنن! این چه حرفیه که می‌زنی؟ پدر پایش را دراز کرد و با لحنی لبریز تردید پاسخ داد: _بله! ولی به شرطی که قول بدن واقعاً همدیگه رو اذیت نکنن! و حالا فرصت خوبی برای راضی کردن پدر بود که مادر لبخندی زد و با زیرکی زنانه‌اش آغاز کرد: _مریم خانم می‌گفت قبل از اینکه بیان بندر خیلی با مجید صحبت کردن! ولی مجید فکراشو کرده و همه شرایط رو قبول داره! و با صدایی آهسته و لحنی مهربان‌تر ادامه داد : _بلاخره این جوون چهار پنج ماهه که تو این خونه رفت و آمد داره! خودمون دیدیم که چه پسر نجیب و سر به راهیه! من که مادر الهه بودم یه بار یه نگاه بد از این پسر ندیدم! بلاخره با هم سرِ یه سفره نشستیم، با هم غذا خوردیم، ولی من یه بار ندیدم که به الهه چشم داشته باشه! بخدا واسه من همین کافیه که رو سرِ این جوون قسم بخورم! انتظار داشتم عبدالله هم در تأیید حرف مادر چیزی بگوید، اما انگار شیشه سکوتش به این سادگی‌ها شکستنی نبود. سرش را پایین انداخته و با سرانگشتش گل‌های فرش را به بازی گرفته بود. ظرف‌ها تمام شده و باز خودم را به هر کاری مشغول می‌کردم تا نخواهم از آشپزخانه بیرون بروم که پدر صدایم کرد: _الهه! بیا اینجا ببینم. شنیدن این جمله آن هم با لحن قاطع و آمیخته به ناراحتی پدر، کافی بود که تپش قلبم را تندتر کند. با قدم‌هایی کوتاه از آشپزخانه خارج شدم و در پاشنه در ایستادم که پدر با دست اشاره کرد تا بنشینم. همین که نشستم، عبدالله سرش را بالا آورد و نگاهم کرد و نگاهش به قدری سنگین بود که نتوانستم تحمل کنم و اینبار من سرم را پایین انداختم. پدر پایش را جمع کرد و پرسید: _خودت چی میگی؟ شرم و حیای دخترانه‌ام با ترسی که همیشه از پدر در دل داشتم، به هم آمیخته و بر دهانم مُهر خاموشی زده بود که مادر گفت: _خُب مادر جون نظرت رو بگو! سرم را بالا آوردم. نگاه ناراحت پدر به انتظار پاسخ، به صورت گل انداخته‌ام خیره مانده و نگاه پُر از حرف عبدالله، بیشتر آزارم می‌داد که سرم را کج کردم و با صدایی گرفته که انگار از پس سال‌ها انتظار برای آمدن چنین روزی بر می‌آمد، پاسخ دادم: _نمی‌دونم... خُب من... نمی‌دونم چی بگم... ادامه دارد... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد 🆔@clad_girls
دلانہ✨ " و نِفَختُ فیه مِن روحی " مید‌‌نی‌یعنی‌‌چۍ ؟ یعنی‌توجگرگوشه‌ۍخدایۍ ! 💙(꧇ 🆔@Clad_Girls
🧕💚 خدا پاداش بزرگی برای بندگان مطیعش خواهد داد 💫! 🆔@clad_girls
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دختر چادری و با حجاب یا چی..؟ ⊹ ⊹📎حواشیِ‌داستان‌حجاب‌یا‌بی‌حجاب ⊹ ⭕️ جز خانوما کسی این کلیپو نبینه! 👀 تا آخر کلیپ حتی پلک هم نزن… ؟ ✔️ 🆔@Clad_Girls