میدونی... یه مدت ِحالم خوب نیست یه مدت طولانیه که خودم نیستم انگار روح تو بدنم نیست انگار همه غذاها بی‌مزن، آهنگا گوش خراش شدن، فیلم و سریالـا حوصله سربرن، آدما بیش از حد مزخرف شدن. فحش ها حق مطلبو ادا نمیکنن، روابط آبکی شدن، خونه دلگیره، بیرون زیادی شلوغه، زمان متوقف شده و کارا سخت و طاقت فرسان دیگه با هیچی حال نمیکنم. روزا رو همینطور میگذرونم بدون هیچ حسی فقط میگذره هیچ کاریم نمیکنم، اصن معلم نیست چمه واقعا حس میکنم روحم بدنمو ول کرده رفته میدونی انگاری هرچی میرم، نمیرسم.

شب بخیر.

صبح بخیر.

اگه ناراحتین و روز ولنتاین کسیو ندارین، به این فکر کنین که بقیه روزای سال هم کسیو ندارین.

اکی ولی با ویساش چیکار کنم:)

والدین دوستای فیکو می‌شناسن بچه‌ها اقوام دروغینو می‌شناسن دوستات عشقای فیکو..

دارم میپاشم..

بدترین روزای زندگیم رو دارم به تنهایی میگذرونم .

راستش دلم می‌خواد یک هفته برم زیر پتو و راجع به همه چیز گریه کنم.

خوشحال کردن من از ناراحت کردنم راحت تره اما همه دومیو انتخاب میکنن.

اینکه تو هیچوقت هیچیو ندیدی دلیل نمیشه منم کاری نکرده باشم.