دلم آشوب است. هنوز یک ساعتی تا شب باقیست؛ آسمان هم مثل من بغض کرده و گرفته؛ انگار شب است. یک هفته گذشت؛ چشم برهم زدنی. جسم رئیسی صبح دوشنبه بعد از ساعتها جستجو پیدا شد؛ اما، پیدا شدن رئیسی برای من تا همین حالا ادامه دارد؛ راستش فکر میکنم تا مدتها ادامه خواهد داشت. انگار ملائک شب هفتات را در آسمان گرفتهاند؛ مویه میکنند؛ پنجرهها خود را میزنند؛ ابرها میغرند و همه با هم میگرییم. غروب دلگیریست.
۱۴۰۳/۰۳/۰۶