بعد هم کتاب رو گذاشتم توی کیسه نایلونی و چنان با افتخار از کنارشون گذشتم 😎
یکی نمی دونست فکر می کرد خودم نویسنده کتابه هستم 😅
خلاصه کلی با افاده و ادا از کنارشون رد شدم😏
از در ترمینال که رفتم بیرون یه نفس راحتی کشیدم😮💨
زودی خزیدم تو ماشین ونمیدونم چطوری خودم رو رسوندم خونه
تا شب نشده کل کتاب رومطالعه کردم
دوستان گلم
از امروز قصد دارم علاوه بر موضوعات علمی مثل هوشمصنوعی و کدنویسی که توی کانال براتون می ذارم
مطالعه این کتاب را هم در برنامه کانال بذارم
چرا که هم با موضوع ما هماهنگ هست و هم از خواندنش لذت خواهیم برد
زندگی نامه استیو جابز جالب و خواندنی بود
از یک طرف جنب آشنایی با تاریخچه کامپیوتر را دارد
و از یک طرف تلاش ها و سعی های یک انسان پرتلاش برای تحول دنیای دیجیتال را نشان می دهد
این گوشی های اندروید، دوربین، پخش موسیقی انلاین سیستم عاملی که ویندوز ازش دزدید و... مرهون تلاش های اوست.
در ادامه مشخصات کتاب رو با هم می بینیم و فهرست مطالب کتاب
سخن نویسنده
اوایل تابستان ،۲۰۰۴ یک تماس تلفنی از استیوجابز دریافت کردم طی آن سالها او با من رفتار دوستانه ای داشت که گاه شدت می،گرفت به خصوص اگر در شُرف معرفی یک محصول جدید به بازار بود و میخواست آن را روی جلد تایم یا در شبکه CNN - رسانههایی که در آنها مسئولیت داشتم - معرفی کنم؛ اما هنگام آن ،تماس دیگر مسئولیتی در رسانه های فوق نداشتم و چیز زیادی هم از او به گوشم نمیخورد ابتدا کمی راجع به بنیاد اسپن حرف زدیم که به تازگی به آن پیوسته بودم او را دعوت کردم تا در گردهمایی تابستانی بنیاد در کُلرادو سخنرانی کند گفت که از آمدن خوشحال میشوم ولی نه برای رفتن روی صحنه در عوض میخواست باهم قدمی و گپی بزنیم
این به نظرم عجیب .آمد آن موقع نمیدانستم که رفتن به یک پیاده روی طولانی روش مورد علاقه ای برای انجام یک گفتگوی جدی است. در پایان فهمیدم که میخواهد زندگیاش را بنویسم قبلاً زندگی نامه ی بنجامین فرانکلین را نوشته بودم و در حال نوشتن سرگذشت آلبرت اینشتین بودم ناخودآگاه حیرت اولین عکس العملم .بود به نظر شوخی می،آمد واقعاً در آن مقطع خودش را در اوج شکوفایی میدید؟ من که میپنداشتم هنوز در میانه ی یک راه ناهموار است و بالا و پایینهای بسیاری پیش رو دارد پس مهلت .خواستم گفتم الآن نه شاید ده یا بیست سال ،دیگر وقتی بازنشسته شده باشی پس از رد پیشنهادی برای نوشتن زندگی ،نامه همیشه و همه جا از او میشنیدم در یک مقطع در ایمیلی از او پرسیدم که آیا آن طور که دخترم میگفت الآن لوگوی اپل برای یادبود تورنینگ انتخاب شده است. استیو جواب
داد که آرزو میکرد ای کاش با این فکر لوگو را انتخاب کرده بود ولی نه حقیقت نداشت همین ماجرا منجر به شروع مطالعه راجع به تاریخچه ی اپل از ابتدا شد یکباره خودم را در حال جمع آوری مطالبی پیرامون سرگذشت او یافتم البته فقط برای یک روز مبادایی که شاید تصمیم به نوشتن زندگی نامه اش میگرفتم از چاپ زندگی نامه ،اینشتین به یکی از رویدادهای مربوط به کتاب در پالوآلتو آمد و مرا به کناری کشید تا دوباره پیشنهادش را تکرار کند و بگوید که زندگیاش موضوع خوبی برای قلم فرسایی است
پس
اصرارش مرا ناراحت کرد جابز به مراقبت از حریم خصوصی اش شهره بود و من هیچ دلیلی برای باور این که حتی یکی از کتابهایم را خوانده نداشتم بنابراین فقط میگفتم شاید یک روزی .بنویسم ولی در سال ۲۰۰۹ همسرش لورین ،پاول با صراحت :گفت اگر واقعاً میخواهی یک روز کتابی راجع به استیو ،بنویسی بهتر است همین الآن شروع کنی او به تازگی دومین مرخصی پزشکی اش را گرفته بود و من پیش لورین اقرار کردم که وقتی برای اولین بار خودش این ایده را مطرح کرد از سرطانش چیزی نمیدانستم. او گفت که تقریباً هیچ کس نمیدانسته و توضیح داد که اولین تماس استیو با من درست به قبل از جراحی پانکراسش بر میگردد و همچنان تا مدتها بیماری اش را از همه مخفی
نگه داشته بود. در چنین وضعیتی بود که تصمیم به نوشتن کتاب .گرفتم وقتی غافلگیر شدم که جابز پذیرفت که هیچ کنترلی نداشته باشد و حتی قبل از انتشار آن را
نخواند جملاتش چنین بود این کتاب توست حتی آن را نخواهم خواند استیو در شب سال نوی ۲۰۰۹ با من تماس گرفت در خلال صحبتی یک ساعته به من گفت که دوازده سال اخیر ،زندگی اش یعنی سالهای پس از
بازگشت به رأس مدیریت اپل، خلاقانه ترین دوران کاری او از منظر ساخت محصولات نوآورانه است ولی مهمترین هدفش چنان که خود میگفت این بود که آنچه را که هیولیت - مؤسس HP ـ و دوستش دیوید پکارد انجام داده بودند، محقق کند؛ ساختن شرکتی الهام گرفته از خلاقیت و نوآوری، چنان که بتواند بیشتر از خود مؤسسینش عمر کند
می:گفت همیشه خودم را از منظر ،شخصیتی کودکی میدانستم که از قضا از الکترونیک خوشش می آید بعد مطلبی خواندم از یکی از قهرمانانم، یعنی ادوین لَند از .پلاروید او از اهمیت افرادی میگفت که قادر به ایستادن در تقاطع انسانیت و علم و برقراری پیوند میان این دو مفهوم .بودند با خواندن آن مطلب دل مشغولی باقی عمرم را انتخاب کردم این بود تم پیشنهادی شخص او برای نگارش این زندگینامه و حداقل در این نمونه کاری به راستی این تم ملموس بود. وقتی که هر دو هم انسانیت و هم ،علم در شخصیتی قوی جمع گردند، آن فرد مستعد بروز خلاقیت می،شود موضوعی که در نگارش زندگی نامه های فرانکلین و اینشتین هم مورد علاقه ی من بود و معتقدم که این کلید اصلی برپایی ساختارهای اقتصادی مبتکر و پیشرو در قرن بیست و یکم است
از جابز پرسیدم که چرا میخواهد من زندگی نامه اش را بنویسم جواب داد: به گمانم تو خوب بلدی از مردم حرف بکشی انتظار این پاسخ را .نداشتم کار با انجام بیش از چهل مصاحبه و گفتگو با شخص او به پایان رسید بعضی از آن ها رسمی بود و در اتاق نشیمن خانه اش در پالوآلتو و بقیه هنگام پیاده روی یا رانندگی های طولانی یا از پشت تلفن انجام گرفت در طول آن دو سال ملاقات به طور فزایندهای با من صمیمی و راحت شد با این حال بعضی مواقع شاهد آن چیزی بودم
واقعیت شک ندارم که برخی مواقع پای اشتباهات غیر عمدی سلولهای حافظه
در میان بود که این برای همه ی ما رخ میدهد همسرش نیز تقاضای هیچ گونه اعمال محدودیت یا نظارت و نه حتی مطالعه مقطعی آنچه را میخواستم منتشر کنم نداشت در حقیقت او مشوق من برای رعایت صداقت ضمن بیان نقطه ضعفها و تواناییهای شوهرش بود لورین یکی از باهوشترین و اصولی ترین افرادی است که دیده ام در همان اوایل به من گفت بخشهایی از زندگی و شخصیت استیو کاملاً آشفته بوده و این عین حقیقت است تو نباید آنها را لاپوشانی کنی او در گیج کردن آدمها عالی است ولی در عین حال داستان زندگی جالبی هم دارد تنها انتظارم این است که تمام داستانش را صادقانه تعریف کنی
این کتابی است راجع به زندگی پرفراز و نشیب و شخصیت به غایت قوی یک کارآفرین خلاق که اشتیاقش برای کمال جویی و طغیانگری شش صنعت بزرگ دنیا را متحولکرد کامپیوترهای شخصی فیلمهای انیمیشن موسیقی تلفنهای همراه هوشمند تبلتهای کامپیوتری و نشر دیجیتال شما میتوانید حتی یک صنعت هفتم هم به اینها اضافه کنید فروشگاههای خُرده فروشی که البته جایز آن را متحول نکرد ولی مورد بازنگری اساسی قرار داد به علاوه او مسیری را برای پیشرفت یک بازار جدید بر مبنای محتواهای دیجیتالی گشود که برنامه محور است و فقط بر وب سایتها تکیه ندارد جابز در طول مسیر خود نه تنها محصولات را متحول ساخت بلکه در مهمترین تلاش حرفه ای اش شرکتی معظم برپا کرد و دی ان ای خود را چنان در آن به ودیعه نهاد که اپل اینک پر است از طراحانی خلاق مهندسانی ریسک پذیر که میتوانند بینش جابز را در دنیای امروز به پیش برند در آگوست ۲۰۱۱ درست بعد از استعفای او از
مدیر عاملی شرکتی که روزی در گاراژ خانه والدینش بنیان نهاد ایل تبدل به ارزشمندترین شرکت دنیا شد
استیو یک رئیس یا انسان نمونه نبود که خیلی پاستوریزه و فقط برای الگو شدن به عرصه آمده .باشد تحت تأثیر جنبه های ابلیسی که در وجود همه ی ما -هست جابز نیز میتوانست اطرافیانش را به سمت خشم و ناامیدی سوق دهد ،شخصیت اشتیاق و محصولاتش در پیوند ،باهم درست مثل سخت افزار و نرم افزار ،اپل همه اجزاء یک کل بزرگتر بودند ماجرای زندگی او توأمان الهام بخش است و آگاهی بخش پر از درسهایی راجع به ،نوآوری شخصیت ،فردی رهبری و
ارزشها