eitaa logo
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
95 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
22 فایل
اَنتَ‌أَخٖی؛ لٰكِّني‌سَعيٖدَة لِأنَڪ‌َمُدافِع‌عَن‌ْضَريٖحِ‌أُختِ‌أبَوالفَضلْ[‌؏]♥️ #اخوے‌احمد #احمد_محمد_مشلب♡ ۞نـ ـ ـ ۅالقلـم↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/N_VALGHALAM ۞دࢪمسیࢪبھشټ↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/DAR_MASIR_BEHESHT
مشاهده در ایتا
دانلود
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔽 براى دانلود كليپ هاى بيشتر به كانالمـــون يه ســرى بزنين دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2595225693Cb759e2481e 🔽 ضمنا از صفحه اينستامــون هم غافل نشين،اونجا هم دورهميم 👉🏻 instagram.com/seyedoona لطفا نشر دهيد🎥💫
با سلام خدمت همراهان عزیز ورفقای گلم🌸 از شما همراهان عزیز درخواست همکاری دارم😊 مدتی است که به دنبال جمع آوری نحوه ی آشنایی هرشخصی با این شهید عزیز هستم،میخواهم در این امر شما هم یک کمکی به بنده بفرمایید و از نحوه ی آشنایی و یا تحول خودتون بهمون بگید،اجرتان با حضرت زینب(س) برای به اشتراک گذاشتن این مطالب👇🏻 ای برای شهید ی آشنایی شما با شهید مشلب تحول شما به واسطه ی شهدا و خصوصا شهید مشلب لطفا به آیدی های زیر مراجعه کنید: @Fatemh86 @gharibetoos1995gomnam نظر،انتقاد و پیشنهادی هم بود،در خدمتیم😊 باتشکر،خادم شما💫
⚠️ 🔥 آتشی نمی‌سوزاند  را . . . 🌊 و دریایى غرق نمی کند  را . . . 🔹مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ، تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش 🔸دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند، سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد ! مکر زلیخا زندانیش می کند، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند 💠 از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ . . . ✅ او که یگانه تکیه گاه من و توست
...🍃•° اگرعاشق‌حق‌نشوۍ، گاهےازاوقات‌مرزبین‌حق‌وباطل‌را تشخیص‌نمۍ‌دهۍواین‌مجازات کسانےاست‌ڪه‌حق‌راشناختند اما‌عاشق‌آن‌نشدند. اگرازباطل‌نفرت‌نداشته‌باشۍ، گاهےازاوقات‌مرزبین‌حق‌وباطل‌را تشخیص‌نمی‌دهۍواین‌مجازات کسانےاست‌ڪه‌باطل‌راشناختند؛ اماازآن‌نفرت‌پیدانکردند. غیرت‌حق‌طلبۍ،آدم‌رادرراه‌حق حفظ‌مۍڪند.
{•🌻🌙•} 🌱🌸 اگھ‌لباست‌به‌یه‌میخ‌گیرڪنه، به‌عقب‌برمےگردۍ و اون‌روآزادمۍڪنی... حالا این‌میخ،همون‌گناهه ڪه‌به‌قلبت‌نشسته... چےمیشه‌اگه دوقدم‌به عقب‌برگردے و خودتو آزادڪنے؟! پیامبر(ص):🍃 ڪسےڪه‌ازگناه‌توبه‌ڪند،همچون ڪسےاست‌ڪه‌اصلاگناه‌نڪرده‌است...
🌀 روحانیت و دنیاگرایی 📝 دعای یک سگ و توفیر توفیقات مرحوم حجت الاسلام شفتی اصفهانی (ره) 🔸 يكی از علماي ربّانی قرن دوازدهم مرحوم سيد محمدباقر شفتی رشتی معروف به «حجت‌الاسلام شفتی» است كه از مجتهدين برازنده و پرهيزكار بود. او در سال ۱۱۷۵ هـ.ق در چرزه طارم گيلان ديده به جهان گشود و در سال ۱۲۶۰ در سن ۸۵ سالگی در اصفهان از دنيا رفت. مرقد شريفش در كنار مسجد سيد اصفهان، معروف و مزار علاقه‌مندان است. 🔹 حجت‌الاسلام شفتی در ايام تحصيل خود در نجف و اصفهان به قدری فقير بود كه غالباً لباس او از زيادی وصله به رنگ‌های مختلف جلوه می‌كرد، گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می‌كرد، ولی فقر خود را كتمان می‌نمود و به كسی نمی‌گفت. روزی در مدرسه علميه اصفهان، اجرت نماز وحشت بين طلاب تقسيم می‌كردند. وجه مختصری از اين ناحيه به او رسيد، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خريد و به مدرسه بازگشت، در مسير راه ناگاه در كنار كوچه‌ای چشمش به سگی افتاد كه بچه‌های او به روی او افتاده و شير می‌خورند، ولی از سگ بيش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حركت نداشت. 🔹 حجت‌الاسلام به خود خطاب كرد و گفت: اگر از روی انصاف داوری كنی، اين سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است؛ زيرا هم خودش و هم بچه‌هايش گرسنه‌اند، ازاين‌رو جگر را قطعه‌قطعه كرد و جلوی آن سگ انداخت. خود حجت‌الاسلام شفتی نقل می‌كند: وقتی كه پاره‌های جگر را نزد سگ انداختم گويی او را طوری يافتم كه سر به طرف آسمان بلند كرد و صدايی نمود. من دريافتم كه او در حقّ من دعا می‌كند. از اين جريان چندان نگذشت كه يكی از بزرگان، از زادگاه خودم «شفت» مبلغ دويست تومان برای من فرستاد و پيغام داد كه من راضی نيستم از عين اين پول مصرف كنی، بلكه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت كند و از سود تجارت، از او بگير و مصرف كن. 🔹 من به همين سفارش عمل كردم، به قدری وضع مالی من خوب شد كه از سود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزار دكان و كاروانسرا خريدم و يک روستا را در اطراف محله‌مان به نام گروند، به طور دربست خريداری نمودم كه اجاره كشاورزی آن در هر سال نهصد خروار برنج می‌شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قريب صد نفر از در خانه من نان می‌خوردند. تمام اين ثروت و مكنت بر اثر ترحمی بود كه من به آن سگ گرسنه نمودم و او را بر خودم ترجيح دادم. 📗 کتاب داستان دوستان، نشر بوستان کتاب، چاپ ۶، ج ۵، ص ۱۹۰ (نوشته آیت الله محمدی اشتهاردی) + دینی
اگہ‌برای از واژه استفاده‌میکنیم‌برای‌بعضی‌پسرای امروزۍازچہ‌واژه‌ای‌بایداستفاده‌کرد.. +داشت‌ازباشگاه‌برمیگشت‌دختراباهم پچ‌پچ‌کردن... دوستش‌دید‌وبهش‌گفت! ازفرداش‌دیگه‌با‌لباس‌ورزشی‌نیومد‌بیرون! آره‌داداش! ماداریم‌اشتباه‌میریم...💔:)
🍃! دنیا خراب آبادے است ڪه هر نقطه آن به هاے آلوده نا امن گشته است. اما فرشته هاے در محفل انس و یاد خدا در امنیتۍ بسر مۍبرند ڪه دیگران از طعم آن بی خبرند😇
•🎀🌸• _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ••آهـٰاۍدختـرخآنمےڪہ‌بـٰایہ‌پسرتومجـازۍ↯ ••چت‌میڪنےوبھش‌میگـےداداشـ🙄🤞 ••آره‌بـاشمـام‌؛ڪیودارۍ‌گول‌میزنے‌؟؟؟! ••پســرنـامحــرم‌نامحرمہ‌•✋️🛵• ••قـرآرنیست‌وقتـےبہ‌یڪےبگےداداش↯ ••اونم‌توروآبجۍخودش‌بدونـہ🙂😏🤷‍♀️ ••قرآرنیسـت‌محـرمت‌بشہ‌پس💭…↯ ••اگہ‌واقعـا‌دنبـآل‌یہ‌داداشـےڪہ‌تڪیہ‌گاهت‌باشہ… ••یہ‌برآدرشھیدواسہ‌خودت‌انتخآب‌کنـ🙂🥀 ••ببین‌چطـوردستت‌رومیگیـرهـ♥… ••التمآس‌تفڪرآبجۍ••🙃🌱 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 💖••| 💖••|