هدایت شده از بِیَدِڪَ لابِیَدِ غَیرِڪ..
[ یک نفر یک خبر از عشق ندارد بدهد؟!
دلِ ما خیلی از این بی خبری سوخته است ]
او را دیده بود !
باورتان نمیشود !
_ میگفت ..
چشمانِ سیاه و درشتش ، برای عاشق شدن کافیست ..
چشمانی که اگر به آنها خیره شوی ، آثارِ یک قلبِ صبورِ داغدیدهی رئوفِ مقتدر را به وضوح خواهی دید !
_ میگفت ..
موهای سرش ، سیاه است و برروی شانههایش ریخته ..
گویا آسمانِ تیرهی شب ، از لابلای موهای او به پرواز درآمده و دنیا را در آغوش گرفته !
_ میگفت ..
لبخندش تمام غمهای عالم را از دلت میزداید و محو میکند ..
لبخندی که دندانهای سپیدش را نمایان میکند و چهرهی نورانیاش را چندین برابر زیباتر !
_ میگفت ..
صدایش همچون آوازِ عاشقانهی مادران ، لطیف است و دلنواز
و همچون رجزخوانیِ مردانِ غیور ، باصلابت است و رسـا ..
_ میگفت ..
انگشتر بر انگشت که نه ، انگشتان کشیدهاش ، نگین انگشتریَش را جلوه میبخشد !
_ میگفت ...
گفت و گفت و گفت ..
آنقدر که قلبم خود را محکم به سینه کوبید
انگار میخواست زودتر از قاب چشمانم ، چشمانش را در آغوش کشد !
گفتم به من بگو راز دیدن تمام این زیباییها در چیست ؟!
مکثی کرد ..
اشک در چشمانش حلقه زد ..
گفت ..
راز دیدن تمامِ وجودِ نازنینِ خلیفةالله ، تنها در یک چیز است
با هیجان گفتم چه ؟!
گفت ..
_ هرگاه روی تمام گناهانِ بظاهر شیرینِ این دنیای هزار رنگ توانستی خط قرمز بکشی ، یقین بدار ، روزی او را خواهی دید ! #با_تمامِ_زیبایی_های_ظاهری_و_باطنی_اش .. !
و حالا نوبت چشمان من بود که بگرید و بگرید و بگرید و تمنا کند
یک نگاهش را ..
نگاهی که سرآغازی شود بر زندگیای که عاقبتش ، رضایتِ قلبِ دردمندش است ...
🕊| @Clean_days
•مِن مُهتَدین•
او را دیده بود ! باورتان نمیشود ! _ میگفت .. چشمانِ سیاه و درشتش ، برای عاشق شدن کافیست .. چشمانی
زیاد به مناسبت ها و روز ها اهمیت نمیدم(جمعه و سه شنبه و ..)
فقط بخونیدش ..
بخونیدش و غرق لذت بشید ..
هر شب سوره ی واقعه بخوان
هر شب برو توی قیامت بعد بخواب ..
#استاد_پناهیان
🕊| @Clean_days
هدایت شده از دل نگاری
بچهها بیایید یه کاری کنید، که امام زمان برنامههاشو روی ما پیاده کنه؛ ما اون مأموریتِ خاصِّ آقا رو انجام بدیم! این یه رابطه خصوصی با امام زمان میخواد. این یه نصفِ شب گریه کردنهای خاص میخواد.
[ #حاج_حسین_یکتا ]
هدایت شده از عارفانه
گناه گرفتاری می آورد،
ضیق معاش می آورد،
ناراحتی های روحی می آورد.
گناه نکنید،
خدا کمک میکند،
مشکلات حل می شود.
«آیت اللّٰه خوشوقت»
☘
هدایت شده از •| روضه خون |•
4_5769530152555906436.mp3
7.34M
یا ابا عبدالله
ما وضعمون خیلی خرابه اومدیم ..
ولی میخوایم این دفعه رو با انتظارات خیلی بالا شروع کنیم
یعنی این دهه ی محرم صدای تورو نشنویم!؟
#استاد_پناهیان
🕊| @Clean_days
•مِن مُهتَدین•
یا ابا عبدالله ما وضعمون خیلی خرابه اومدیم .. ولی میخوایم این دفعه رو با انتظارات خیلی بالا شروع کنی
حالا که لیاقت پیدا کردیم به محرم برسیم کم نخوایم ..
هدایت شده از شهاب افشار
🏴
برای عزای #حسین خودتو خرج کن
بذار به نفس نفس بیوفتی
به سختی بیوفتی
سینه زدن شیک و مجلسی عزاداری نیست
عالم باید ببینه تو چطوری
تو عزای حسین داغدار شدی !
بپرسه چه خبره ؟
یه دسته عزاداری هست
به نام #طویریج
طویریج نام یه روستاییه که نزدیک کربلاست
وقتی روز عاشورا بهشون خبر رسید
که کاروان حسین تو کربلا محاصره نظامی شدن
و قراره جنگ بشه ،
مرداشون هرچیزی دم دستشون بود ،
از چوب و شمشیر و اهن برداشتند
و دویدند به سمت کربلا
ولی وقتی رسیدن کار از کار گذشته بود
خیمه هارو هم آتیش زده بودن
حالا از اون سال ، هر سال روز #عاشورا
این دسته عزاداری طویریج ظهر عاشورا
با پای پیاده حرکت میکنن به سمت #خیمه_گاه
دوان دوان ،
نفس نفس ،
با اشک و بغض و آه
که برسن به حسین کمک کنن
من یه سال تو قم همراه این دسته بودم
از اون لحظه ای که شروع کردن به دویدن
دیدم همه دارن اشک میریزن
گریه میکنن
به نفس نفس افتادن
مرحوم آیت الله بحر العلوم
از عرفای نامدار شیعه
تو کربلا دیدن این دسته طویریج رو
عبا و عمامه برداشتند
با پای عریان دویدند دنبال این دسته
دسته طویریج هیچ وقت به کمک حسین نمیرسه
ولی زهرا میبینه برای کمک به حسینش
چطوری دوان دوان رفتی
به نفس نفس افتادی
زهرا باید نفس نفس زدنت رو ببینه !
داستان دسته طویریج یه اثر دیگه هم داره
اینکه هرچقدر هم عاشق امامت باشی
هر چقدر هم پا کار و پایه برای کمک به امام باشی
اگه دیر برسی
ممکنه خیمه سوخته امام زمانت رو ببینی
البته طویریجی ها سستی نکردن !
فقط دیر متوجه شدن
ولی چه فایده که خیمه حسین رو آتش زده بودن
عزای عاشورا تمرین رزم سربازای مهدویه
سربازای مهدوی
#طویریجی_های_بعدی_ما_نباشیم !
#شهاب_افشار
@shahab_afshar_ir
دکتر شیشه ی عینک را از دست ارمیا گرفت و بدون توجه به لکه ی قهوه ای رنگ گفت: اینکه مشکل نشد. این شیشهی عینک یک آدم دوربین است. با دیوپتری حدود ..
ارمیا آرام تکرار میکرد: دوربین، یک آدم دوربین.
و بعد در حالی که دانه های اشک به ردیف روی ریشهایش برق می زدند، گفت:
_خیلی دوربین بود. جاهایی را میدید که من نمیدیدم. کمتر کسی آنجاها را میدید. مطمئنم از داخل سنگر انتهای بهشت را میدید. ولی نه از آنهایی که شیر و عسل و حوری ها را دید بزنند. مصطفی چیز هایی میدید که آنها نمیدیدند. با آن عینک میتوانست طول وجودت را اندازه بگیرد. میتوانست بیاید داخل بدنت، نه مثل رادیولوژیستی که از کلیهات عکس رنگی بگیرد. مصطفی حتی عکس سنگ قلبت را نمیگرفت، سنگ شکن قلب بود. قلبت را دیالیز میکرد...
#برشی_از_کتاب
#ارمیا
#رضاامیرخانی
@Clean_days
... وَاهْدِنِى لِمَا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإذْنِكَ ...
تعقیبات نماز صبح
🕊| @Clean_days