کوریتیبا ☘️…
..⠀❲ #Text .⠀– A 🌱 ꣒ ֹ ﹢ نامه ای برایت خواهم نوشت چشم هایت را به یاری چشم هایم برسان جهانی
مم همین الان نسبت به مامانم :
هفتاد ساله!
هفتاد ساله که دارن با مظلومیت تمام مقابله میکنن
حالا یه موشک زدن صدای مردم بلند شده که وایییی اسرائیلی های بیچاره زن و بچشون چی پس و...
بابا برادر من،دینو بزار کنار اصلا نگو اینا مسلمونن خب؟ عقل چی؟ اونو که نمیشه تکذیب کرد
یه قانونی داریم میگه:اگر زدنت توام بزن! ولی هیچوقت کسی نباش که اول میزنه
کی اول زده؟ کیه که هفتاد ساله خون مردمو تو شیشه کرده؟
حالا که دارن جواب میدن فلسطینی ها انقدر دنبال فلسفه بافی که اره اینا*اسرائیلی ها گناه دارن نباش!
بحث بین جنگ دو دولت نیست
بحث ادم کشیه،قتل عامه،نسل کشیه!
بحث اینا نبود که نمیاومدن مهد کودکا رو بزنن نمیاومدن بیمارستان رو بزنن
یکم فکر کنید. منطقی باشید
یه اوکراین بهش حمله شد همه جلز و ولز میکردن براش
نمیگم بده، نه!
ولی چرا همسایتو ول کردی چسبیدی به غریبه؟
چرا انقدر دور بینید؟ یکم به نزدیک ترا نگاه کنید، اتفاقای بدی داره میفته.
وقتی سردرد داری همه ی بو های رو مخ : سلام سلامممم همگی سلامممم ای زندگی سلاممم ای زندگی سلاممم 😍😍
بوی عود ، صدای تلویزیون ، چراغ ها ، بوی پیف پاف ، بوی اسپره ی دستشویی همش باهم داره حالمو بهم میزنه..
هدایت شده از 🇵🇸بچه شبح خاکستری-
for: @curitiba
from: @dazire
هاها گدرتمند و اهریمنی!
فقط قیافتون وقتی که دیدید لباساتون باهم دیگه سته... هنوزم یادش میفتم خندم میگیره.
ولی انصافا قبول کنید که استایل هایی که براتون انتخاب کردم جزء درخشان ترین استایلای مهمونی بودن.
مگه نه؟
واقعا ازتون ممنونم بچه ها..هم اجرای دو نفره تون و هم تکنوازی تو دنیس.
ببخشید اگه به جای خوشگذروندن مجبور شدین برای اجراتون متحمل استرس بشید، ولی فکر میکنم ارزشش رو داشت. چون اون موقع انگار واقعا روی ابرا بودم... مطمئم بقیه مهموناهم همین حسو داشتن.
خیلی زیبا بود🍃ممنون از وقتی که صرفش کردی
باعث افتخارمونه که برای این جمع اجرا داشتیم✨=)
احساس رها شدن و آزاد شدن از یه قفسی را دارم که شاید تا کنون حسِ دنیایی بیرون از قفس و رهایی در وجود من از بین رفته بود ..
حس میکنم عضلاتم راحت تر از همیشه حرکت میکنند ،
آن قدر راحت که توانایی در آوردن صدای جهان را داشته و برای نمایان کردن خودِ آزاد و رهایم تلاش کنم و داد بزنم و بگم :« آهای مردم ! این منم ! منِ آزاد ! منی که دوباره خودشو پیدا کرده و از پرده تاریک نا امیدی بیرون اومده .. هنوزم در من رگه هایی از آن لحظات تاریک در قفس هست اما چیزی که امروز تجربه کردم قوی تر از همه ی آن حس های ترس و اضطراب و نا امیدیست🌱 !
نه فقط تماشا کردن لبخند ها، بلکه خلق و به وجود آوردن اون خنده ها و قهقهه های بلند برام خیلی کار لذت بخشی بوده و هست و خواهد بود..