eitaa logo
پاتولوژی فرهنگی
5.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
257 فایل
🔬 | کانال محمدجواد خواجه‌وند پژوهشگر و آسیب‌شناس در حوزه مطالعات پیشرفته فرهنگی و اجتماعی اندیشه‌جو سطح دو علوم استراتژیک - اندیشکده یقین 📬 ارسال نظرات: @m_j_khajevand 🌿 حامیان کانال: @cupathology_barekat 🎬 آرشیو تصویری: www.aparat.com/CuPathology1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پاتولوژی فرهنگی
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فرمانده‌ی این میدان حضرت زهرا سلام الله علیهاست! خاطره‌ی شنیدنی شهید قاسم سلیمانی از عنایت حضرت زهرا(س) به سربازان حزب‌الله در جنگ سی و سه روزه لبنان تولید شده در کانال 🔬 پاتولوژی فرهنگی 👉 @CuPathology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ اينان همانند چارپايانند حتى گمراه‌تر از آنهايند! 🔬 پاتولوژی فرهنگی @CuPathology
🌹 پیام‌های شما 🌹
انسان با این همه ادعا یک برگ تو رو هم نمیتونه بیافرینه [ يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ]
بانوی باشرافت آزاده اصیل باوجدان برانداز سوز رحمت الله علیه
هوالحکیم • شب گذشته استخر رفته بودم. همیشه از حوضچه آب سرد استخرها فاصله می‌گرفتم، وحشت داشتم از اینکه روزی وارد آن بشوم. گاهی نزدیک می‌رفتم و کمی از پایم را داخل می‌کردم و سپس دُمم را روی کولم می‌گذاشتم و از آن دور می‌شدم. [ و این ماجرا سال‌ها ادامه داشت. ] • دیشب اما از حوضچه آب گرم خارج شدم و به آنجا رفتم و قدری از بالا آن را تماشا کردم. سپس چشمم را بستم و خودم را به انتهای آن پرتاب کردم! • حس جنون‌آوری داشت! مانند تجربه تولد یک نوزاد یا مرگ و ورود به دنیای رازآلود پس از آن. از حالتی به حالت دیگر درآمدن. نمیدانم چگونه تمثیل‌ش کنم... • کمی بعد خارج شدم. دیگر سرمای محیط آزارم نمیداد. • گمان می‌کنم مرگ هم اینچنین است. رویارویی با آن سخت است اما از قالب جسم که خارج شوی میفهمی چندان هم بد نبوده و ظاهرا تو در این مدت اسیر آن بوده‌ای! • شاید شهادت هم چنین شمایلی داشته باشد. آن لحظه‌ای را متصور می‌شوم که موشک به خودرو شهید سلیمانی برخورد کرد و تمام ذرات وجودش را سوزاند و قطعه قطعه کرد. • حال عجیبی است. احساس می کنم تمام آن لحظه مانند همان خروج از حوضچه آب گرم و شیرچه به درون آب سرد و بیرون آمدن از آن است. • می‌گویند اگر شهدا می‌دانستند که پس از مرگ چه در انتظارشان است هر روز آرزو می‌کردند که به دنیا باز گردند و دوباره شهید بشوند ... از شما چه پنهان ... دوست دارم دوباره به استخر بازگردم و بی درنگ خودم را در حوضچه آب سرد رها کنم . تا آنجا که تمام ذراتم در آب حل بشوند. • دوست دارم مرگ آن شهید عزیز را تجربه کنم. ما برای آن گریستیم اما خود بر آن رقصیده است ... شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان ‏‏عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون‎‏اند ... ✍ محمدجواد خواجه‌وند
| من برای شهر دلتنگی باران خواستم |