شهیدی که حاج قاسم او را بسیار دوست داشت و هر روز برایش صدقه می گذاشت.
و به واقع چه قدر این شهید دوست داشتنی است! خدا کند این علاقه بین ما دو طرفه باشد.
شهیدی که جوانی اش را در راه امام حسین(ع) و جانش را در راه دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام فدا کرد و شرح زندگی اش در این یک بیت شعر که همیشه زمزمه می کرد، خلاصه شد؛
داریم با حسین حسین پیر می شویم خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم
🔰 به یاد فرمانده شهید محمدحسین محمدخانی معروف به عمار، فرمانده تیپ سیدالشهداء، شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶، حلب سوریه
44.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروازکردنسختنیست...
عاشقکهباشیبالتمیدهند؛
ویادتمیدهندتاپروازکنی..🥀
آن هم عاشقانہ...🍂🖇
↯
{شهید محمد حسین محمد خانی}
نام و نام خانوادگی: محمد حسین محمد خانی
نام پدر : مصطفی
محل تولد : تهران(اصالتا یزدے بودند)
تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۴/۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶
محل شهادت: سوریه - دمشق - حلب
مدت عمر: ۳۰سال
محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
قطعه و ردیف و شماره : ۱۷-۸۷-۵۳
کتاب مربوط به این شهید: عمار حلب - قصه دلبرے.
⇩
محمدحسین چند ماهه بود که عمویش، «ولیالله محمدخانی» و سه ساله بود که داییاش، «سردار ساعتیان» به شهادت رسیدند. به همین خاطر حال و هوای خانه محمدخانی از همان سالها با جنگ و جهاد و شهادت آمیخته بود.
.
.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_دلها #عمار_حلب #ششمین_سالگرد_شهادت #ڪُلُّنافِداڪِیازِینَب﴿س﴾
🖇 ۱۶ آبان سالگرد شهادت شهید مدافع حرم ، محمد حسین محمد خانی🥀🥀🥀
شادی ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید محمد خانی ۱۲ صلوات🌱
#یادیاران
#شهید_محمد_خانی
هشت ماه پس از شهادتش، به خانه یکی از رزمنده های سوری رفتم.
دیدم عکس بزرگی از محمد حسین روی دیوار این خانه محقر روستایی زده اند!
مادر رزمنده سوری شروع کرد به تعریف کردن از محمد حسین؛ در حالی که اصلا او را ندیده بود!
او همه را از پسرش شنیده بود.
چنان شیفته و شیدای محمد حسین شده بودند که او را الگوی خود میدانستند!
📌منبع: کتاب عمار حلب
44.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖇 خاطره هایی از شهید محمد خانی از زبان دوستان و هم رزمان!🙂
🍂ماشین منفجر شد. بوی #دود می آمد و گوشت که در آتش آب می شد . هوا، هوای #روضهی_مادر بود.جلوتر که رفت فهمید #روح_الله_قربانی و #قدیر_سرلک شهید شده اند 😔
🍂مداح بود. در دلش روضه ی #علی_اکبر می خواند. پتو را پهن کرد ، بدن #اربأ_اربأ و سوخته دوستانش را جمع کرد. بویید و بوسید و #اشک ریخت .نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به #ارباب بکنند . امان از لحظه ای که خواست بلند شود ،
روضه ها به کمکش آمدند. #انکسرت_ظهری...کمرش شکست😞
🍂چه #عاشورایی شد آن روز. اشک و #روضه مرهم دل داغدار #جامانده ها شد. دلش تاب نیاورد. سه روز بعد خودش هم به جمع #شهیدان پیوست🕊
🍂رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش .مراسم #تشییع اش روضه بود.یکی از لب های خشکیده #علی_اصغر می خواند یکی از بدن اربا اربا علی اکبر.درون قبر ارام خوابیده بود . #پیراهن_مشکی حسین بر روی سینه کشیده بود، #چفیه بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد...
از #حرم تا #قتلگاه زینب صدا می زد حسین
دست و پا می زد #حسین، زینب صدا می زد حسین...
عده ای اشک ،گریه می کردند و عده ای خون. آسمان هم گریه می کرد ؛
آرام، آرام 😭
#حاج_عمار....
خسته ام از خودم، دستم را بگیر، #نفس کم آورده ام😞
💔به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_حسین_محمدخانی
📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه
🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #عمار_عبدی #مدافع_حرم
حضرت فاطمه زهرا س به همراه فرزندشون راه میرفتن
یه نامردی اومد سیلی زد تو گوش حضرت آخ بمیرم 😭😭😭