eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 علـی حـلاوی ✨ شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است. شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» 🕊در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» 💠 او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند» 🕊مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی» . 💠 شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. . 💚شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. . ♦️وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. . ♦️قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. ▫️در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» . 💥جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. 👌امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» . 👈اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است. 📔 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
دادن به خود 💫💫💫" قبل از هر چیز تنبل باشید " 🌸هنری فورد همیشه به همکارانش خاطرنشان می کرد که هیچ کاری نیست که اگر حاضر باشیم به قسمت های کوچک تجزیه اش کنیم عملی نباشد . 🍂وقتی هم کاری را تجزیه کردید یادتان باشد که در ابتدا کمی به خودتان اجازه ی تنبلی بدهید ؛ چون مهم نیست که با چه سرعتی انجامش می دهید . چیزی که اهمیت دارد اینست که دارید انجامش می دهید . 🍃نکته ی مسخره اینست که هر چه کاری را کندتر شروع کنید سریع تر تمامش می کنید . وقتی در ابتدا درباره ی انجام یک کار سخت و طاقت فرسا فکر می کنید بیشتر از هر وقت دیگری می دانید که اصلا دلتان نمی خواهد آنرا انجام دهید . ✨به عبارت دیگر تصویر ذهنی تان از آن فعالیت که دارید تند و بی امان انجامش می دهید تصویر خوشحال کننده ای نیست . پس به دنبال راه هایی می گردید که اصلا آن کار را انجام ندهید . 👈اما فکر کردن به اینکه به آرامی دست به کار شوید ساده است . انجام آن کار هم به شما اجازه می دهد که واقعا دست به کار شوید . در نتیجه کار به اتمام می رسد . ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆👆 عذاب زنان بی حجاب و زنا کار حتما ببینید و نشر دهید-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
✨مثل درخت باش در تهاجم پاییز و زمستان هر چه برگهایش را از دست دهد باز روح زندگی را برای بهار نگه می دارد
مداحی_آنلاین_برکات_باور_نکردنی_صله.mp3
2.08M
🎬برکات باور نکردنی صله رحم 🎤حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گوشه‌ای از زندگی عاشقانه امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ⭕️ 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در اغتشاشات اخیر هدف حجاب نبود؛ موضوع تقابل ۲ نماد بود ⭕️ حجت‌الاسلام و المسلمین عالی: 🔰 امروزه مهم‌ترین نماد فرهنگی غرب عریانی و برهنگی است و موضوع اصلی تقابل دو نماد است. کم شدن و اختیاری شدن پوشش، آزادی روابط دختران و پسران، جا افتادن همجنسگرایی و در نهایت فروپاشی خانواده‌ها از اهداف دنباله‌داری است که معاندین در سر دارند. 🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
هنگامی که بزرگترین الماس دنیا در سال ۱۹۰۵از آفریقا به انگلستان منتقل می‌شد برای جلوگیری از سرقت آن تبلیغات و محافظت زیادی از کشتی حامل الماس به عمل آمد ولی الماس را با پست ارسال کردند 🔸http://eitaa.com/cognizable_wan
🌿 📺 داستانی زیبا از شهید شاهرخ ضرغام فراموش نمی‌کنم یک‌بار زمستان بسیار سردی بود. با‌هم در حال بازگشت به خانه بودیم.پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما می‌لرزید. فورا کاپشن گران قیمت خودش را درآورد و به مرد فقیر داد. بعد هم دسته‌ای اسکناس از جیبش، به آن مرد داد و حرکت کرد. پیرمرد که از خوشحالی نمی‌دانست چه بگوید، مرتب می‌گفت: جوون، خدا عاقبت به خیرت کنه. برگرفته از کتاب حر انقلاب ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan