امام صادق علیه سلام:
هر اهل فنی برای اینکه کارش رونق پیدا کند نیاز شدید دارد به سه چیز
🔷الف. در کارش مهارت داشته باشد.
🔷ب. در کارش امانتدار باشد.
🔷ج. رضایت خاطر کسی را که به او سفارش کار داده است، بدست آورد.
کانال دانشکده خودمونی
ترم اول دانشجو شدنش بود که با خودش گفت:
از هر چیزی میزنم تا بهترین دانشجو بشم.
پس هم رشته ای هاش، هم خوابگاهیاش شروع کردن به کارهای جانبی مثل سینما رفتن، توی شهر چرخیدن، ورزش کردن، اردو رفتن و...
ولی او به خودش قول داده بود که حالا که از شهرستان به سختی به دانشگاه اومده، کل وقتش را صرف درس خواندن کنه پس توی هیچ یکی از فعالیت ها با بچه ها همراه نشد.
گذشت و امتحانات نیم سال اول تمام شد. لیست دانشجو های رشته را به ترتیب معدل ترم از بهترین به کمترین نصب کرده بودن توی تابلو اعلانات.
دانشجو ها دور تابلو جمع شده بودن و داشتن لیست رو می خوندن
او هم اومد، دید نفر اول نشده🙁
نفر دوم هم نشده ☹️
نفر سوم
نه سوم هم نشده 🤦♂
و کل لیست رو نگاه کرد، تازه فهمید چه گندی زده، از بین ۱۷ نفر، شده نفر ۱۶
اون یک نفر هم که شده هفدهم بیشتر جلسات درس رو غایب بود.
همین طور که داشت تابلو رو می خوند با صدای بلند گفت ترم بعدژ نفر اول کلاس منم
همه ی رفقاش بهش خندیدن 😂😂😂
یکی گفت
بله از اخر اول میشی😄😄😄
که جمع ترکید از خنده
خودشم زد زیر خنده و توی خنده گفت
اگر نمیریم، نه پیریم (ضرب المثلی محلی)
یعنی اگر عمری باشه پیر نیستم و ناتوان هم نیستم پس جبران می کنم و شما هم خواهید دید.
اون روز برعکس همیشه با بچه ها خوش گذروند
اما شب که رسید خوابگاه، دفتر یادداشتش رو برداشت و رفت یه گوشه ای تنها نشست و بررسی کرد
اول گفت تلاشم رو بیشتر کنم، بعد دید مگه چقدر تلاش دیگه! یک ترم خودش را از هر فعالیت جانبی محروم کرده بود.
بعد گفت باید ببینم روش کار شاگرد اول کلاس چطور بوده، مثل اون عمل کنم
اره راهکاری اساسی که کشف کرده بود
پس طرح دوستی با بهترین ها رو ریخت.
اگر اونها رفتن شنا، شریکشون شد اگر شب بیدار بودن باهاشون بود، هروقت تمرین می نوشتن کنارشون بود و...
خلاصه شد یکی از بچه های فعال و پایه ی همه کار
توی خوابگاه هم هر فعالیتی بود توش شرکت می کرد
کلا اون ادم سابق نبود، خیلی سرش شلوغ شده بود چندتا مسئولیت توی خوابگاه برای خودش گرفته بود.
توی خوابگاه یه صندوق راه انداخت بودن و به دانشجو هایی که مشکل داشتن وام می دادن، شد مسئولش
تیم فوتبال تشکیل دادن شد یکی از بازیکناش
شبا می رفتن سایت کامپیوتر(قدیما کامپیوتر کم بود) ساعت ۱ شب نوبتشون می شد، نفر اول همیشه خودش بود.
استاد پروژه تعریف می کرد سختترین را به عهده می گرفت.
و اون ترم رو به این صورت گذروند
خلاصه پایان ترم شد
دوباره کارنامه اعمال اومد رو تابلو اعلانات
اما این بار نفر سوم بود، هیچ کس باورش نمی شد که واقعا اینقدر پیشرفت کرده باشه.
اون روز هم سر همین موضوع کلی با هم خندیدن و بحث کردن
اما شبش
دوباره دفترش رو برداشت و رفت کنج خلوت خودش
اینبار حساب کرد و نقات قوت و ضعفش رو دوباره بررسی کرد
نشست تفاوت خودش را با ترم قبل نوشت
ترم قبل:
وقت خالی فرآوان،
بدون مسئولیت های جانبی،
درس خواندن به صورت انفرادی،
کل تمرکز بدون هیچ تفریحی و سرگرمی دیگری روی درس،
نتیجه یکی مانده به آخر
ترم جدید:
وقت خالی نداشت
کلی مسئولیت داوطلبانه و غیر داوطلبانه به عهده گرفته بود.
تعداد زیادی اردو رفته بود.
درس رو با دوستاش خوانده بود.
کلی فیلم جدید دیده بود
شنا کردن رو هم با استخر رفتن یاد گرفته بود
توی تیم فوتبال حضور داشت
کلی نکات جدید از دنیای کامپیوتر یاد گرفته بود
کلی رفیق پیدا کرده بود که ترم قبل نداشت
هر شب توی جلسات قرآن خوابگاه شرکت کرده بود
چون وقت خالی نداشت ناچار بود از وقت حداکثر استفاده رو ببره، پس درس خواندنش هم بهینه شده بود
نتیجه عملکرد شده بود نفر سوم
حالا سوالش این بود
چیکار کنم نفر اول بشم؟
متوجه شد، یکی از دلایلی که نفر اول نشده تعداد فعالیت و مسئولیت های زیادش هست.
تصمیم کرفت که مسئولیت ها را کمتر کنه ولی حذفشون نکنه مثلا به جای ۱۰ تا کار همزمان با دانشگاه، فقط ۵ کار رو انجام بده. بقیه رو واگذارکنه به دیگران.
از اردوهایی که بچه ها میرن فقط اونهایی رو می رفت که واقعا نیاز بهشون داشت و جاهای تکراری رو دیگه نمی رفت.
خلاصه از هر فعالیتی یک از بهترین هاش رو برای خودش انتخاب کرد و وقتش رو مدیریت کرد
اینبار می دونست بدون فعالیت های جانبی نتیجه این هست که نفر اخر کلاس بشه
ترم سوم واقعا شد نفر اول کلاس
اما همیشه یک چیز رو یادش بود دیگه
کسی که زیاد وقت ازاد داره به هیچ جا نمی رسه
چون قدر وقت رو نمی دونه
و ندونستن قدر وقت باعث میشه
هیچ کاریش بهینه نباشه(درس می خونه بازده نداره) پس همیشه نفر آخر خواهد بود.
و بر خلاف تصور همه!
رشد و ترقی زمانی صورت می گیره که دردسر های بیشتری داره
یعنی کسی بدن اماده تری داره که بیشتر سختی وزنه زدن و بدنسازی رو به جون خریده باشه.
از اون تاریخ که دوره لیسانسم تموم شد دیگه
هر زمان، وقت خالی دارم، سریع پرش می کنم. البته با چیز های مفید.
یادتون هست گفتم اصول برنامه نویسی رو زمانی یاد گرفتم که توی پیتزا ساندویچی کار می کردم.
اره درست فهمیدی😉
داستان نبود، زندگی خودم بود.😊
وقت آزاد = ساعاتی که سرکار نیستی و شب موقع خواب هم نیست. وقت غذا خوردن هم نیست.
مثلا یه خانم خونه دار
صبحانه رو اماده می کنه ۱ ساعت، بچه ها رو میفرسته مدرسه ۱ ساعت ، ناهار می پزه ۲ ساعت، شام رو امده می کنه ۲ ساعت ، نظافت و شستشو ۲ ساعت
حدودا ۸ ساعت درگیری مستقیم
۸ ساعت هم خواب شب و روز
۶ ساعت هم وقت پرتی بین کار ها که غیر قابل استفاده است
۲ ساعت دیگه می مونه.
و اما دو سوال من از شما دارم
۱. واقعا توی شبانه روز چند ساعت وقت آزاد داری؟
۲. بنظرت برای موفقیت در هرکاری روزی چند ساعت باید وقت بذاریم؟
اینجا بهم بگو 👈 @HrRJ1364
اما براساس اطلاعات همین کتاب شما
برای موفقیت در هر چیزی یک راه بیشتر ندارید
برداشتن گام های کوچک اما پیوسته
یعنی اگر الان به شما بگم که یک دوره اموزشی وجود داره که یک ماهه می تواند شما را برنامه نویس کند؟ قیمتش ۲ میلیون تومان هست.
آیا حاضری تنها به قیمت ۱۰۰ هزارتومان همین دوره را بخری؟
به خودت جواب بده. بگو ببینم حاضری ۱۰۰ هزار تومان پول بدی و دوره را بخری؟
اگر جوابت بله هست
پس لازم هست که کتاب رو حتما بخونی
و اگرجوابت نه هست.پس باید فهمیده باشی هیچموفقیتی زود بدست نمی یاد، اگر اینطور بود
همه افراد موفق بودن.
اما راه حل ساده است و مسیر اینقدر اسون هست که باورش گاهی براتون سخت میشه.
بذارید بعد نماز براتون توضیح می دهم