https://eitaa.com/MoonOceanMansion/439
خودمم اونا رو خیلی دوست دارم🙏🏼
مدت هاست که خاطراتی را در هر لحظه از روز هایم به یاد میآورم.
یک نشانه ای یک دوست قدیمی که حالا روی تمام خاطرات گرد و خاک روز های زیادی دوری نشسته.
شاید مرا فراموش کرده،شاید نامم را هم به خاطر ندارد.
نمیدانم!
اما نسبت به یک چیز کاملا مسمم هستم.
هر روز گوشه ای از آن خاطرات را مرور میکنم،شمع وجودم تا پرتگاه خاموش شدن می رود
و من در هم می شکنم
او هنوز برایم زنده است.
شاید یاد آوری صدایش برایم سخت شده باشد،شاید دیگر حالت خندیدنش را به خاطر نیاورم اما روح او را بهتر از هر چیزی میشناسم.
آن دستبند ها،چشمانم را میبندم و دوباره اتفاق میافتد.
آخرین یادداشت،و دست خط زیبای او
ای کاش دوباره به هم باز میگشتیم..!