👌هیچکس بن بست نداره!
🔺 گناه کردیم
فکر میکنیم راه برگشت نداره
توانایی پرداخت کفارشم نداریم
اصلا اینقدر روی هم جمع شده که موندیم چکارش کنیم
🔸 حالا که قصدمون برای توبه جدیه، چاره اش چیه؟
🌸صلوات!
بله... #صلوات فرستادن
🔅 امام رضا علیه السلام فرمود:
مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما؛
کسى که توانایى ندارد کفاره اى براى گناهان خود فراهم سازد فراوان بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد که گناهان را نابود میکند.
🔹خب!
از همین الان تصمیم بگیریم
حداقل روزی چند صلوات برای امام زمانمون بفرستیم
گناهانمون نابود بشه
خوب بشیم
حالمون خوب بشه
ببین، توبه باید واقعی باشه ها
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
افرادی که دروغ میگن عاشق #امام_زمان هستند!!!
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 کثیف ترین کار دنیا☝️
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد_شجاعی
هر قدر #مذهبی_تر باشی، خطرناک تری؛ اگه... ⁉️
#امام_زمان
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاران چه غریبانه ، رفتند از این خانه💔💔
#شهید_امیر_حاج_امینی
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀شاید آخرین فرصت ما باشد!
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم.
سوره یوسف آیه 97
"استغفر الله و اسئله التوبه"
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمدوعجل_فرجهم.
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض #داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت.
در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای #مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها بیرون کشیدم.
زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره #رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!»
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند #داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که #نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه #تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.
همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«#انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم.
دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل #آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟»
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با #داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و #مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها #شهیدش کردن!»
ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول #اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، #رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!»
با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.
از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن #آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه #عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید.
یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که #نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت #عاشقش را روی صورتم حس میکنم.
با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره زیبای فرزند شهید طیاری از بیقراری شهید حاج قاسم برای شهادت شهید حاج قاسم گفت دلم برای شهدا تنگ شده، برای شهادت من دعا کن.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
آیات ۱۳۲ و۱۳۳و۱۳۴
🎋درجات هریک از جنّوانس نیکوکاروبدکار بر اساس اعمالشان است
درجات #همبرای #درکات وهم#درجاتبکار میرود صعود به بالا🪜یا هبوط به پایین⛷
أهل بيت سلام الله علیها عمودی از نور دارند #نورُعلینور#ومومن اگر به این نور وصل شود هم خودش خانواده وجامعه را نورانی میکند🟡
🟢کسانیکه کمبود دارند ظلم میکنند
اگر کسی در حدّوحق خود ظلم نکند وعمرش را بجا صرف کند فلاحتگر خوبی است
اما اگر عمر خود را هدر داده باشد وبیجا هزینه کرده باشد مانند کسی است که روی سنگ که گیاه روی آن رشد نمیکند وبذرافشانی میکنند که سودی ندارد🔹
📗✏️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند سوگند به خدایی که جان محمد صلی الله علیه و آله و سلم در دست اوست هنگامیکه لقمه بر دهان می گذارم احتمال فرو بردن آن را نمی دهم هرآن امکان داردمرگ برسد ولقمه در گلو گیر کند
ای فرزند آدم اگر عقل دارید خود را از مردگان به حساب آورید سوگند به خدای که جانم دردست اوست(ان ما توعدون لات وما انتم بمعجزین. 🔹
بحارالانوار ج۷۰ص۱۶۶
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
«دنیا آدم را آهسته آهسته
در کام خود فرو می برد؛
قدم اول را که برداشتی
تا آخر میروی باید مواظبِ
همان قدم اول باشی»
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جمیعا
تا الان در هیچ زمانی از تاریخ اینقدر یک ملت مورد هجوم همه جانبه قرار نگرفته
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
نگاه کنید
غذاهامون مورد هجوم قرار گرفته
طبمون مورد هجوم قرار گرفته
سبک زندگیمون مورد هجوم قرار گرفته
معماری مون مورد هجوم قرار گرفته
فرهنگمون مورد هجوم قرار گرفته
امنیتیمون مورد هجوم واقع شده
اقتصادمون
شغلمون
بانکمون
همه و همه مورد هجوم واقع شده
به دور و برمون نگاه کنید
چی مورد هجوم قرار نگرفته
قسمتی از صدا وسیما دست بهایی ها
فسمتی از سیاست در دست نفوذی ها
بازار در دست مافیا
اقتصاد در دست بعضی از مسئولین بی لیاقت
منابع ملی مون دست نخورده
پتانسیلهای کشورمون دست نخورده
هر جای کشور رو دست بزنید اینقدر منابع داره که نه فقط ایران که نصف آسیا رو هم تامین میکنه
شبکه های اجتماعی در دست دشمن
بلاگرها متولی فرهنگ کشور
پلتفورمها قیمت بازار رو تعیین میکنند
و مردم این وسط دارن اذیت میشن
داره یه اتفاقی میفته که اگه براتون تعریف کنم متوجه میشید کجا گیر کردیم
با توجه به اینکه از همه لحاظ در حال پیشرفت هستیم ، مردم اینقدر ناراضی اند
و مکمل این قضیه هم مافیای بازار بلدن چیکار کنند
اینم طبیعیه
رسیدیم به ده قدمی خیمه شیطان
اسرائیل رو تو طویله خودش زمینگیر کردیم
اجازه نفس کشیدن به انگلیس و آمریکا تو دریای سرخ نمیدیم
هر روز داریم تو همه چی پیشرفت میکنیم ولی همه ناراضی اند
میدونید چرا؟
ما وارد ماتریکس ضریب فلاکت شدیم
میخوام یه مثال براتون بزنم
ژاپن بیکار نداره و کمتر از ۴٨ ساعت هر کی بیکار بشه شغل پیدا میکنه
همه مردم هم غالبا صاحبخانه اند
بهترین کالا های دنیا هم غالبا ژاپنی اند
تولیدشون همه وضعیت مناسبی داره
مردم حقوق خوبی هم میگیرند
ولی ناراضی اند
میدونید چرا؟
آیا میدونید بیشترین آمار خودکشی در جهان رو ژاپنی ها دارن؟
آیا میدونید آرزوی دخترهای ژاپنی اینه که با یه پسر آمریکایی باشن؟
چه بلایی سرشون اومده که با این همه توانمندی باز هم ناراضی اند
چون دقیقا همین بلا رو آمریکا سر ژاپن آورده
ضریب فلاکت در ژاپن بالا رفته
سبک زندگی ها عوض شده
برای این کار هم یواش یواش کار کردن تا این شده
تصمیم گیرندگان جهان که همگی یهودی اند یه سری کارها رو انجام میدن که به ظاهر شاید اتفاق خاصی نباشه و حتی جذاب هم باشه و از توش پول درمیارن ولی آثار مخرب زیادی داره
مثلا فرهنگ کشورها رو جوری با شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام نابود کردن که دیگه هیچی برای جامعه باقی نمونه
با ایستاگرام حیا رو نابود کردن
مردم رو دم دمی مزاج کردن
باعث شدن مردم به هم دروغ بگن
همه فکر میکنند زندگی همونیه که تو اینستا هست
همه تو خوشی اند
همه بهترین رستوران میرن
همه دائما تو سفرن
همه هر روز بهترین لباسها رو میپوشند
جوانها رو هوسران کردن
حجاب رو نابود کردن
خیانت در خانواده رو باب کردن
حتی مزاج غذایی مردم رو هم عوض کردن
افکار عمومی رو جهت دهی کردم
ذهن مردم رو بمباران افکار منفی کردن
هر کی از جاش بلند شد اومد تفسیر کرد و همه رو نگران کرد و موج راه انداخت
و....
الانم که به راحتی ابزاری شدن برای مافیای بازار
تو به مردم بگو
ما داریم ابرقدرت دنیا میشیم
تو تولید علم جزو سه کشور مطرح دنیاییم
تو نانو سرآمدیم
تو سلولهای بنیادین سرآمدین
به جرأت قویترین استراتژی نظامی دنیا رو داریم
بهترین موشکها و پهپادهای دنیا رو داریم
بیشترین شبکه گازرسانی دنیا رو داریم
جزو بالاترین کشورها در حوزه حمل و نقل ریلی هستیم
جزو کشورهایی هستیم که بیشترین راههای مواسلاتی رو داریم
بهترین دانشگاهها رو داریم
تو علم رباتیک از خیلی از کشورهای اروپایی جلوتریم
در جراحی سرآمدیم
همه رو هم بگیم
تهش میپرسن دلار چند ؟
میدونید چرا؟
تا زمانی که دولتها کسری بودجه خودشون رو با بازی دلار تامین کنند وضعیت همینه
و بیچاره مردمی که چشمشون به منحنی بالا و پایین رفتن دلاره
ضریب فلاکت داره بشدت تو مملکت ما بالا میره
و مردم بغیر از بدبختی هیچی نمیبینن
حالا میفهمید اون خود تحقیری غرب زده ها واسه چی بود
اون تحقیری های غربگراها برای چی بود
مردم، بخدا دارن بهتون دروغ میگن
والله دارن بازی تون میدن
والله اروپایی ها هنوز نمیتونن سرمایش و گرمایش کشورشون رو تامین کنند
نیواورلئان آمریکا سونامی اومد دولت سه ماه اونجا نرفت و مردم بدبختش خودشون رو نجات دادن
اینجا دو روز بود سیستان سیل اومده بود و بچه جهادی ها پای کار بودن اونوقت یکی مثل علی کریمی بیشرف و حمید فرخ نژاد احمق میگن دولت پای کار سیستان نرفته
بیشترین شکنجه ها داره تو کشورهای آمریکا و اروپا انجام میشه
روزی نیست که یک زن تو آمریکا توسط پلیس کشته نشه ولی تو کشور ما یه دختر سکته کرد و مرد مملکت رو چندین ماه بردن تو آشوب