یه‌دختر‌سه‌ساله‌تنها‌نشسته‌تو‌ویرونه هی‌به‌ماه‌نگاه‌می‌‌کنه‌ می‌گه عموی‌منو‌ندیدی...؟ #اگه‌دیدی‌بگو‌رقیه‌آب‌نمی‌خوا‌د‌فقط‌برگرد...

راوی میگه : دیدم یه دختری داره رو این خارای صحرا میدَوِه ! با اسب سمتش رفتم بگم بیا نترس دیدم این دختر تا صدای پایِ اسب رو شنید تند تر دوید ... رسیدم بهش ، دیدم این دو تا دستای کوچولوشوگذاشت رو گوشاش ....! گفت مسلمونی ؟! تاحالا قرآن خوندی؟! فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ ... نزنیــا نزنـی آقا.. من بابا ندارم💔

وقتے گره گشاے گره ها رقیه است:)💚...!

سلام بر سه‌ساله‌ی ارباب چیشد یک شبه دختر سه ساله پیر شد؟!💔 چیشد موهاش سفید شد! آخ آخ... میگفت : بابا یجوری زدن که دندونام افتاد..!💔

راوی میگه وقتی سر رو آوردند، اول سئوال کرد این چیه؟ هذا رأس أبیک الحسین...😭 این سر باباته، فرفعته من الطّشت حاضنه له سر رو بلند کرد بغل کرد با این دستای کوچیک سر رو بلند کرد، مواظبه سر از دستش نیوفته، دستاش میلرزه....! میدونی چرا دستاش میلرزه ؟ چند روزه غذا نخورده جون نداره..💔

الهی اگه بابات زنده است خدا سایه اش رو از رو سرت کم نکنه دعای بابا یه چیز دیگه است... آخ.. اینجا میخوام از زبون حضرت رقیه بگم... بابا کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه..💔 بابا تو کجایی؟ تو که از گل نازکتر بهم نمیگفتی! بابا چرا اینا بی هوا بهم سیلی میزنن 😭 بابا پاهام درد میکنه چرا نیستی بغلم کنی...

نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده...💔 نزنید منو به بابام میگم همه کاراتونو بابا چرا وقتی اسم تورو میگم منو میزنن میخندن؟ •• چرا میگن من یتیمم... زخانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

بی بی رقیه رو بی هوا زدند، یعنی چی؟ شما وقتی خودت میخوای خودت رو بزنی، عصب مغز دستور میده به عضله ی صورت، میگه آمادگیش رو داشته باش!

اما یه وقت هست بی هوا میزنه...😭 نامرد با دو دست میزنه نه یکی نه دوتا بابا خیلی منو میزنه دختر وسط بیابون افتاده بود دید یکی داره میاد خوشحال شد گفت: اومده من رو ببره کنار عمه ام بلند شد خوشحال شد یه وقت دید صورتش میسوزه😭💔

صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست بابا... کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم بابا.. بابا اینا همش بهانه است من تورو میخوام بابا😭

هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند آه،... دندان هایِ من یک در میان افتاده اند.. یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری اگه محکم بخوری ... دندانهای آدم بزرگم میریزه ... این بچه دندوناش شیریه نه یه بار نه دو بار هر موقع گفتم بابا هی زدند .. هی زدند ... 😭

بابا غصه دهان خونی من را نخوری ها.. بیا تا خون هارو از دهنت پاک کنم بابا.. بابا غصه سر زخمی من را نخوری ها... بیا کمی لباس سوخته دارم زخم هایت را ببندم..